به گزارش خبرگزاری مهر، برنامه رادیویی «سوفیا» سهشنبه ۲۹ تیر با موضوع «ارتباط میان معلولیت و فلسفه پزشکی» از آنتن شبکه رادیویی گفت وگو پخش شد؛ در برنامه این هفته که با اجرای «محمدجواد ادبی» استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه امام صادق(ع) همراه بود، «فتانه قدیریان»، استاد دانشکده پرستاری و متخصص اخلاق پرستاری و مراقبت، «نعیمه پورمحمدی» استادیار گروه فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم درباره موضوعاتی نظیر فلسفه پزشکی، مراقبت، معلولیت و فلسفه پزشکی به ارائه نظرات خود پرداختند.
قدیریان در ابتدای بحث و در پاسخ به این پرسش که فلسفه پزشکی و تجربه ناظر بر آن چه ارتباطی با موضوع معلولیت میتواند برقرار کند، گفت: موضوع ناتوانی یا معلولیت موضوعی است که طی سالها و دهههای گذشته در سطح جهانی مورد بحث بوده است که از جمله دلایل این توجه را میتوان عواملی نظیر تغییر روند حرکت جوامع، شرایط سلامتی و بروز اختلالات، افزایش طول عمر دانست. اینچنین بود که در مقوله بیماری و سلامتی، موضوعی به نام ناتوانیِ حاصل از بیماری ها ایجاد شده و طی آن بررسی، طرح و ارزیابی بار بیماریها مورد توجه قرار گرفت.
متخصص اخلاق پرستاری و مراقبت افزود: از نظر فرهنگ عامه معلولیت یک اختلال است که در حوزه جسم، ذهن یا روان اتفاق میافتد و عمدتا جامعه عامه تصور میکند که اختلال ممکن است در حوزه جسم یا ژنتیک اتفاق بیفتد؛ اما در سالهای اخیر حتی ابعاد نگرش سازمان جهانی بهداشت تغییر کرده و این سازمان از معلولیت به عنوان اختلال یاد نمی کند. سوال آن است که آیا معلولیت را باید به عنوان اختلال دید یا این مساله برساختِ اجتماعی است؟ سازمان جهانی بهداشتی در تعریفی که از معلولیت ارایه کرده است آن را همکنشی می نامد.
وی افزود: وقتی از مقولهای چون معلولیت به عنوان همکنشی، بَر همکنشِ ساختاری فرهنگی و اجتماعی یاد می کنیم، دیگر حوزه نگرش طبی نیست بلکه در این معنا بیماری، ناتوانی و اختلال فقط یک اختلال در ساختارهای بیولوژیک محسوب نمی شود بلکه معنای اجتماعی داشته و برساخت اجتماعی است که این مساله ماحصل بسیاری از تعاملات از جمله ابژه و سوژه است.
در ادامه برنامه رادیویی سوفیا، «نعیمه پورمحمدی» اظهار کرد: اصطلاح معلولیت شناختی، معلولیت جسمی حرکتی و همه بیماریهای ژنتیکی، اصولا یک اصطلاح مدرن بوده و پیش از این وجود نداشته و با پیشرفت علوم پزشکی و صنعت درمانی برای اولین بار شکل گرفته است؛ در دنیای سنت و پیشامدرن از افراد معلول انسانیتزدایی می شد. از جمله در دوره تسلط کلیسا و کتاب مقدس به دلیل ترحم و مسایلی از قبیل اینکه معلولیت یا به خاطر گناه است، یا مایه لطف است و یا معلول مورد آزمایش است مطرح می شد. این چنین بود که افراد دارای معلولیت در آن دوره نیز مورد ظلم قرار گرفته و به حاشیه کشیده می شدند.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم افزود: اما در دوره مدرن پزشکی که قصد یکدستسازی و نرمالسازی داشت معیارهایی را برای تعیین هوشِ شناختی تعیین کرد و از آنجا بود که انسان ها دسته بندی و به عنوان دوگانههای باهوش یا کم هوش یا چندگانههای باهوش و نابغه مطرح شدند. در واقع با تولید علوم مدرن که پزشکی مدرن نیز یکی از آنها محسوب می شود این اصطلاحات شکل گرفتند که «فوکو» نیز در مباحث خود در آثارش به این مساله اشاره می کند.
