۹ مرداد ۱۴۰۰، ۱۳:۰۲

نقدونظری به کتاب «احوال و آثار میرزا محمد کاظم طهرانی »/۱

از بی تجربگی گردآورنده تا سودای ناشر!

از بی تجربگی گردآورنده تا سودای ناشر!

کتاب «احوال و آثار میرزا محمد کاظم طهرانی» فاقد روش و رویکرد پژوهشی است و در آن اشتباهات تایپی بسیاری راه پیدا کرده است؛ اشتباهاتی که مخاطب را سردرگم می‌کند.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: متنی که در ادامه می‌خوانید نخستین قسمت از نقد مفصل کاوه تیموری، از کتاب «احوال و آثار میرزا محمد کاظم طهرانی» با گردآوری امیرعباس نصیری یزدی است که چندی پیش در ۴۵۰ صفحه قطع رحلی بزرگ، جلد سخت، کاغذ گلاسه، توسط نشر سبزه به بهای یک میلیون و صدهزار تومان منتشر شده است.

تیموری استاد خوشنویسی و پژوهشگر این عرصه و صاحب کتاب‌هایی چون «بررسی زندگی و آثار خوشنویسی غلامحسین امیرخانی»، «راز خط در آثار استاد غلامحسین امیرخانی»، «رازهای خط و نقاشی‌خط: نگاهی به زندگی و آثار رضا مافی»، «قلم اندازهای عاشقانه»، «نگاهی به آثار جلیل رسولی»، «هنر خوشنویسی در مدرسه» و… است.

متکلم را تا عیب نگیرند سخنش اصلاح نپذیرد

ای غزالی گریزم از یاری

که اگر بد کنم نکو گوید!

مخلص آن شوم که عیبم را

همچو آیینه روبرو گوید

نه که چون شانه با هزار زبان

پشت سر رفته مو به مو گوید

نقد و نظر کتاب های منتشر شده در حوزه خوشنویسی با هدف بالا بردن توان توصیف و تحلیل هنری امری بایسته است. نقد معیار ارزشمند برای واکاوی تلاش محقق و نمایاندن حرکت علمی و هنری اوست. شناخت گوهر و درون مایه هنری کتاب و کمک به استفاده بهینه مخاطبان از آن، از رسالت‌های اصلی نقد و نقد کننده است. ناقد به عنوان ناظر اجتماعی در این عرصه دارای مسئولیت است. به تازگی (تیرماه ۱۴۰۰) کتابی تحت عنوان «احوال و آثار میرزا محمد کاظم طهرانی» به زیور طبع آراسته شده که نقد و نظر درباره آن در چند قسمت ارائه خواهد شد.

اندازه کتاب رحلی بزرگ (۳۴*۲۴) است و صفحات آن با کاغذ گلاسه براق ۱۷۰ گرمی به طبع نفیس و چهار رنگ رسیده است. کتاب دارای جلد سخت بوده و از جلد شکیل و صحافی متوسط برخوردار است.

درون مایه کتاب گرچه از ساختار منسجم و فصل بندی برخوردار نیست، اما می‌توان به قسمت‌های سخن ناشر، مقدمه یا مقدمه‌ها، شرح احوال میرزا کاظم، سیر تطور در خط نستعلیق، اشاره کرد. بعد از این قسمت‌ها، آثار خوشنویسی میرزا کاظم در بخش‌های سطر، سطرهای چاپ شده، سطرهای تطبیقی، مطابقت‌ها، سیاه مشق، سیاه مشق‌های تطبیقی، [بخش خط] شکسته و بخش شاگردان، پیروان و دیگر میرزا کاظم‌ها تداوم و پایان یافته است.

کتاب با قیمت بالای یک میلیون تومان روانه بازار شده که امید است مورد استفاده علاقه‌مندان قرار گیرد. در این نوشتار به شکل قسمت به قسمت، هر بخش از کتاب مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد. ضمن تشکر از همت مستدام ناشر و گردآورنده و آرزوی موفقیت روز افزون برای این عزیزان وارد مبحث نقد می‌شویم.

