خبرگزاری مهر -گروه هنر-عطیه موذن: سالهاست که درباره بسیاری از قهرمانان ملی و میهنیمان فقط حرف زدهایم، برنامه ساختهایم، منبر رفتهایم، سخنرانیها در رثای شان کردهایم و نهایت کاری که کردهایم مستندهایی درباره آنها ساختهایم که مخاطب خاص خودشان را دارند. اما خیل زیاد سریالهای آپارتمانی و کمدیها و ملودرامهای ما کمترین دغدغهای نسبت به شخصیتهایی که زندگیهایی را تکان دادهاند جزء جزء کشور را ساختهاند و اندیشههایی را متحول کردهاند نداشته است.
امروز سالگرد هفتم تیر است و شهید بهشتی یکی از همین سرمایههاست که سالهاست قرار است کاری درباره وی نوشته یا ساخته شود اما هنوز سریالی در تلویزیون به خروجی نرسیده است. جلیل سامان یکی از کارگردانان دغدغه مند تلویزیون است که جزو معدود کسانی بود که تصویری واقعی از منافقین و در قالب یک سهگانه ملودرام ارائه کرد. او اگرچه با «زیرخاکی» سراغ یک اثر کمدی و مفرح رفت اما باز هم از دغدغههای جدی غفلت نکرده است. از آرمانهایی چون «بیتالمال» که امروز ملاحظه مسئولان نسبت به آن به یک حسرت برای مردم بدل شده است تا حضور منافقین و فرصت طلبان و نفوذیهایی که هر از گاهی نام یکی شان از پشت پردههای سیاست افشا میشود.
جلیل سامان در گفتگویی کوتاه درباره چرایی ساخته نشدن سریالهایی با محور قهرمانان ملی و شخصیتهای انقلابی میگوید و از مولفههایی پرده برمیدارد که باعث شده است کمتر این سریالها به تولید برسند. مولفههایی که یک طرفش شجاعت مدیران را میطلبد و طرف دیگرش فیلمسازانی که پای کار باشند.
* شاید سریالهای مختلفی درباره انقلاب و وقایع جنگ و انقلابی ساخته شده باشد اما کمتر سریال ماندگاری درباره شخصیتهایی چون شهید بهشتی، شهید چمران، شهید همت و… داشتهایم و حتی به برخی هیچ اشارهای هم در فیلم و سریالی نشده است. چرا؟
یک مدیریت شجاع نیاز است. مدیریت فرهنگی شجاع.
* در راس سازمان صداوسیما یا در شبکهها؟
هم در راس سازمان و هم در ذیل آن. باید مدیرانی داشته باشیم که شجاعانه به دل کار بروند که حتی اگر فیلمساز طبق نظر خودش تغییراتی هم در درام مرتبط با شخصیت مورد نظر و به دلیل ضرورتهای دراماتیک قصه لحاظ کرد مشکلی پیش نیاید و اگر کسی گلایهای داشت سازمان مقاومت کند.
در کلیترین شکل مدیران باید دفاع کنند و نترسند. در همین کار هم ما ممیزیهایی داشتیم که مدیران نگران بودند اینها چه بازخوردهایی خواهد داشت.
* غیر از شوخیها و طنازیها؟
بله مثلاً در قسمت مرتبط با بنیاد مستضعفان. دقایق اندکی حذف شد البته کلیت مطلب ادا شد. شجاعتی میخواهد که گاهی دارند و گاهی هم نیست. به خود ما فیلمسازها هم برمیگردد. ما بلد نیستیم. در خیلی از جاها پول و امکانات هم در اختیار قرار گرفته است و ملاحظات سیاسی هم وجود نداشته است اما نساختهایم، این درباره خیلی از شخصیتها صدق میکند.
خیلی افراد بزرگی در کشور داشتهایم که میتوان به آنها پرداخت. افرادی مثل شهید همت، شهید صیاد شیرازی. به هر حال وقتی روی چهرههای آن دوران دست میگذارید. تعدادشان خیلی فراتر از انگشتان دست است. اما اگر به همین زمان فعلی برگردیم و بخواهیم درباره شخصیتهای زمان حال سریال و فیلم بسازیم به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسند * یعنی دغدغهاش از طرف فیلمساز نبوده است؟
یا دغدغه یا توانایی. شما فکر میکنید ما فیلمسازان در چه سطحی هستیم؟ هر کاری دلمان بخواهد بلدیم؟ اینطور نیست. ما همه نوآموزیم، داریم تجربه میکنیم. نمیشود گفت ما بلدیم و حالا سازمان و یا فلان نهاد نمیخواهد. خیر من معتقدم. خیلیهایمان بلد نیستیم و حتی اگر آزادمان بگذارند نمیتوانیم بسازیم. البته امیدوارم به همکاران برنخورد. من در وهله اول خودم را میگویم بعد سایرین.
* خود شما غیر از شهید چمران درباره چه شخصیتهایی دوست داشتهاید سریال بسازید و پیش نیامده است؟
شهید چمران و امام موسی صدر در کنارش، اینها خیلی حرف داشتهاند درباره امروز و گذشته و حتی فردای ما. الگوهای شخصیتی بودند که میتوانستند خیلی از جوانان ما را از برخی مسیرها پرهیز دهند.
* چه شخصیتهای دیگری هستند که بخواهید به زندگی آنها بپردازید؟
واقعیت است که خیلی افراد بزرگی در کشور داشتهایم که میتوان به آنها پرداخت. افرادی مثل شهید همت، شهید صیاد شیرازی. به هر حال وقتی روی چهرههای آن دوران دست میگذارید. تعدادشان خیلی فراتر از انگشتان دست است. اما اگر به همین زمان فعلی برگردیم و بخواهیم درباره شخصیتهای زمان حال سریال و فیلم بسازیم به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسند در حالی که گذشته ما پر بوده است از این افراد.
* چقدر همه آنها را میتوان به درام درآورد؟
برخی از شخصیتها را نمیتوان به درام آورد. شخصیتی مثل شهید مطهری اگرچه شخصیت بزرگی است اما دنیای او دنیای اندیشه و تفکر است و خیلی اکت محور نیست که وجه بیرونی داشته باشد و پرداختن به آنها خیلی سخت است. اما شخصیتهایی که به جنگ رفتهاند. شخصیتی مثل چمران که زندگی او کش و قوسهای زیادی داشته است، عشق او، فرزندی که از دست داده است؛ اینها خیلی جذابیت دارد.
* شما دو سال برای شهید چمران وقت گذاشتید و بعد به خروجی نرسید هنوز این انرژی را دارید که عمر و وقت خود را برای نگارش چنین فیلمنامههایی هزینه کنید اما به سرانجام نرسد؟
یکی از دوستان یک بار به من حرفی زد و گفتند «کار خیلی بزرگ در سازمان شدنی نیست» اگر هم بخواهد بشود باید عمر زیادی برای آن بگذارید. مختار چند سال طول کشید؟ آیا همه فیلمسازان حاضرند ۱۰ سال از عمر خود را هزینه کنند؟ من به شخصه حاضر نیستم.
* یعنی اتفاقاتی که برایتان رخ داده است باعث شده است چنین سرمایهگذاریای نداشته باشید؟
من از فردای خودم خبر ندارم و اصلاً نمیدانم میتوانم ۱۰ سال دیگر عمر کنم یا خیر. بازیگران را هم باید متقاعد کرد. باید پروداکشن مشخصی داشته باشد و حتی اگر قرار باشد بیگ پروداکشن انجام دهید همان هم یک دوره زمانی مشخص داشته باشد.
* البته همین الان با مدت زمان کمتر و سریالهایی با پروداکشن های کوچکتر در حال ساخت است مثلاً هادی حجازیفر سریالی درباره شهید باکری دارد اما به نظرتان اینها استثناست یا یک فرایند و پروسه است که سازمان میخواهد درباره افراد بیشتری انجام شود؟
وقتی دارد کارهایی انجام میشود یعنی امکانپذیر است. نظری ندارم که الان پروسه است یا نیست به خود من هم برای ساخت زندگی برخی از شخصیتها پیشنهادهایی انجام شده است. ولی واقعیت این است که کنندههایش الان نیستند. من دوست دارم درباره فلان شخصیت بنویسم اما چه کسی قرار است نویسندهاش باشد؟ روی هر نویسندهای دست میگذارید ۱۰ کار در دست دارد و شاید اصلاً این شخصیتها دغدغهاش نباشد. باید کسی باشد که حداقل یک سال از زندگیاش بگذرد و همه چیز را رها کند، کار دیگری هم انجام ندهد و فقط بنویسد. ممکن است عدهای هم این مدلی باشند اما آیا اینها توانمند هستند؟
* خود آن پیشنهادها چقدر برای سازمان دغدغه است که بخواهند همه شرایط را برای نویسنده و کارگردان فراهم کنند؟
واقعیت این است که تمایل وجود دارد اما زمینههایش فراهم نیست. سازمان به طور مثال میخواهد درباره هفت شهید سریال بسازد. شما همین الان همزمان هفت کارگردان و هفت نویسنده نام ببرید. این هفت پروژه حداقل ۷۰ بازیگر میخواهد ولی نیست. ما محدود هستیم جامعه فیلمسازی ما از شخصیتها و قهرمانان عقب است و نتوانستهایم همپای قهرمانان خود را بالا بکشیم. اینجوری نیست که بگویم همه چیز تقصیر تلویزیون است. پیش از این هم گفتهام به طور مثال تهیه کننده خیلی در این موارد اهمیت دارد. آقای رضا نصیری نیا که «زیرخاکی» را تهیه کنندگی کرده است اگر الان بگوید ما میتوانیم چمران را بسازیم، من هم میگویم سلمنا. یعنی کسی باید باشد که انگیزه را در شما به وجود بیاورد.