وی گفت: معلولیت در این اصطلاحات گم می شود و این ظلم در حق معلولان است؛ در این اصطلاحات معلول با بیمار یکی گرفته میشود در حالی که این تساوی اصلا درست نیست. ما چهار دسته بیمار عادی، معلولان سالم، معلولان بیمار و بیماران معلول داریم. این در حالی است که پزشکی به این چهارمقوله اصلا توجه نمیکند و عمدتا به دلیل الگویی که معلولیت دارد، شخص معلول را با شخص بیمار یکی می گیرد در حالی اکثر اشخاص معلول نیاز به واقعیات پزشکی ندارند و رنجی که با آن دست و پنجه نرم می کنند اصلا از مسایل پزشکی نیست.
پورمحمدی با اشاره به اینکه تعریف سازمان جهانی بهداشت از معلولیت نیز در حال ورود به الگوی اجتماعی است، تصریح کرد: با این تعریف در واقع تمایز میان سه عنوان ایجاد می شود. نخست اینکه معلولیت یعنی آسیب و عارضهای که به صورت زیستی و ژنتیکی برای شخص اتفاق افتاد یا در ذهن و یا در بدن که در این بخش نیاز به یک دسته از مراقبت های پزشکی است. بحث دوم این است که شخص دارای معلولیت به دلیل مساله زیستی و ژنتیکی که با آن متولد شده ناتوان نیست بلکه ناشی از ساختارهای اجتماعی و اقتصادی غلط است که این ناتوانی را دارد و این نگاه از همان دوران مهدکودک تا آموزش و تحصیل در رده های مختف و اشتغال با او همراه است که ناشی از ساختارهای نادرست اجتماع بوده و منجر به ناتوانی فرد می شود.
وی افزود: اما بخش سوم اشاره به طرد فرهنگی دارد، به این معنا که شخص دارای معلولیت به عنوان شخص علیل و ناقص و معیوب تلقی می شود، البته چه بسا در جوامع پیشرفته این مساله حل شده باشد. بنابراین در تعریف سازمان جهانی بهداشت و نگاه اجتماعی که اشاره شد این مساله وجود دارد که الگوی درمانیِ صرف، کمک به شخض معلول نکرده و جامعه باید به سمت الگوهای فرهنگی اجتماعی چرخش کند.
در ادامه برنامه قدیریان با بیان اینکه معلولیت برساخت اجتماعی است، گفت: لذا اگر بخواهیم معلولیت را از نگاه برساخت اجتماعی فهم کنیم اول باید فرهنگ عامه را نسبت به این مساله بررسی و سپس نگاه فلسفی و جامعه شناختی پزشکی را دریابیم. معلولیت وجه بشری است و چه بسا برخی از صاحب نظران معتقدند که همه ما معلول هستیم چراکه معلولیت به معنای فقط یک نقص جسمی نیست بلکه در همه ابعاد جنبههای بشری از جمله، فقر، جنسیت و ... ما در انجام برخی امور ناتوان می شویم. بنابراین همه ما به نوعی در حال تجربه نوعی ناتوانی هستیم. این بحث فلسفه مهمی است که می گوید دامنه ناتوانی فراتر از دامنه طب است.