در طلیعه آغازین کتاب یک صفحه ملال آور تحت عنوان «سخن ناشر» که همان دوست گرامی جناب آقای مجتبی سبزه است، خود نمایی می‌کند. متن دارای نثری ابتدایی است که تکرار مکرر فعل‌های «داده است»، «کرده است»، «بخشیده است»، «کرده‌اند»، «دیده شوند»، «نوشته شوند»، «تقدیم نماییم»، «تلاش کرده‌ایم»، «دریغ نورزیدیم»، «کردیم» و «شده است» و… مخاطب را در خوانش متن، آزار داده و دچار ایستایی و رکود می‌کند. ناشر در اقدامی حیرت انگیز این متن ابتدایی را قبل از مقدمه دو استاد پیشکسوت قرار داده و اصل تواضع و فروتنی را به نسیان سپرده است.

در قسمت اول سخن ناشر (مجتبی سبزه) به تحلیل کارشناسی آثار میرزا کاظم می‌پردازد که اصلاً وظیفه ناشر نیست و در این حال او با کمال صلابت و استواری کلمه «منقح» را به شکل غلط «منقّه» می‌نگارد! این در حالی است که از دو تن در شناسنامه کتاب به عنوان «ویراستاران» یاد شده که گویا فقط صوری است.

زیرا تصحیح نکردن این متن و راه یافتن غلط املایی فاحش، هر خواننده‌ای را به یاد متن‌های «کپی پیست» و رونویسی شده می‌اندازد. همین متن ابتدایی و غلط فاحش آن، مانند آیینه توانایی نویسنده را عیان می‌کند. ناشر خود از خوشنویسان مدرک‌دار است و در «گُنده نویسی و جلی نویسی» دارای کرّ و فرّ بوده و بر آرایه‌های رایانه‌ای و کاربرد آن اشراف دارد، اما زحمت نوشتن افاضات خود را به قلم کتابت متحمل نشده و آن را با فونت رایانه‌ای خط نسخ نگاشته است!

این کار در طلیعه «زندگی نگاشت» استاد نستعلیق‌نویس مانند میرزاکاظم طهرانی از بی سلیقه‌گی و بی تدبیری طراحی کتاب و در مجموع از بی تناسب بودن با صفحه روبه‌روی آنکه خط و مقدمه استاد اخوین است، حکایت می‌کند.

یادآور می شود که ناشر محترم در کتاب «نامه به فرزند» (نشر سبزه ۱۳۹۹) باز مقدمه‌ای به این شیوه نگاشته که ملال آور بودن آن دست کمی از مقدمه کتاب فعلی ندارد.

در سطرهای پایانی مقدمه، ناشر می‌گوید: «از استاد بزرگ و یگانه‌ام استاد غلامحسین امیرخانی به جهت عنایت بی دریغشان تقدیری ویژه دارم.» معلوم نیست این «تقدیری ویژه» که به لحاظ دستوری معیوب است به چه دلیلی از زبان ناشر بیان شده است. اگر هم بیان شده چرا ناشر از دیگر استاد مسلم خط و مقدمه نویس نخست کتاب یعنی استاد عباس اخوین چنین «تقدیری ویژه» نداشته است! در اینجا ناشر با جابه‌جایی نقش‌ها خود را یکبار ناشر معرفی می‌کند و یک بار هم با این مطالب در نقش مولف ظاهر می‌شود. در آخر نیز از نقش ارزنده گرد آورنده کتاب سخن گفته و به مخاطبان وعده می‌دهد که می‌خواهد «لذّت را در نگاه و جان مخاطب رقم زند!»

در کتابی که با صرف صدها میلیون تومان آماده می‌شود و قرار است به بخشی از هویت هنر خوشنویسی تبدیل شود اشتباهات محتوایی و تاریخی فاحش روا نیست، زیرا به کتاب آسیب جدی می‌زند و آن را از اعتبار می‌اندازد به نظر می‌رسد ضعف در نگارش این مقدمه و کاستی‌های برشمرده شده، بود و نبود آن را در نزد مخاطب یکسان جلوه می‌دهد. شایسته است دوستانی که در صدد هستند تا برای خود جای پایی در مقدمه نگاری کتاب‌ها آن هم با عنوان «سخن ناشر» باز کنند، قدری دایره واژگان خود را توسعه دهند. زیرا این دست از مقدمه‌ها به خاطر ایرادات اساسی کارکرد مثبت خود را از دست می‌دهند. چنانکه در «سخن ناشر» این کتاب این گونه شده است. راه حل بعد این است که از افراد اهل و اهالی قلم که به مبانی این کار آگاهند استفاده کنند. زیرا سنت ناصوابی که رایج شده این است که افراد می‌خواهند همه کاره باشند و این حکایت اقیانوسی به ارتفاع یک بند انگشت است. شاید هم این مقدمه را دیگری نگاشته ولی از اهلیت لازم برخوردار نبوده است. اما انصافاً از حق نگذریم چند سطری که ناشر در خصوص موضوعات فنی کتاب و جانمایی قطعه‌های میرزا کاظم نگاشته، چون با تخصص طراحی او همخوانی دارد قابل قبول و قابل استفاده است و ایشان باید سعی کند تمام مطالبش از این دست باشد تا پیام سخن او به مخاطب منتقل شود.