* یعنی بدانید از طرف تهیهکننده یک انرژی کامل و پیش برنده برای انجام کار و حتی مقاومت در پخش وجود دارد.
باید زمینه لازم وجود داشته باشد اگر برای همین زیرخاکی ما فصل دوم را ساختیم چون تهیه کننده گفت همه چیز فراهم است. ضمن اینکه اولویت خودم هم به عنوان کسی که حسم درگیر کار میشود وجود دارد فکر میکنم باید کمی فاصله بگیریم.
* فکر میکنید فصل سه «زیرخاکی» را میتوان با توجه به دهه نود ساخت؟
تردید دارم. اگر من وجه سیاسی زمان حال را نگویم و صرفاً قصهای را از زندگی فریبرز بیان کنم جذابیتی ندارد. ولی اگر این قصه را در بستری سیاسی تعریف کنم که منطق داستان هم بر همین اساس بوده است روایت جذابی میشود.
* و درباره روایت این زمان تردید دارید؟
بله من درباره حالا حرف دارم و اصلاً بخشی از ایده «زیرخاکی» به زمان حال برمیگردد منتها من فعلاً آن بخش را مسکوت گذاشته و واردش نشدهام.
* دقیقاً مخاطب فکر میکند شما بذری را کاشتهاید که هنوز برداشت نشده است.
همینطور است این قصه ادامه دارد و در ادامه جزئیات عجیب و غریبی برای شخصیتها به وجود میآید.
* فکر نمیکنید با تمام شدن سریال در دو فصل حرف شما الکن میماند؟
نه الکن نمانده است. من در هر قصهای سعی میکنم اهدافی برای خود تعریف کنم که به آنها رسیدهام. ماجرای جن و… این روزها خیلی جدی شده است و خیلیها به دلیل مشکلاتی که دارند به رمالی مراجعه میکنند.
* سریال «احضار» در ماه رمضان هم تمرکزش را روی همین موضوع گذاشته بود.
واقعیت این است که من نمیدانستم چنین سریالی در حال ساخت است و پخش نزدیک این دو سریال را خیلی دوست نداشتم ولی اگر احضار میگفت چنین چیزهایی وجود دارد من کلاً نفی کردم و گفتم حقه بازی است. من خواستم روی حقه بازی بودن این جریان تاکید کنم.
* در «احضار» میگفت وجود دارد اما شیطان است.
بله من روی جنبههای معنوی آن تاکیدی نداشتم و به جنبههای اجتماعی پرداختم که عدهای سراغ فریب و سرکیسه کردن دیگران میروند. یا در این سریال به رفاقتهای دهه ۶۰، یا شروع جنگ و… پرداختم. اهداف کوچک و خردی داشتم که در طول کار به آنها دست پیدا کردم. اینکه حال تکلیف افرادی مثل اسکندر چه میشود مساله سریال نیست. ما میدانیم که افرادی مثل اسکندر الان در راس امور هستند. منافقین الان هستند پس چه لزومی دارد من داستان آنها را تمام کنم.
* و دوست ندارید نقطه پایان بر حضور افرادی چون منافقین بگذارید؟
نقطه پایان حضور این افراد به شکل واقعگرایانه اتفاق نیفتاده است. اینکه بگوییم اتفاق افتاد و تمام شد کات. مثل خیلی از احزاب سیاسی که جمع شدند و رفتند. نهضت آزادی الان جمع شده است. مهم این است که بیننده اقناع شود. فکر میکنم پایانی که پژمان جمشیدی و هومن برق نورد در جبهه توسط عراقیها دستگیر شدهاند و میروند و فریبرز لباس یکی از درجه دارهایشان را پوشیده است خودش در ذهن مخاطب کلی خنده میگیرد و خودم هم فکر میکنم این، پایان درستی است.
* فعلاً میخواهید استراحت کنید یا قرار است درباره فصل سوم سریال فکر کنید؟
من باید اول خود را پیدا کنم. هر قصهای و هر فیلمی برای مخاطب عین سلوک است و من هم با ساخت این آثار خودم را بیشتر میشناسم. الان هم باید بررسی کنم ببینم من چطور آدمی هستم و کجای کار قرار گرفتهام.
* نگرانی هم که از کمدی داشتید رفع شده است؟
بله همان فصل اول رفع شد. خود سازمان البته خیلی میترسید و فقط اعتماد کرد. البته نه همه مدیران بخشی از مدیران اعتماد کردند. عدهای میگفتند سامان یک جوک هم نمیتواند بگوید چطور میخواهد کمدی بسازد و حتی میگفتند خبرش هم خنده دار است و خواست خدا بود که کار خوب پیش رفت.
* این باعث شده است که فقط به کمدی فکر کنید؟
نه قرار نیست صرفاً به کمدی فکر کنم، بستگی دارد چه موضوعی مرا درگیر کند و البته به نیاز مخاطب هم برمیگردد.
نظر شما