به گزارش خبرگزاری مهر، حجتالاسلام عبدالکریم بهجتپور، مؤلف تفسیر همگام با وحی، اول تیر در نشست «بایستهها و چالشهای تفسیر تنزیلی» گفت: تفسیر تنزیلی یک سبک است نه روش، یعنی ما قرآن را سوره به سوره به ترتیب نزول مطالعه کنیم و مراد خدا را در این ساختار به دست آوریم؛ سبکهای تفسیری هرکدام توفیقاتی دارند و تغییر سبک در تفسیر به معنای تلاش برای کشف بهتر مراد خداوند از آیات قرآن است.
وی افزود: گاهی مراد خداوند را با مطالعه تفسیر ترتیبی به دست میآوریم، یعنی از سویه حمد شروع کرده و تا ناس پیش میرویم و گاهی هم به موضوعاتی در قرآن به صورت تفسیر موضوعی میپردازیم یا به سبک تفسیر تنزیلی به مراد جدی خدا میپردازیم. البته این سبک هم روشهای مختلفی دارد، مثلاً گاهی به ترتیب سورههای نازلشده از علق تا توبه به سراغ قرآن میرویم، ولی گاهی یک موضوع خاص مانند پاکدامنی را به روش موضوعی تنزیلی بحث میکنیم. مثلاً اگر در سوره قمر که سوره ۳۷ براساس ترتیب نزول است، اولین مباحث درباره عفاف جنسی مطرح شده و مفسر از این سوره شروع میکند و یکی از حوزههای بررسی او این است که حکمت قرارگرفتن آیه را در سوره بررسی میکند. پس مراد از تفسیر تنزیلی یعنی تفسیری براساس ویژگی طبیعی سورهها چه در شکل ترتیبی تنزیلی و چه موضوعی؛ بنابراین تفسیر تنزیلی یک سبک و نه روش و رویکرد است. تفسیر تنزیلی به دنبال این است که موضوعات سورهها و یا یک موضوع در سیر نزول چه پیامی به ما میدهد یا چه روشی را برای تغییر و تحول ایجاد میکند.
کشف فرایندهای تحول
وی ادامه داد: اگر تلاش کنیم دین را در عرصه زندگی مردم تحقق ببخشیم، کافی نیست بدانیم که دین چه عناصر و آموزههایی دارد، بلکه باید بدانیم چگونه و با چه ترتیبی این مؤلفهها را به آنها تعلیم دهیم و آنها را به کنش و واکنش واداریم. برای برخی رفتارها چگونه زمینهسازی کنیم؛ لذا هدف این تفسیر کشف فرایندهای تغییر و تحول است. شهید صدر هدف از نزول را تحول در جامعه عصر نزول و تبدیل آن به پایگاهی برای امت اسلامی دانسته است. بنابراین برای اینکه یک جامعه با این ویژگی را ایجاد کنیم باید سیر نزول سورهها و مجموعه تحولات را مورد بازخوانی قرار دهیم و بایستههای تحول را از دل این سیر بیرون بیاوریم.
بهجتپور در مورد مبنای مشروعیت این نوع تفسیر، بیان کرد: آیا رابطهای که بین سورهها به دست میآوریم حجیت شرعی دارد؟ لذا باید مبانی را حل کنیم. اگر به ساقه این سبک بازگردیم میبینیم که تفسیر تنزیلی مانند ملأ هویش، دروزه، التفسیر واضح جابر العاملی در اهل تسنن سابقه دارد و در شیعه هم روش بازرگان تنها مورد در این زمینه بوده است. البته وی آیات قرآن را در کتاب «پا به پای وحی» تغییر داد و در حقیقت زیادهروی کرد؛ بنابراین سابقه این تفسیر در شیعه تقریباً وجود نداشت و بنده تاکنون شش جلد از تفسیر همگام با وحی را منتشر کردم و جای خالی برای آن در شیعه وجود داشت و تلاش کردم ادبیات دانشی این نوع تفسیر رشد کند.
وی اضافه کرد: تفسیر امر استحسانی نیست و قواعد و ضوابط خاص خود را دارد و مفسر باید بداند برای هر نوع تفسیری که انجام میدهد عملیات لازم را انجام دهد؛ یعنی ابتدا مفردات و ادبیات آیه را بداند؛ دیدگاههایی که در مورد آیه از ایات و روایات به دست میآید بدانیم و فهم و برداشت صحابه و تابعین را باید بدانیم. همچنین به اسباب نزول آشنا باشیم؛ در غیر این صورت نمیتوان گفت که مفسر میتواند در ترتیب نزول از روش مرسوم و عمومی خارج شود.
نقش مکی و مدنی بودن سور در تفسیر تنزیلی
بهجتپور اظهار کرد: تفسیر تنزیلی مبانیای دارد که سبب میشود برخی موارد بلد و پررنگ شود؛ قرآن کلامی ناظر به یک واقعه خارجی است؛ یعنی مفسر کلامی را تفسیر میکند که در هنگام نزول، مخاطب دارد؛ لذا تبت یدا ابی لهب و رنجها و آزارهای پیامبر هم در قرآن بیان میشود. مؤمنین در اقدامات و سؤالاتی که میکردند مورد توجه بودند، گرچه اینها به ظاهر شخصی شده، ولی با توجه به جنبه اجتماعی بیان شده است. در تفسیر تنزیلی باید نسبت به اسباب نزول موضع داشته باشیم و باید به مکی و مدنی بودن سوره دقت کنیم. مفسر تفسیر تنزیلی باید نسبت به ترتیب قرارگرفتن هر سوره واکنش نشان دهد. در قرآن ابهاماتی وجود دارد که ما مراد آیه را بفهمیم، مگر اینکه سراغ آیات دیگر برویم. البته ابهام در قرآن ذاتی نیست و عارضی است.
صاحب تفسیر تنزیلی همگام با وحی تصریح کرد: مفسر در تفسیر باید توجه کند ابهامات متن قرآن در آیات گذشته و یا در متن جامعه معاصر نزول ابهام نداشته باشد؛ قرآن میتواند اجمال مطلبی را در آینده رفع کند، ولی ممکن نیست چیز مبهمی بفرماید که در گذشته هم ابهام داشته است و رفع ابهام را به چندسال آینده موکول کند؛ یکی دیگر از بایستههای تفسیر این است که ما باید در مواجهه با روایات به عنوان یکی از منابع، تفکیک قائل شویم؛ برخی روایات مصادیقی را بعد از نزول بیان میکنند و برخی مصادیق حین نزول و برخی هم ابعادی از حکم بیان شده در قرآن را توضیح میدهند؛ مثلاً «فخذ اربعة من الطیر»؛ روایت چیستی این پرندگان را توضیح میدهد یا توضیح سوره کوثر و اینکه «شأنئک» کیست در روایات بیان شده است.
استاد حوزه علمیه افزود: بایسته دیگر در این تفسیر آن است که فرایندها و تحولات آن را شناسایی کنیم؛ مثلاً اگر سوره علق با قلم و قلم با مزمل و مدثر ارتباطی نداشته باشد، سیر تحول به دست نخواهد آمد؛ باید زنجیره حلقات تحولات را کنار هم بنشانیم. مفسر باید رابطه سوره قلم را با دیگر سورهها توضیح دهد تا زنجیره تغییر را شناسایی کند؛ اگر مفسر نتواند پیگیری میان سورهها و آیات یک سوره را برقرار کند، نمیتواند فرایند تحول را کشف و مراد خدا را به دست آورد؛ قرآن در عین اینکه متفرق نازل شده، ولی «رَتَّلْناهُ تَرْتِیلًا» است؛ یعنی به نحو مناسبی کنار هم چیده شده است.
چالشهای تفسیر تنزیلی
بهجتپور گفت: یکی از چالشهای این سبک تفسیری آن است که قبل از اینکه وارد مباحث نظری تفسیر شوند وارد عملیات تفسیر میشوند، لذا دچار سردرگمی میشوند؛ ذهن مفسر باید نظم خوبی در استفاده از مفردات، منابع و سبب نزول داشته باشد و بر آن مسلط باشد و پیامهای قرآن را امروزی کند.
وی اضافه کرد: برخی فکر میکنند همین که بفهمیم فرایندهای تربیتی در صدر اسلام چگونه بوده کافی است، در حالی که باید مباحث عام انسانی و ویژگیهای خاص جامعه عرب نزول و ویژگیهای خاص جامعه کنونی را دقیقاً بررسی کنیم تا بتوانیم مطالب قرآن را بهروز کنیم؛ اگر جامعه امروز دقیق مسائل جامعه دوره نزول را داشت باید همان فرایندهای تحولی را به کار بگیریم، ولی قرآن زبان فطری بینالمللی و جهانی دارد که مخاطب آن همه بشریت است، اما انسان در یک شهر و منطقه با انسان یک شهر و کشور و زمان دیگر تفاوت دارد. مثلاً اعراب معاصر نزول وقتی لباس احرام به تن داشتند، از در جلوی خانه وارد نمیشدند و از پشت خانه وارد میشدند، ولی قرآن این کار را نفی یا طواف عریان را رد کرده است. امروز موارد مشابه وجود دارد؛ مثلاً کسی فوت میکند و گفته میشود که لباسهایش را باید به افراد دیگر بدهد یا غذا بدهد؛ یعنی تکالیف غلطی به نام دین وجود دارد.
وی تأکید کرد: از برخوردهای قرآن با مردم معاصر نزول به این قاعده میرسیم که هر تکلفی را که فرد و جامعه برعهده میگیرد نباید بدون منشأ دینی بپذیریم و باید با شهامت با خرافات برخورد کنیم. چرا در قرآن ناسخ و منسوخ داریم، زیرا به ما بگوید که قانونگذاری باید متناسب با ظرفیت جامعه باشد؛ یعنی قانونی که کامل نیست، وضع میشود تا شرایط برای قانون تکمیلی فراهم شود.
نظر شما