این پژوهشگر افزود: اگرچه که تعریف واحدی از معلولیت نداریم، اما حمایت و کمک از معلولین خواسته همه است، از جمله این مقولات و حمایت ها، فضاهای اجتماعی است که معلولان در آن به سر میبرند و جنبش هایی که در خصوص برابریهای اجتماعی و امکان دسترسی به امکانات و خدمات برابر با افراد سالم مطرح می شود؛ بنابراین برابری در امکان دسترسی به خدمات اجتماعی از موضوعات در صدرِ مقولات اجتماعی معلولین است. نکته دیگر فقر است که به عنوان یکی از موضوعاتی محسوب می شود که در پزشکی مورد بررسی قرار گرفته است. در اینجا مقصود از فقر عمدتا فقر اقتصادی است. فرضیه ای داریم بر این مبنا که ابتلا به معلولیت می تواند فرد را در طبقات اجتماعی جا به جا کند. فردی که دچار معلولیت می شود از نظر اشتغال و درآمد سیر نزولی را تجربه می کند.
استاد دانشکده پرستاری و متخصص اخلاق پرستاری و مراقبت تصریح کرد: در این میان از یک منظر با فلسفه و نگاه پزشکی و طبی مواجهیم که معلولیت را نقص جسمی یا اختلال در کارکرد می داند، وقتی می خواهیم بگوییم شخصی دچار اختلال یا معلولیت است، شاخصهای مطرح اختلال در کارکرد مطرح می شود یعنی موضوع هنجارسازی که در فلسفه پزشکی به دنبال آن هستیم.
وی گفت: همچنین نقش بیماری که «پارسونز» به آن اعتقاد دارد مطرح می شود، در چنین وضعیتی نقش بیمار به او اطلاق میشود بنابراین باید به حرفه های پزشکی اعتماد کند.
در ادامه پورمحمدی اظهار کرد: بر اساس آنچه که پیش تر اشاره داشتم، بخش زیستی، ژنتیکی و شناختی که معلول با آن به دنیا آمده یا طی حادثه برایش ایجاد شده، مورد بحث است یعنی در آن بخش می توانیم بگوییم که جبر در کار بوده و کسی تقصیر و مسئولیتی ندارد، هرچند که با این نگاه نیز معلولان نیاز به مسایل درمانی دارند، بنابراین در بخش زیستی می توانیم بگوییم که مساله جبری است. از سوی دیگر اگر شخص دارای معلولیت در جامعه ما ناتوان است جامعه مقصر است، اگر در بخش فرهنگی سرکوب شده و از فضای عمومی جامعه سهمی ندارد باز هم مسئولیت تک تک افراد اجتماع و اختیار مطرح می شود.
این محقق ادامه داد: مساله دیگر نرمالسازی پزشکی است که مشکلات فراوانی را برای معلولان می آورد. در این نگاه قدرت بدنی یک فضیلت اخلاقی به شمار می آید و ضعف جسمانی خلاف آن، در این نگاه ناخودآگاه به ارزش های اخلاقی از سوی پزشکی دست زده می شود. استقلال بدنی ارزش تلقی می شود. در این نگاه افراد سالم به عنوان افراد خودی و افراد معلول به عنوان دیگری محسوب می شوند. در اینجا افراد سالم یک حس ترس نسبت به افراد معلول دارند. بنابراین پزشکی به دلیل این نگاه که فقط به آزمایش ها تکیه دارد، به تجربه شخص دارای معلولیت توجهی نمی کند.
در بخش دیگری از این بحث، قدیریان گفت: اینکه چگونه فلسفه پزشکی از نگاه طبی وارد حوزه پدیدارشناسی می شود نیازمند مقدمه ای است. نگاه برساخت گرایانه اجتماعی در نگاه انتقادی به طب پزشکی که می خواست بر پایه نظم اجتماعی مدیریت و درمان کند حاصل اندیشه افرادی چون گافمن بود.
وی افزود: یک درماندگی آموخته شده برای معلولان در این دیدگاه ایجاد شد. یعنی معلول باید انزوای اجتماعی را بپذیرد چون معلول، «دیگری» محسوب می شود و این نگاه ها هویت دومی برای معلولان به معنای عام ایجاد کرد. در این میان فاصله گرفتن از هویت انسانی بر اساس بیماری یا نقصی که برای اجتماع شناخته می شود باعث انزوای عاطفی در کنار انزوای اجتماعی برای معلولان خواهد شد.
قدیریان افزود: در فلسفه پزشکی بر اساس نگاه برساختِ اجتماعی، بدن پیوندگاه فرد با جامعه و نگاه هایی است که اجتماع به بدن یا حوزه تجسد دارد. این نشان می دهد که به هرحال رفتار و کردارهای گفتمانی در حوزه اجتماع نیز شکل گرفت و منتج از بسیاری از زیرساخت ها است.
پورمحمدی در ادامه برنامه رادیویی سوفیا گفت: آن دسته از معلولان که نیاز به مراقبتهای پزشکی دارند، مانند سایر بیماران با چالشهای پزشکی مدرن مواجهند و تجربه زیسته ای دارند و از بدن زیستی خود سخن می گویند بر خلاف پزشک که نگاه اقتدارگرایانه ای داشته و در این مورد صحبت نمی کند و پزشک در جایگاه پزشکی تفسیرگر قرار نمی گیرد.
استادیار گروه فلسفه دانشگاه ادیان و مذاهب قم، افزود: وقتی بیمار تمام حالات و شرایط خود را نزد پزشک مطرح می کند و تفسیر ارایه می کند به نوعی پزشک از یکدست سازی فاصله می گیرد و براساس گفته بیمار تفسیر می کند. پزشکی مدرن می خواهد با همه بیماران رفتار یکسان داشته باشد. آنچه میان بیمار، پزشک یا پرستارمبادله می شود عنصر مراقبت است. در اینجا بحث هایدگر و پدیدارشناسی اهمیت دارد چراکه موضوع مراقبت که بحث هستهای در پزشکی و پرستاری است در این بین جدی تر می شود.
در ادامه پورمحمدی افزود: گفتمانی که در پزشکی مدرن شکل گرفته، گفتمان سالم سالاری است که معلولیت ستیزی یا معلولیتهراسی را به دنبال خود می آورد، همچنین گفتمان توانمندگرایی و توانمندپرستی در پزشکی مدرن باعث شده که پزشک فکر کند که در ارتباط شخص بیمار و دارای معلولیت آن اقتدار را دارد به این معنا که آگاهی بیشتری نسبت به بدن بیمار دارد.این مسایل در مطالعات معلولیت جدی گرفته می شود.
وی گفت: اکنون در الهیات معلولیت نگر، اخلاق معلولیت نگر را داریم که این بینش باعث بازنگری علوم شد. ما تجربه های دست اول از معلولیت وبیماری را به رسمیت نشناخته ایم، اگر به این تجارب توجه کنیم شخص معلول باید خود، راوی داستان معلولیتاش باشد.
همچنین در ادامه قدیریان با بیان اینکه روان پزشکی، مکالمه بینالاذهانی میان یک فرد مراقب و فرد بیمار است، افود: من از واژه مددجو یا مراجع استفاده می کنم. حتی در حوزه معلولیت نیز می گویند که از واژه معلول استفاده نکرده و بگوییم فرد دارای معلولیت. در حوزه جامعه شناسی و فلسفه پزشکی نگاه آن است که رویکرد پدیدارشناختی داشته باشیم.
در بخش پایانی برنامه رادیویی سوفیا، پورمحمدی اظهار کرد: سه نقدی که به پزشکی از منظر مطالعات معلولیت وارد است این است که اولا نگوییم معلول بلکه بگوییم شخص دارای معلولیت که پیش تر در مباحث اشاره شد. مساله دوم مطلق انگاری معلولیت و سومین مورد یکدست انگاری معلولیت است که مورد نقد واقع است.
فصل جدید برنامه «سوفیا» سهشنبه شبها ساعت ۲۲ با اجرای محمد جواد ادبی، تهیه کنندگی سیما غفاری و سردبیری سارا فرجی از شبکه رادیویی گفتگو بر روی موج اف. ام ردیف ۱۰۳.۵ به صورت زنده پخش می شود.
نظر شما