در مجموع باید اذعان کرد که اگر ناشر به رغم تعدّد نقش‌ها، می‌خواهد باز هم «سخن ناشر» بنویسد لازم است صلاحیت اولیه این کار را در متن خود نمایان سازد. شایسته است برای آن همانند «نگارش یک قطعه فاخر خط» وقت گذاشته و کاری در خور و زیبنده اثر چاپی فراهم آورد. این مهم امری است که با تلاش و همت بایسته قابلیت انجام را دارد. در غیر این صورت می‌توان با اهتمامی بی اهمیت، به این متن‌های عادی و دَمِ دستی قناعت کرد و با این کار از احترام به مخاطب فرهیخته کاست و ضعف خود ساخته‌ای برای کتاب فراهم آورد. ضعف آشکاری که سایه سار آن بر کل کتاب سنگینی خواهد کرد. امید آنکه در موارد آتی شاهد چنین اتفاقات ناخوشایندی نباشیم و ناشر در چارچوب و دایره فرآیند نشر «سخن ناشر» بنویسد.

بحثی درباره مقدمه نخست کتاب

مقدمه نخست کتاب از استاد عباس اخوین است. استاد اخوین به گواه سابقه کم نظیر در خوشنویسی معاصر ایران یکی از مروّجین اصلی شیوه قدما بوده‌اند. ایشان بی اعتنا به جریان تعلیمی غالب در خوشنویسی، به شکل خودکار و آگاهانه دریچه‌ای به آثار قدما گشوده‌اند. در این مقدمه استاد اخوین با کلام و بیان ساده خود، جایگاه سومّی میرزا کاظم را در کنار میرزا غلامرضا و میرحسین تُرک بیان کرده و به ناشناخته بودن میرزا کاظم حتی در کتاب‌های تذکره نویسی اشاره می‌کند. بحث استاد از این نظر قابل توجه است که شاید ظرفیت شناسانده شدن میرزا کاظم در همان جایگاهی است که تاکنون شده و عدم اهتمام به شناسایی بیشتر، نیز به این دلیل است. خط این مقدمه که به قلم کتابت استاد آن هم در سن ۸۳ سالگی نگاشته شده آیینه‌ای شفاف از صداقت و صفای خط اخوین را به نمایش گذاشته است. هرچند در این مقدمه باز اهمال آگاهانه طراح کتاب (آقای سبزه) در زدودن خطوط مدادی دیده می‌شود اما با این حال خط نمکین استاد، چشم نواز است. می‌توان با بررسی پیوستار زمانی خطوط استاد اخوین و مبنا قرار دادن این مقدمه به نکات جالبی نیز دست یافت که خارج از حوصله این نوشتار است.

نکته دیگر تکلف در قرار دادن کلمه استاد در کنار نام مجتبی سبزه در سطر نُه مقدمه است. بر خواننده کارشناس کاملاً آشکار است که این جانمایی ساختگی است و استاد اخوین از ابتدا واژه استاد را به کار نگرفته‌اند. اینکه خوشنویسان با تعدّد نقش‌ها بخواهند هم «سخن ناشر» نویس باشند و هم استاد خوشنویس و محقق نما باشند و هم با واژه‌های بی مسما شده امروزی خود را به مخاطب حقنه کنند، کاملاً بی انصافی است. زیرا این کار موجب نخ نما شدن بیش از حد واژه‌ای مانند استاد خواهد بود. جامعه خوشنویسی در قانون و موازینی نانوشته اما رایج، قبای استادی را بر تن افراد با صلاحیت خواهد کرد. لذا به آب و آتش زدن برای این کار می‌تواند به ضد خودش تبدیل شود.

اشتباهاتی که جبرانش سخت است

قبل از بحث و بررسی پژوهشنامه کتاب باید توجه داشته باشیم که به طور معمول در فضای مجازی اشتباهاتی در نگارش و ذکر تاریخ رخ می‌دهد که چند لحظه بعد قابل اصلاح است. اما در کتابی که با صرف صدها میلیون تومان آماده می‌شود و قرار است به بخشی از هویت هنر خوشنویسی تبدیل شود اشتباهات محتوایی و تاریخی فاحش روا نیست، زیرا به کتاب آسیب جدی می‌زند و آن را از اعتبار می‌اندازد. با این یادآوری به مبحث پژوهشنامه کتاب وارد می‌شویم.

از صفحه ۱۰ تا صفحه ۲۱ خواننده شاهد بخش شرح احوال میرزا کاظم طهرانی است. در حقیقت برای کتاب ۴۵۰ صفحه‌ای، ۱۲ صفحه مطلب ارائه شده که این نکته نشان می‌دهد شرح و بسطِ متعادل و منطقی مدّ نظر نبوده است. ذکر این نکته ضروری است که متاسفانه عرصه پژوهش در خوشنویسی به علت نبود متولیان صاحب صلاحیت به بازاری شبیه شده که در هر گوشه آن متاعی عرضه می‌شود، هر کس نیز برای خود مدعی انجام پژوهش است. کوتاهی واحدهای تعلیمی ذی ربط به علت نداشتن درک و برداشت از اهمیت پژوهش، موضوع بی در و پیکری این حوزه را تشدید کرده است.

معمولاً معدودی از افراد به خاطر این خلاء به اقدامات فردی دست زده و با انگیزه‌های مشخص به این عرصه ورود می‌کنند. حال آنکه هر محقق خوشنویس دست کم باید واجد ویژگی‌ها و شرایط زیر باشد:

۱. تجربه به جان زیسته و تخصص قابل قبول در هنر خط

۲. آشنایی با روش تحقیق هنری و آداب و اصول نگارش

۳. اِشراف تاریخی در هر دوره زمانی و شناخت عوامل اثر گذار

۴. داشتن توان تالیف و جمع بندی یافته‌های هنری در قالب کتاب، مقاله و...

با ملاحظات فوق به بررسی بخش شرح احوال میزرا کاظم طهرانی در محورهای زیر پرداخته می‌شود:

- در ص ۱۰ و سایر صفحات، مخاطب با واژه‌های کلی و یا کلی گویی روبه‌روست. مصلا این جمله که: «تاثیر او..... انکار ناشدنی است.»

-اشتباهات فاحش در ذکر تاریخ در سطر ۴ ص ۱۱ سال ۶۳۲۱ ه. خ وجود دارد که موجب تعجب مخاطب است!

-ندادن منابع مورد استفاده به توسط گردآورنده عمده مطالب این بخش را از درجه اعتبار انداخته است.

-در گیومه قرار ندادن مطالب دکتر بیانی در ص ۱۰ و ص ۱۱ کاملاً مشهود است.

-در ص ۱۳ در آغاز پاراگراف ۴ گرد آورنده مطالبی از مرحوم بیانی آورده و بدون اینکه آنها را در گیومه قرار دهد مطلب را ادامه می‌دهد و معلوم نیست گفته مرحوم بیانی کجا پایان یافته است؟ حتی وی آدرس صفحه‌ای را که مرحوم بیانی در کتاب مشهور خود این مطلب را آورده ذکر نمی‌کند.

-در پاراگراف ۳ ص ۱۴ این نکته باز تکرار می‌شود.

-روایت حوادث دوره قاجار (گذشته دور) به طور معمول باید با ماضی نقلی (دیده‌اند، رسیده‌اند و…) بیان شود، در حالی که گرد آورنده از دیدند و رسیدند و… استفاده کرده است.

-ضعف آشکار در ویراستاری اثر مشهود است و شاید اصلاً متن به ویراستار سپرده نشده است.

به عنوان نمونه ص ۱۴: علاقمندان -> علاقه‌مندان

-دوگانگی در ذکر تاریخ در چند جا (ه.خ) و در جایی دیگر (ه.ش) آمده و در جای دیگر فقط عدد آمده که نیاز به یکپارچه کردن دارد. (ص ۱۵)

- -در ص ۱۶ سطر ۳، گرد آورنده آورده «دبیر حضور بعد از ۲ سال در اواخر ۱۳۱۸ (ه.ق) به تهران بازگشت.» مفهوم این جمله غریب و نا آشناست.

-این غلط های متداول، خواننده را به یاد کلام علامه محمد قزوینی می‌اندازد. آنجا که می‌گوید: بیرلغت و اوچ غلط! (یک لغت و ۳ غلط)

-در مواردی ذکر تاریخ بدون هجری قمری یا شمسی بودن ذکر شده که خواننده را سردرگم می کند. (سطر ۸ ص ۱۶)

-بیان شرح حال احمد قوام در صفحات ۱۵ و ۱۶ در حقیقت کاملاً نشان می‌دهد که گرد آورنده از اصول اولیه تحقیق ادبی و هنری بی خبر است. زیرا ۸ سطر فقط به ذکر منبع در دل متن اختصاص یافته که مؤید بی اطلاعی و ناشی گری گردآورنده در تدوین و تنظیم مطلب است.

-نکته دیگر تشتت و سرگردانی گرد آورنده در روش‌شناسی کتاب است. به عنوان نمونه در شرح حال یدالله کجوری شاگرد میرزا کاظم ضمن آوردن مطالب به سند و منبع مورد استفاده اشاره نمی‌کند.

معلوم نیست مسئولیت اظهار نظرهای داخل متن مذکور به عهده چه کسی است؟

-در سطر پایانی صفحه ۱۶، گرد آورنده آورده: «میرزا یدالله معتقد بود شیوه میرزا کاظم بسیار دشوار است.» حداقل لازم بود منبع چنین اظهار نظری ذکر شود. زیرا این یافته‌ها به تبیین شیوه اختصاصی میرزا کاظم کمک می‌کند.

-در شرح حال شاهزاده رکن الدوله برای مطالب آورده شده هیچ منبعی از طرف گرد آورنده نقل نشده است. کپی برداری ناشیانه نیز عامل راه یافتن موارد حشو در متن شده است. به عنوان مثال در انتهای سطر سوم ص ۱۸ خواننده در پایان جمله می‌خواند: (رجوع شود ص…) که کاملاً بی معنی و زائد است!

-موارد مخدوش نیز دیده می‌شود.

-در شرح حال میرزا محمد کاظم قزوینی ص ۱۹ سطر۳ تاریخ ۰۷۰۱ دیده می‌شود که این غلط فاحش نیاز به روشنگری دارد!

- در شرح حال میرزا محمد کاظم قزوینی (قاجاری) سطر۴ تاریخ نگارش کتیبه سال ۱۵۲۱ قمری درج شده است یعنی سالی که هنوز نیامده! واقعاً مایه تاسف است که گرد آورنده تا این حد نسبت به درج تاریخ‌ها بی مسئولیت است.

گردآورنده در شرح احوال شاگردان میرزا محمد کاظم به افراط و تفریط می‌پردازد. برخی را مفصل معرفی می‌کند اما حتی یک نمونه تصویری نمی‌دهد. برخی را نیز به رغم ندادن نمونه، مختصر معرفی می‌کند و توازن و تعادل در مطالب را رعایت نمی‌کند -باز در سطر ۵ همین شرح حال تاریخ ۱۵۲۱ قمری درج شده. دوباره در سطر ۷ همین صفحه به تاریخ های ۶۵۲۱ و ۷۵۲۱ قمری برمی‌خوریم و در سطر ۸ همین صفحه تاریخ ۷۵۲۱ دیده می‌شود. میزان بی دقتی حیرت آور است! گرد آورنده در این بخش در واقع می‌خواهد برای خواننده چراغ هدایت باشد در حالی که در گمراه کردن و پریشان کردن وی با ذکر تواریخ ضد و نقیض، نهایت اهتمام را به خرج می‌دهد!

-در پاراگراف دوم ص ۲۰ سطر ۳ کلمه بیگلر بیگی اصفهان آمده که صحیح آن بیگلر بیگی اصفهانی است.

-گردآورنده در ص ۲۰ وقتی که شرح حال واله اصفهانی را از منبعی رونویسی کرده، دو تاریخ فوت برای وی ذکر می‌کند: ۱۲۲۹ ق و ۱۲۳۸ ق اما با آوردن چنین چالشی مخاطب را سردرگم رها می‌کند. این نشان می‌دهد که سطح نازل روش تحقیق و توجه به تاریخ تا چه میزان وجود دارد!

