خبرگزاری مهر، گروه استانها: در آن سالهای عجیب پیش از انقلاب و در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ زمانی که روشنفکران راه توسعه را در غرب میدیدند و برخی دیگر از گروهها خواستار بازگشت به ریشههای تاریخی بودند، گروهی افراد آگاه ظهور کردند که در مرز این دو دیدگاه افراطی راه منطق را در روزگاران سخت در پیش گرفتند؛ افرادی که در قلب ادبیات و زیست بوم شهری ایران نفوذ کردند و این روزها رد پای آنها در تار و پود فرهنگ ایرانیان نحفه است.
یکی از این افراد امیرحسین افراسیابی بود، او در سال ۱۳۱۳ و در اصفهان زاده شد و سرشار از التهاب روئیدن بود. به گفته خودش اولین شعرش را در دوران دبیرستان سرود و آن شعر به سالنامه دبیرستان ادب اصفهان نیز راه یافت. او دوست داشت ادیب شود و شعر را به عنوان مونس برگزید، اما در دانشگاه به سراغ معماری رفت و پس از شاگردی اساتیدی همچون هوشنگ سیحون از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران فارغالتحصیل و به یکی از معماران سرشناس تبدیل شد.
حرفهای پاییزیاش را به عنوان اولین دفتر شعر در سال ۱۳۴۸ منتشر کرد و در همان روزگاران بود به هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی، جلیل دوستخواه و چهرههای ادبی دیگر در «جُنگ ادبی اصفهان» پیوست. آنها سالها در تکیه میر تخت فولاد در اصفهان جمع میشدند و شعر میگفتند و هم را نقد میکردند.
![دیگر برای کوچه باغها دلتنگ نخواهی شد](https://media.mehrnews.com/d/2021/10/03/3/3910204.jpg)
افراسیابی یادگارهای بسیاری برای ادبیات ایران برجای گذاشت که از جمله مجموعه شعرهای او میتوان به «نبض چارراه از تپش افتاد» و «خانهای که خانه مانیست» اشاره کرد. اما اینها تمام یادگارهای این ادیب بزرگ برای ادبیات ایران نیستند، او جز معدود افرادی بود که ایرانیان را با شعر اروپا و به خصوص شعر شاعران هلندی آشنا کرد.
افراسیابی زندگی خود را در اصفهان و هلند میگذرند و از همین روی به ترجمه برخی آثار شاعران این کشور از جمله اواخرلاخ، هستر کنیبه و خه ریت کاونار اشاره پرداخت. افراسیابی پلی بین ادبیات ایران و هلند شد و در این راه توانست شعر ایران به هلندیها و اشعار شاعران هلندی را به ایرانیان معرفی کرد. از او آثاری نظیر مجموعهای از شعرهای شیموس هینی نیز برجای مانده است.
افراسیابی تنها شاعر نبود
اگرچه نام استاد افراسیابی به دلیل شعرها و کارهای ادبیاش معروف است، اما او در زمینه معماری نیز برخی از مهمترین اماکن مهم اصفهان را طراحی کرد و ساخت. افراسیابی در کنار اساتیدی همچون محمود درویش در دهههای گذشته جز پرنفوذترین معماران شهر بودند و طرح ریزی برخی از بزرگترین پروژههای اصفهان را عهده داشتند.
از جمله این مراکز میتوان به «باغ رضوان»، «گلستان شهدا» و پارکهای حاشیه زایندهرود اشاره کرد. افراسیابی در زمینه معماری به حفظ اصالت تاریخی شهر اعتقاد داشت و جز نظریه دهندگان ساخت شهرکها و شهرهای مسکونی اطراف اصفهان نظیر ملکشهر، شاهین شهر و فولادشهر بود. او در روند ساخت ذوبآهن اصفهان به عنوان یکی از معماران ایرانی در کنار روسها حضوری فعال داشت.
شخصیتی که خود را با زمان سازگار کرده بود
حامد قصری، مستندساز که رابطه دوستانه نزدیکی با امیرحسین افراسیابی داشت و کارگردان مستند «چمدان خانه من است»، درباره این ادیب به خبرنگار مهر میگوید: با استاد افراسیابی در سال ۱۳۸۲ آشنا شدم و از آن سال با ایشان رابطه نزدیکی داشتم، او بسیار خوشبرخورد و با دانش بود و با جوانان ارتباط خوب میگرفت. افراسیابی به نوعی پدر معنوی من بود.
او درباره آغاز کار افراسیابی و میراث او، توضیح میدهد: در روزگارانی، هر کس که دو خط شعر میگفت را شاعر میخواندند. بسیاری از این افراد حتی نمیتوانستند که حافظ و سعدی را از رو بخوانند، اما نفوذ زیادی داشتند. در آن سالها افراسیابی از دنبالهروهای شعر نیمایی در اصفهان شد و در کنار استاد جلیل دوستخواه این نوع از شعر را در اصفهان دنبال کردند.
![دیگر برای کوچه باغها دلتنگ نخواهی شد](https://media.mehrnews.com/d/2021/10/03/3/3910212.jpg)
قصری با اشاره به عضویت افراسیابی در جُنگ ادبی اصفهان، اظهار میکند: او از اعضای اصلی جُنگ بود و پنج شعر او در مجلات آن چاپ شد. افراسیابی افراد بسیاری را به جُنگ معرفی کرد و از اعضا بسیار تأثیرگذار در این جمع و در ادبیات ایران و اصفهان بود.
او درباره اینکه چرا افراسیابی در بین طبقات مختلف جامعه و حتی فضای رسانهای حضور کمرنگی داشت، میگوید: او معتقد بود که باید با شعرها و آثارش شناخته شود، نه با معرفی خود به عنوان شاعر. در سال ۱۳۹۸ و پیش از بحران کرونا، مراسمی برای رونمایی از جدیدترین کتاب افراسیابی برگزار شد، او با این برنامه مخالفت داشت و به اصرار من و دوستان در نهایت این برنامه برگزار شد. شخصیت او به گونهای بود که مطرح کردن خودش را دوست نداشت و اعتقاد داشت که به واسطه آثارش باید مطرح شود.
قصری اضافه میکند: اگرچه او معمار بسیار توانمند و تأثیرگذاری در اصفهان بود، اما شعر همه زندگی او را تشکیل میداد و نقش محوری داشت. شعر برایش همهچیز بود و حتی تا چند روز پیش از درگذشتش نیز صبحها به میز کارش میرفت و شعر میسرود و یا به ترجمه میپرداخت.
او با بیان اینکه «افراسیابی تا ۱۵۰ سالگی میتوانست بنویسد»، تاکید میکند: افراسیابی زمان را میشناخت، خود را به خوبی با دورانش وقف داده و اینترنت و کامپیوتر در حد نیازش بلد بود. او به قدری پویا بود که تا دهههای بعدی هم میتوانست بنویسد و نقاشی و طراحی کند.
![دیگر برای کوچه باغها دلتنگ نخواهی شد](https://media.mehrnews.com/d/2021/10/03/3/3910203.jpg)
برای همیشه رفت تا برای همیشه بماند
پرده آخر زندگی امیرحسین افراسیابی در روز هشتم مهرماه سال ۱۴۰۰ آغاز شد، روزی که او در بیمارستان میلاد اصفهان پرکشید. اما به قول خودش: «آنکه برای همیشه رفته است، میماند». او حالا دیگر «برای کوچه باغها دلتنگ نخواهد شد» و از این روز اگر کسی به در خانهاش بکوبد و سراغش را بگیرد، واقعاً در گشوده نمیشود، او برای همیشه خانهاش را عوض کرده است.
شب درست مثل شب برای دوستدارانش آغاز میشود تا یادگار دوران طلایی ادبیات اصفهان که روزی سرود: «برای تو مردن از زنده بودن لبپر میزند، وگرنه از پیش مردهایم ما» برای همیشه پر بکشد و برود و ادیبان بازمانده را تنها گذارد. حال از او چند یادگار زیبا برای شهر باقی است و مردم شهر منتظرند تا پیکر او را در قطعه هنرمندان باغ رضوان، جایی که خود طراحی و معماری کرده به خاک بسپارند.
نظر شما