به گزارش خبرنگار مهر، رمان «راز عمارت متروک» نوشته محمدعلی گودینی با شمارگان هزار نسخه، ۲۱۲ صفحه و بهای ۳۰ هزار تومان توسط دفتر نشر معارف وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها منتشر شده است.
«راز عمارت متروک» داستان جستوجوی پرویز و کیانوش در گذشته است. این دو پسر جوان میخواهند برای کنکور آماده شوند، تصمیم میگیرند که برای راحتتر درس خواندن به روستای پدر پرویز بروند که سالها در آنجا ارباب بوده و رعیتهای بسیار داشته است.
این دو پسر جوان وقتی به روستا میرسند همه چیز به نظر عادی است تا اینکه متوجه رازهای پنهانی میشوند، رازهایی که سیسال قبل در این عمارت مدفون شده است. در کتاب راز عمارت متروک با داستانی جنایی و جذاب روبهرو میشوید. نویسنده در خلال یک داستان معمایی، آینهای قرار داده است وضعیت زندگی مردم روستایی را پیش از انقلاب بیان میکند.
در واقع کتاب راز عمارت متروک با گریز به دوران ارباب رعیتی، قصد دارد نمایی از آن زمان و سرنوشت آدمهایی که در آن دوران بودهاند، به تصویر بکشد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«عصر شده بود. کیانوش در اصل برای دیدن پرویز، ولی تنها و بیهدف توی خیابان قدم میزد. ستونهای آجری دیوار باغ شازده گلستانی را میشمرد. یادگاریهای روی قسمتهای سفیدکاری سینه دیوار را که گچِ جای جای آن ریخته بود، میخواند. از داخل باغ سروصدا شنیده میشد. گوش تیز کرد. صدای پرویز و خواهرش بود. برادر و خواهر، توپی را برای هم پرتاب میکردند. به نظر وسایل را یکساعته جابهجا کرده بودند. توپ یک بار به شیروانی کلاهک روی دیوار خورد. کمانه کرد و برگشت داخل. یک تاکسی خالی در حال حرکت رو به سربالایی خیابان، بوق زد. نگاه کیانوش برگشت به سمت خیابان. زن و مرد جوانی، قدمزنان در حال پیادهروی بودند. راننده تاکسی به هوای مسافر بوق زده بود. کیانوش شمار ستونهای آجری را از خاطر برده بود. رسیده بود نزدیک درِ کوچک و چوبی باغ شازده. به هوس افتاده بود زنگ بزند و پرویز را ببیند و به او خوشآمد بگوید. اما انگشتش را از نزدیک دکمه زنگ پایین انداخت. با خودش گفت: «امروز تازه از راه رسیدن. بهتره بذارم برای فردا و یا پسفردا.»
نظر شما