-ترجیع بند ندادن منبع مطالب در شرح حال واله اصفهانی ص ۲۰ نیز تکرار می‌شود.

-این شیوه شرح حال نگاری که باید آن را به دلیل کپی کاری ناشیانه، ضایع کردن مطالب دکتر بیانی و دیگران بدانیم حکایت غریبی است. حکایتی که نشان می‌دهد افراد شبهِ محقق تا چه اندازه خود را در انجام هر کاری آزاد و رها می‌دانند.

-در صفحه ۲۱ سطر۳ آمده «موسیو اولیه» که حداقل نیاز به اِعراب گذاری دارد.

-گردآورنده در ص ۲۱ و در شرح حال میرزا کاظم رونق علی سطر ۵ و ۶ آورده است: «خط وی در شکسته به شیوه خاصی نزدیک شد که بعدها احتمالاً حاج بنان، از شکسته نویسان کرمانی، از آن تاثیر پذیرفته است.»

آیا اهل خط برای پذیرش چنین اظهار نظری که با کلمه احتمالاً همراه است به سند و مطابقت تصویری نیاز ندارند؟ یا به شکل کلی‌تر، این اظهار نظر مربوط به کیست؟ یا گردآورنده‌ای چون امیرعباس نصیری یزدی به آن درجه از لیاقت و کارشناسی رسیده که چنین اظهار نظری ارائه می‌دهد؟

حداقل آن است که گرد آورنده موظف است موضوع را به خوبی روشن و تبیین کند.

نقدها به پژوهشنامه کتاب

گرد آورنده کتاب در مجموع ۱۲ صفحه (ص ۱۱ تا ۲۱) به شرح حال میرزا محمد کاظم و شاگردانش اختصاص داده است. ویژگی‌های این بخش را که در حقیقت پژوهشنامه کتاب است، می‌توان چنین برشمرد:

۱. فقدان روش‌مندی و روش تحقیق منسجم

۲. کپی کردن و رونویسی از مطالب سایر محققان و به ویژه دکتر مهدی بیانی و عدم ذکر دقیق منبع چه مستقیم و چه غیر مستقیم به جز در مواردی که گرد آورنده گریزی نداشته است.

۳. مخدوش بودن تاریخ‌های مندرج در چندین مورد که موجب گمراهی خواننده می‌شود.

۴. ذکر اظهارنظرهای بی منبع که چرایی موضوع را در ذهن خوانندگان به دنبال دارد.

۵. نمایی از دوره تاریخی زندگانی میرزا کاظم لازم بوده که در کتاب نیامده است.

به فهرست مذکور می‌توان موارد دیگری افزود. اما همین چند ویژگی نشان می‌دهد برای گرد آورنده، پژوهشنامه کتاب تنها جنبه نمایشی و فانتزی داشته و او تمام همّ و غم خود را در کنار هم نهادن آثار تصویری کتاب می‌داند. در حالی که بیان نظری صحیح در مورد موضوع تحقیق کتاب، چنانچه مورد توجه مخاطب قرار گیرد ذهن او را برای تمرکز بیشتر در آثار تصویری فراهم می‌کند.

این نگاه گردآورنده نه تنها پژوهشگرانه نیست بلکه روشی در ضد پژوهش خردمندانه و عاقلانه است. به عنوان نمونه او در شرح احوال شاگردان میرزا محمد کاظم به افراط و تفریط می‌پردازد. برخی را مفصل معرفی می‌کند اما حتی یک نمونه تصویری نمی‌دهد. برخی را نیز به رغم ندادن نمونه، مختصر معرفی می‌کند و توازن و تعادل در مطالب را رعایت نمی‌کند.

بی شک با واکاوی بیشتر این دوازده صفحه نکات منفی و ایرادات روش شناختی افزوده خواهد شد، اما خواننده با نگریستن به توان محدود گرد آورنده باید انتظار خود را در همان حدّ تنظیم کند.

به ویژگی‌های روش شناختی کار در قسمت بعدی خواهیم پرداخت. در پایان این فصل نوشتاری، گرد آورنده وارد بخشی تحت عنوان سیر تطور در خط نستعلیق می‌شود که به آن در قسمت بعد خواهیم پرداخت.

ادامه دارد…

کد خبر 5269397

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha