به گزارش خبرنگار مهر، رمان «نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود» نوشته محمد فائزیفرد بهتازگی توسط نشر پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شده است.
اینرمان یکی از عناوین مجموعه «ادبیات ژانری» است که اینناشر منتشر میکند و برای مخاطبان ۱۶ سال به بالا منتشر شده است. نشر پیدایش سال ۹۷ چاپ مجموعهای برای بزرگسالان، تحت عنوان «ادبیات ژانری» را آغاز کرد که اولین عنوان آن با نام «گریخته» (شامل ۷ داستان درباره مرگ) چاپ شد.
در رمان «نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود»، مردی حضور دارد که از روزی از خواب میپرد و احساس میکند نه تختخوابش را به یاد دارد نه اتاقی را که در آن خوابیده بود. او پس از بیداری متوجه میشود هیچخاطرهای از دنیای خود ندارد. در ادامه داستان، دختری پیدا میشود که مرد را کمک میکند به خانه خود رفته و برای بهبود جراحتهایی هم که بر بدنش وجود دارند، به بیمارستان برود.
مرد بدون آنکه متوجه شود، عضو یک گروه شورشی میشود و شرایط طوری پیش میرود که گویی مرد یکی از اعضای مهم گروه است. گروه مورد اشاره علیه شرایط موجود اعتراض و قیام کرده است؛ بردگی ماشینوار. با بازداشت مرد، شرایط پیچیدهتر هم میشود. چون مرد احساس میکند چیزی که در درونش گم شده، زمان است و آنچه برایش اتفاق میافتد، مربوط به زمان حال نیست بلکه یا در گذشته رخ داده یا در آینده رخ میدهد...
«نابودی کسی که تازه از خواب بیدار شده بود» در ۲۲ فصل نوشته شده است.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
پلکهایم را از هم باز میکنم. سقف کوتاهی بالای سرم میبینم. آرام بدنم را تکان میدهم. زندهام فقط کمی کنار شقیقهام میسوزد. دست و پایم نیز به جایی بسته نیست. نیمخیز میشوم و نگاهی به اطراف میاندازم. اتاق کوچکی است با یک در فلزی. صدای مجادله چندنفر از پشت در به گوش میرسد.
صدای کسی که بازجوییام کرده بود بالا میرود: «من میگم اون پاکه. از کی تا حالا شما متخصص حقیقتسنجی شدین؟» صدای نازک مردی دیگر بالا میرود: «جمع کن این دستگاه زپرتی رو.»
صدای دیگری هر دو صدا را پایین میکشد، صدایی آرام که نشان میدهد برخلاف دو صدای قبل، برای به کرسی نشاندن حرفهایش نیازی به فریاد کشیدن ندارد: «کافیه! برو بفرستش بره. امیدوارم از این تصمیم پشیمون نشی.» لحظهای بعد درِ آهنی باز میشود و همان مرد بازجو داخل میآید. بدن ورزیدهای دارد که با یک لباس بدون آستین بیشتر به توی چشم میزند.
«پس بیدار شدی.»
همانطور نیمخیز میگویم: «فکر کردم قراره بمیرم.»
با چشمان ریزش که زیر دو ابروی پرپشت و کشیده پنهان شده به من زل میزند.
«هیچوقت نمیذارم یکی از نیروهام به اینراحتی بمیره.»
اینکتاب با ۲۴۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۶۷ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما