۱۱ آبان ۱۴۰۰، ۱۱:۳۲

۵۸ سال پیش در چنین روزی طیب حاج رضایی تیرباران شد؛

طیب حاج رضایی را بعد از اعدام شناختند

طیب حاج رضایی را بعد از اعدام شناختند

به مناسبت سالگرد شهادت طیب حاج رضایی، ضمن نقل خاطره‌ای از بعد از اعدام او، به رویه حکومت پهلوی در برخورد با اراذل و اوباش پرداخته‌ایم.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: حکومت از جایی به بعد احساس کرده بود که برای حفظ شأن خودش هم که شده نباید این قدر به اراذل و اوباش و به قول خودشان «جماعت لوتی» بها بدهد. خلاصه جلسات خصوصی دربار این بود که «در عرصه بین المللی بد نیست که بگویند شاه ایران را یک مشت لات و لوت سر پا نگه داشته‌اند؟!» و این شد که حکومت یک دفعه تصمیم گرفت حمایتش را از چماق به دستانی که هر وقت اراده می‌کرد بالاخواهش درمی‌آمدند، بردارد.

در جریان براندازی مصدق سبیل شعبان جعفری از سمت دربار چرب شده بود و چماق به دستان دور و برش ریخته بودند در خیابان و کار را یک سره کرده بودند و شاه به تاج و تختش برگشته بود. بعدش اما وقتی روی کار آمد دیگر رویه‌اش با این دست آدم‌ها فرق کرده بود.

طیب حاج رضایی اما با اینکه مراوداتی با دربار داشت و جاهایی برای شاه و درباره سنگ تمام گذاشته بود اما خیلی جاها هم به نفع درباره به میدان نیامد. یکی‌اش در جریان همین مردادماه سال ۱۳۳۲ که دار و دسته شعبان بی مخ شیشه‌های مغازه‌ها را پایین می‌آوردند و هواداران مصدق را کتک می‌زدند. طیب حاج رضایی حرمت نگه داشته بود و خود و دور و بری‌هایش را قاطی شلوغی نکرده بود و بعد از ظهر وقتی آب‌ها از آسیاب افتاده بود، بیرون آمده بودند. فرق طیب با دیگر کسانی که آن موقع با آن مقایسه می‌شد و هم‌لباس بود، در همین حرمت گذاشتن‌های کوچک بود. در همین که نباید شیشه مغازه یک کاسب را در جریان کودتا شکست یا اینکه سیاست حکومت هر چه باشد، نباید در عزاداری سیدالشهدا (ع) اختلال ایجاد کند.

همین‌ها هم باعث شده بود جاهایی دربار برای طیب دردسر درست کند که نشان دهد اگر بخواهد می‌تواند او را به زیر بکشد. مثلاً زمانی برای اینکه دل طیب را به دست بیاورد و او را با حکومت همراه کند، امتیاز خرید و فروش هندوانه‌های قرق را به او داده بود در ازای یک چک یک و نیم میلیون تومانی. اما چندی بعد وقتی طیب چند جا با دربار راه نیامد، چک را اجرا گذاشته و او را ۲۴ ساعت فرستادند زندان. زندان رفتن برای چک برگشتی برای طیب خیلی سنگین بود و همین هم یکی از دلخوری‌های بزرگش از دربار شد.

همان طیب حاج رضایی که برای به دنیا آمدن ولیعهد به خرج خودش خیابان را آذین بسته بود و قربانی کشته بود و نقش شیر و خورشید را روی بدنش خالکوبی کرده بود، از جایی به بعد اختلاف‌هایش با حکومت بیشتر شد. اختلاف‌هایی که اغلب‌شان ریشه در همان حرمت‌گذاری‌های طیب داشت. اینکه حرمت دسته سیدالشهدا باید رعایت شود. اینکه حرمت این سید (امام خمینی) باید حفظ شود و… و نهایتاً کار به جایی رسید که همان حکومتی که به طیب پر و بال می‌داد مجبور به اعدام او شد. اعدامی که همان موقع مشخص شد در حمایت از امام خمینی است. وقتی آن جمله معروف طیب درست بعد از دادگاهش افتاد روی زبان مردم کوچه و بازار. اینکه در جواب اتهاماتی که گفته بودند نسبت به امام خمینی تأیید کند، گفته بود: «من با فرزند حضرت زهرا درنمی‌افتم»

همین‌طور شیخ حسین انصاریان، خاطره‌ای از مرحوم طیب نقل کرده است که نشان می‌دهد هویت او بعد از اعدام برای اکثر مردم روشن شد:

«حاج اسماعیل رضایی در وصیت‌نامه‌اش که شب قبل از تیرباران تنظیم کرد، نوشته بود که از چه کسانی طلبکار و به چه کسانی بدهکار است. متن آن وصیتنامه در روزنامه‌ها چاپ شد. وصایای مالی او حدود یک میلیون تومان برآورد می‌شد که در آن زمان پول هنگفتی بود. شاه پیش‌تر در سخنرانی خود گفته بود: «این‌هایی که ریختند توی خیابان و آشوب کردند، هر کدام از آقای خمینی ۲۵ ریال پول گرفته‌اند.» مردم متن سخنرانی شاه را با وصیتنامه حاج اسماعیل کنار هم گذاشته و می‌گفتند: این مردک دروغگو خجالت نمی‌کشد که می‌گوید اینها ۲۵ ریال پول گرفته‌اند؟! این ماجرا به صورت چماقی بر سر شاه و دربار فرود آمد.»

کد خبر 5341952

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha