خبرگزاری مهر - گروه هنر - علیرضا سعیدی: بررسی و کنکاش در مقوله سرود و آسیبهای متعددی که طی این سالها در حوزه تولیدات و دستاوردهای نهادهای مختلف و هنرمندان فعال این حوزه پدید آمده به قدری دربرگیرنده پیچیدگیها و شرایط متعددی است که بازگویی و انعکاس همه آنها در برگزاری یک نشست رسانهای مقدور نیست.
اما آنچه در این میان میتواند مورد توجه قرار گیرد، لزوم احیای این هنر دارای پشتوانه و مؤثر است که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان و صاحب نظران حوزه موسیقی میتواند به مثابه یک رسانه تأثیر گذار مورد توجه قرار گیرد. شرایطی که اکنون در کشورمان عمدتاً متمرکز بر مناسبتهای مذهبی و ملی محدود شده و کارکرد دیگری ندارد. در حالی که باید پذیرفت «سرود» به عنوان یک گونه هنری مبتنی بر حضور جمعی از هنرمندان میتواند قابلیتهای بسیار ارزشمندی در طرح مطالبات اجتماعی داشته باشد که توجهات زیادی را هم به خود جلب میکند.
متأسفانه این کارکرد اجتماعی سرود آنچنان که باید در جامعه ایرانی مورد توجه قرار نگرفته است، در حالی که اگر نهادهایی چون آموزش و پرورش میتوانستند با برنامهریزی مناسبتر و نگاه جدی به این فرآیند شرایطی را پیش روی این هنر دارای ارزش در کشورمان باز کنند اگر نگوییم به طور کامل، اما قطعاً پوشش دهنده بخش زیادی از آسیبهای شنیداری بود که مخاطبان نوجوان و جوان ایرانی با آن مواجهند. موضوعی که اگر چه در جوامع کنونی با فراز و نشیبهایی همراه است، اما همه در کم توجهی به آن مقصریم و میتوانستیم عملکردی بهتر از این شرایط داشته باشیم.
آنچه در بخش دوم میزگرد «باید و نبایدهای سرود» مورد توجه قرار گرفت، توجه به این نکات بود. میلاد عرفانپور (شاعر و مدیر مرکز موسیقی حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی)، سهیل سرافرازی (مدیر پروژه لیگ سرود مرکز موسیقی مأوا) و مهدی استخر (شاعر و ترانه سرا) در این نشست به طرح نکات جالب توجه و کمتر شنیدهای پرداختهاند که خواندن آنها برای دغدغه مندان عرصه سرود خالی از لطف نیست.
* در ابتدای بخش دوم این گفتگو مایلم به نکاتی برگردم که جناب عرفانپور در بخش قبلی اشارات خوبی به آن داشتند، نکاتی که چارچوب محتوایی آن مبتنی بر ظرفیتهای بالقوه حوزه سرود و تبدیل این فرصتها به ظرفیتهای بالفعلی است که متأسفانه با وجود سالها از پذیرش چنین فرآیندی توسط کارشناسان و هنرمندان و صاحب نظران این عرصه، اما هنوز اتفاق ویژهای در این زمینه نیفتاده و ما همچنان در بسیاری از موارد و غیر از موارد استثنا اندر خم یک کوچهایم. پرسشی که جناب مهدی استخر به عنوان یک شاعر میتوانند اولین پاسخگوی آن بوده و زمینه ورود به مباحث دیگر را باز کنند.
مهدی استخر: آقای عرفانپور و جناب سرافرازی توضیحات کاملی را درباره چالشها و فرصتهای پیش روی مقوله سرود ارائه دادند، اما لازم است بنده پیرو این صحبتها اول نکاتی را مطرح کنم که فکر میکنم میتواند مقدمه ورود به بحث و پرسش مد نظر شما باشد.
اوایل پیروزی انقلاب اسلامی بنا به ملاحظاتی که در حوزههای فقهی موسیقی وجود داشت و هنوز در این زمینه تکلیف مشخصی معلوم نبود. فرصت فعالیتهای موسیقایی هم محدود شد. البته که در این میان ما محتوایی داشتیم که باید خود را در قالبی نشان میداد اما همانطور که عرض کردم به دلیل همین فضای نامعلوم، هنوز مشخص نبود فعالیتهای موسیقایی به چه شکلی است. شرایطی که موجب شد که خیلی از آهنگسازان و خوانندگان فعال حوزه موسیقی در بخشهای مختلف در خدمت گونههای قابل قبول تری چون «سرود» باشند. به همین خاطر این چارچوب در شرایط بهتری قرار گرفته بود. اما پس از عبور از این شرایط از یک جایی موضوع عوض شد و ما قالبی داشتیم که حالا محتوا نداشت و به نوعی میتوان گفت دیگر هنرمندی نداشتیم که بخواهد در این عرصه تلاشی داشته باشد. همین فرآیند موجب شد، موضوع سرود تبدیل به مقولهای ارگانی و سازمانی شده و از هنری که میتوانست مردم و جماعتی را نمایندگی کند، دور شود.
مهدی استخر: نگاهی جایگاه سرود را تبدیل به یک جایگاه حداقلی کرد که از پس آن سرود به عنوان یک مقوله سفارشی تلقی شد که فقط و فقط در رویدادها و مناسبتهای مختلف مورد استفاده قرار میگرفت این شرایط تبدیل به دستاویزی برای برخی از جشنوارهها و همایشها برای استفادههای ابزاری شد که بهترین مدل آن «سرود» بود و اساساً چنین نگاهی جایگاه سرود را تبدیل به یک جایگاه حداقلی کرد که از پس آن سرود به عنوان یک مقوله سفارشی تلقی شد که فقط و فقط در رویدادها و مناسبتهای مختلف مورد استفاده قرار میگرفت.
اتفاقاً همین نگاه بود که به سرود ضربه شدیدی زد و به جهت اینکه دیگر ژانرهای موسیقایی نیز رفتهرفته در حال ورود به فعالیتهای هنرمندان ما بودند، بنابراین سرود جایگاه ارزشمند خود را از دست داده و ما شاهد ریزش شدید مخاطب در این عرصه بودیم چرا که این مقوله به عنوان یک گونه ارگانی به جامعه مخاطب معرفی شده بود. در این چارچوب ما در حوزههای محتوایی نیز دچار معایب فراوانی شدیم و در حالی که میتوانیم «ادبیات» را مهمتر از «درونمایه» ارزیابی کنیم، اما میبینیم تعدادی از شاعران در این زمینه دچار سهل انگاری شده و به ساده نویسی ها و نگاه سهل و ممتنعی گرایش پیدا میکنند که در بسیاری از موارد با «دورهمی نویسی» قاطی میشوند. یعنی این دوستان مینویسند که فقط بنویسند.
این دسته از شاعران در حوزه واژهها نیز خساست به خرج میدهند و شرایطی را ایجاد میکنند که ما تبعات ناخوشایند آن را امروز در ادبیات هیأت و ادبیات سرود میبینیم. یعنی «ظرف» به واسطه اینکه «مظروف» مقدس نیست کار میرود و آن قدر مظروف را پراهمیت جلوه میدهد که هر کسی فکر میکند «مظروف» در هر ظرفی قابل ارائه است. در حالی که ماجرا باید عکس این موضوع باشد. یعنی وقتی شما یک «مظروف» مقدس دارید، باید حتماً دنبال باکیفیت ترین ظرفی بگردی که میتواند انتخاب شود. این مثال در حوزه ادبیات، واژگانی است که از آن استفاده میشود. در واقع توانمندی شاعر و ارادت او به محتوایی که انتخاب شده یا انتخاب کرده به قالب و بعد به محتوایی است که درون اثر ریخته میشود، شرایطی که در حوزه سرود ضربه خورده و موجب عقب گرد شده است.
* فکر میکنید در بحث سیاستگذاری، ماجرا ظرف و مظروفی که به آن اشاره میکنید، چگونه هدایت شده است؟
استخر: خوشبختانه در بحث سیاستگذاری عزیزان ما در حوزه هنری و مرکز موسیقی مأوا توانستهاند، به جایگاه ستادی حوزه سرود ارزش افزوده دهند، اما باید بپذیریم که پیش از این مجموعهها برخی از نهادها و تشکلها هستند که متأسفانه برخی از عزیزان غیرمتخصصی که در رأس برخی امور قرار گرفتهاند به دلیل اینکه علم و تخصص این حوزه را نداشتند موجب ایجاد شرایطی شدند که هنرمندان و مدیران را در چالش با یکدیگر قرار دادهاند. گرچه الان اوضاع کمی بهتر شده است اما برخی از نهادهای انقلابی و فعال آنچنان با هم همسویی ندارند و میتوان گفت هر مجموعهای به سمتی رفته است.
مهدی استخر: با وجود هنرمندان و شاعران ممتازی که در شهرهای مختلف کشور حضور دارند، مقوله سرود آنچنان که باید به روز نشده و ما شاهد اجرای آثاری در حوزه سرود هستیم که هنوز در قالب اجراهای دوران اول انقلاب اسلامی است در این شرایط اگر نهادها و مجموعههای فعال حوزه موسیقی در کنار هم به قوت سرود کمک کنند اتفاقات خوبی میافتد. یعنی اگر فلان مجموعه یک سرود با کیفیت تولید کرد، مجموعه دیگر درصدد رقابت با این مجموعه قرار نگیرند. بلکه بیایند و در یک شرایط منسجم و صمیمانه به عرضه و پخش و معرفی هرچه بهتر آن اثر با کیفیت و بهترین حالت ممکن کمک کنند. شرایطی که امیدوارم در همین پروژه «شهر سرود» مرکز موسیقی ماوا و در پژوهش و آموزش با محوریت مرکز موسیقی حوزه هنری شاهد اتفاقات ارزشمندی در این عرصه باشیم. کما اینکه در این زمینه همکاریهای مشترکی را هم شاهد بودهایم که سرمنشا اتفاقات مثبتی در این زمینه بوده است.
نکته دیگری که در این چارچوب میتوانم به آن اشاره کنم، بحث مدیریت سرود در استانهاست. به عبارتی با وجود هنرمندان و شاعران ممتازی که در شهرهای مختلف کشور حضور دارند، مقوله سرود آنچنان که باید به روز نشده و ما شاهد اجرای آثاری در حوزه سرود هستیم که هنوز در قالب اجراهای دوران اول انقلاب اسلامی است. این گروهها واقعاً از قافله سرود در پایتخت دور هستند و لازم است تا از حیث هنری به نقطهای برسند که یکی از آنها شکستن فرم در موسیقی، شعر و حتی مدل ایستادن در اجراست. شرایطی که لازمه جذب مخاطب امروزی ما با سلیقههای شنیداری متفاوت است. ما اگر از این جلوه از موسیقی به عنوان یک صنعت ارزشمند یاد کنیم پس پیدا کردن مخاطب یکی از مهمترین مؤلفه هاست. اگر مخاطب پیدا شود قطعاً آن مقوله نیز رشد پیدا میکند. فضایی که مجموعههای مدیریتی حوزه سرود میتوانند روی این نکته تمرکز ویژهای داشته باشند.
مساله بعدی که در حوزه محتوایی میتوانم به آن اشاره کنم، بحث سفارش دهندگان است که وقتی واژهها را سفارش میدهند، در بسیاری از موارد عین همان واژهها را میخواهند. چارچوبی که فاجعهآمیزترین اتفاقی است که میتواند در حوزه شعر و ترانه بیفتد. در حالی که دوستان سفارش دهنده باید به این موضوع واقف باشند، «شعار» یا «کلیدواژهای» که انتخاب کردید شاید در بسیاری موارد امکان ارائه مستقیم آن در شعر وجود نداشته باشد.
اصلاً همین اشعاری که میبینید آن قدر سرد و بی روح هستند دلیلش چیست؟ به اعتقاد من بهکارگیری کاملاً مستقیم و بدون احساس کلمه یا کلیدواژهای سفارش شدهای است که اگر با محتوای مورد نظر شاعر خلق میشد، جلوه زیباتری پیدا میکرد. در نهایت اینکه اگر ما مصادیق ارزشمند و مستقیم دینی، آئینی و انقلابی به سبک زندگی ایرانی – اسلامی برسیم اتفاقات بهتری میافتد. سبک زندگی ایرانی – اسلامی هم یعنی من به عنوان یک مصرف کننده کالای فرهنگی برای تولد، سفر، عروسی، زندگی و هر آنچه با آن مواجه هستم، نیازمند شنیدن «سرود» هستم. یعنی در آنجا من نمیتوانم به عنوان مثال «فرمانده» حامد زمانی یا هر سرودی از این دست را گوش کنم. نکتهای که ما در حوزه سرود به شدت درآن خالی از محتوا هستیم. شاید اوضاع کمی بهتر شده باشد اما به نظرم اینها نکاتی است که باید روی آنها تمرکز بیشتری داشته باشیم. وگرنه برای «نماز» و «روزه» و چنین مبانی ارزشمند در مقدار بسیار زیادی کار مستقیم صورت گرفته است که به نظرم رفتن به سمت ارائه آثار در حوزه زندگی ایرانی – اسلامی مؤثرتر است.
* نکاتی که آقای استخر به آن اشاره کردند، کار من را برای ورود به یک بحث مهم در سرود آسانتر کرد؛ و آن نقش سرود در کشورمان به عنوان یک ابزار رسانهای در حوزههای مختلف است. اینکه آیا چنین گونه مهمی در حوزه موسیقی توانسته آن کارکرد اجتماعی خود در جامعه ایرانی را داشته باشد؟ آیا قرار نیست «سرود» به عنوان یک وسیله ارتباط جمعی، کارکرد اجتماعی داشته باشد؟ آیا ما همچنان باید از سرود به عنوان یک گونه هنری پرکاربرد در دهه فجر یا مناسبتهای ملی و مذهبی در کلیشههای رایج خود بهره مند شویم؟ آیا وقت آن نرسیده که این هنر به عنوان یک نماد وحدت آفرین، شکل و شمایلی از هنری را به مخاطب ارائه دهد که با رعایت موازین و قوانین کارکرد موثرتری در ایجاد روحیه نشاط و سبک زندگی ایرانی – اسلامی که آقای استخر به آن اشاره کرد، داشته باشد؟ آیا سرود در ایران میتواند همچون کارکرد این هنر در کشورهای دیگر، مورد توجه مخاطبان به عنوان یک جریان مؤثر اجتماعی قرار گیرد؟ نکته دیگر اینکه آیا دوستانی که در حوزههای مدیریتی خود فعالیت میکنند، روی موضوعاتی که به آن اشاره کردم، برنامهای دارند؟
سهیل سرافرازی: به نظرم فاصلهای در این فضا ایجاد شده است. فاصلهای که بقیه کشورها یا آن را از بین بردهاند یا در حال کم کردن این فاصله هستند. فاصلهای که موضوع موسیقی را تبدیل به نهادهای ارتباط با مردم کرده است. نهادهایی که مثلاً در کشوری مانند کره جنوبی به کِی پاپها معروف شده که کاری به خوب یا بد بودن محتوای آن ندارم، اما به نظر میآید سیاستگذارانش سالها برای آن وقت گذاشتهاند. فرآیندی که موجب شده که بدانیم مینی مالیست بودن سرود چقدر میتواند به ارتباط با مردم آن هم در عصر حضور تکنولوژیهای مختلف نقش مؤثری داشته باشد. موضوعی که اکنون در رویدادهای بینالمللی حوزه موسیقی نیز مورد توجه و تمرکز برخی از هنرمندان قرار گرفته و آنها مفاهیمی در سرودهها و آثار خود استفاده میکنند که دربرگیرنده نکات بسیار مهمی است.
سهیل سرافرازی: یکی از مأموریتهای سرود این است که ما در اغلب موقعیتهای اجتماعی، مطالبه اجتماعی هم داشته باشیم؛ نکتهای که ما در حوزه سرود کارکرد آن را تقریباً فراموش کردیم و تنها قابلیتی که در این زمینه فراهم شده، ساخت آثار متعدد در مناسبتهاست در بدنه فرهنگی ما هم مقولهای به نام موسیقی در دورههای تاریخی مختلف وجود داشته که نشان از اهمیت این موضوع در تمامی مناطق دارد. به عبارتی شما اگر در فرهنگ، آداب و رسوم مناطق مختلف کشور رجوع کنید متوجه یک اتفاق جالب میشوید، اینکه در بیان و روایت همه مسئولیتهای اجتماعی و فرهنگی مقولهای به نام «موسیقی» و «هم خوانی (به مثابه سرود)» وجود داشته که مصداقهای فراوانی را میتوان از آنها استخراج کرد. یعنی دقیق مشخص است که ما در این چارچوب «سرود عزا»، «سرود عروسی»، «سرود مزرعه»، «سرود اعتراض» و حتی بین دو قبیله «سرود توافق» داریم که اصلاً هم عجیب و غریب نیستند. پس میتوان چنین نتیجه گرفت که یکی از مأموریتهای سرود این است که ما در اغلب موقعیتهای اجتماعی، مطالبه اجتماعی هم داشته باشیم؛ نکتهای که ما در حوزه سرود کارکرد آن را تقریباً فراموش کردیم و تنها قابلیتی که در این زمینه فراهم شده، ساخت آثار متعدد در مناسبتهاست و در بهترین شرایط ممکن هم اگر بخواهیم هنری خرج کنیم، شاید نوآوری در فرم باشد وگرنه مطالبه گری اجتماعی در این حوزه نداریم.
به طور حتم جای خالی «مطالبه گری اجتماعی» در سرود ما بسیار احساس میشود. چرا که اگر اثری هم در این حوزه تولید شود، گروههای سرود هم جایی برای عرضه و پخش آن ندارند. از آن سو مربی سرود هم هنوز برایش این دغدغه ایجاد نشده و توانایی فرهنگی هم در خود ندیده که اگر این مطالبه گری اجتماعی یک گروه سرود فراهم کند، چه اتفاقی برای او میافتد؟ شرایطی که هنوز برای اغلب گروههای سرود حائز اهمیت نیست. اساساً پرسش اصلی هم این است که آیا اگر سرودی هم در این زمینه بر اساس ضوابط و قوانین در حوزه مطالبه گری اجتماعی تولید شود، آیا امکان پخش در صدا و سیما را دارد؟ در اغلب موارد پاسخ خیر است.
متأسفانه باید بپذیریم که نیازهای مورد نظر در این موقعیت هنوز برآورده نشده است. شرایطی که در دنیا به شکل و قالب مورد نظرشان در حال شکلگیری و گسترش است اما هنوز در کشور ما با توجه به ظرفیتهای بالقوه ای که داریم هنوز فرهنگ سازی نشده است. این پتانسیلی که به آن اشاره کردم، در مجموعه مرکز موسیقی مأوا و در بخشهای مختلف تعریف شده و میدانم چنین رویکردی در مرکز موسیقی حوزه هنری هم دنبال میشود. یعنی از قالبهایی که با موضوع تلاش و امید و موارد مشابه با محوریت سرود ساخته میشود تا عرصههای دینی بنیانی فراهم شده که قاعده مسئولیت اجتماعی نیز رعایت شود.
میلاد عرفانپور: سهیل سرافرازی اشارات درستی در حوزه سرود و فعالیتهای مرکز موسیقی مأوا داشت. اما بنده و همکارانم در مرکز موسیقی حوزه هنری معتقدیم شعر ما باید «شعر زندگی» باشد. ما با شدت مخالف تخصصی کردن حوزههای شعری هستیم که بخواهیم بر اساس آن بگوییم فلان شاعر، «شاعر آئینی» است، فلانی «شاعر اجتماعی» است و یا موارد دیگر؛ ما معتقدیم شعر و به تبع آن موسیقی ما باید هنر زندگی باشد. پس وقتی میگوئیم: «هنر زندگی» بنابراین بخشی از این هنر نشأت گرفته از «تأثیرات اجتماعی» است که شامل گلایهها و انتقادات درست و به جا هم میشود.
میلاد عرفانپور: سرود اکنون در جایگاه خوبی قرار ندارد و متأسفانه از نگاهی خیلیها آن گروه سرودی جذابتر و زیباتر است که روی صحنه زیباتر و قشنگتر حضور داشته و میکروفن دست بگیرد در حالی که اصل سرود این نبود و نیست پس ما تا زمانی که تمام توجه و تمرکزمان را به ساخت کارهای تقویمی معطوف کنیم (که البته هنوز در این حوزه هم درست کار انجام ندادیم) نمیتوانیم به معنای واقعی کلمه از هنر انقلاب اسلامی پاسداری کنیم. هنر انقلاب اسلامی هنر زندگی است و ما هم بر اساس این دغدغه است که تلاش میکنیم در مرکز موسیقی حوزه هنری کارهایی را آغاز کنیم. کارهایی که شروع یا تمرین برای یک حرکت مهم است که امیدوارم تبدیل به نمونههای مورد وثوق برای مخاطبان شوند.
اتفاقاً بنده معتقدم گروههای سرود هم در قالب دانش آموزی و هم در قالب دانشجویی میتوانند علیه مفسدان اقتصادی کار انجام دهند. وقتی چنین کارهایی تولید شوند، «سرود» به عنوان رسانهای که متعلق به مردم است، جلوه پیدا کرده و به قول آقای استخر ابزاری برای ارگانها در جهت گزارش دادن کارهای بی اثر نیست. در این شرایط اگر ما سرود را از محتوا خالی نکنیم و آن را از مردم نگیریم و به آنها بازگردانیم قطعاً میتوانیم موفق باشیم. لازمه تحقق چنین فرآیندی هم نگاه غیرکلیشه ای و غیرفرمایشی است که باید در سرود جلوه کند. بماند که خود سرود باید مسیر هنری خود را اصلاح کرده و از نمایش زدگی و رسانه زدگی به تصویر هنری خود بازگردد. موضوعی که باید برای تبیین آن جلسه جداگانه ای را برگزار کرد. چرا که سرود اکنون در جایگاه خوبی قرار ندارد و متأسفانه از نگاهی خیلیها آن گروه سرودی جذابتر و زیباتر است که روی صحنه زیباتر و قشنگتر حضور داشته و میکروفن دست بگیرد در حالی که اصل سرود این نبود و نیست.
البته سرود از یک حیث در دوره خوبی قرار دارد و آن معطوف شدن توجهات رسانههای به این مقوله است. گمان میکنم مردم هم برای شنیدن این گونه موسیقایی باز هم استقبال نشان دادهاند. این یک فرصت است که باید از آن هم در جهت ارتقای ذائقه هنری تولیدکنندگان و هم در جهت ارتقای ذائقه مردم برای قرار گرفتن در تراز هنر انقلاب اسلامی استفاده کرده و ضعفهای در این مسیر را ترمیم کنیم.
* آقای استخر فکر نمیکنید در چارچوب صحبتهایی که دوستان به آن اشاره کردند، فرآیندی به نام «ممیزی» و «نظارت» مانع از آنچه به آن از تحول و ارتقای سرود گفتند، باشد؟
مهدی استخر: ما حتی اگر سفارش دهنده فهیم و خوبی داشته باشیم، اگر شاعری داشته باشیم که شعر خوبی سروده باشید اما اگر نتوانیم آن را درست پخش کنیم، انگار اتفاقی نیفتاده است. یعنی اینکه چرخه نباید دچار تناقضات محتوایی باشد. این موضوع هم دوباره به تشتت نهادها باز میگردد. یعنی بحث فقط این نیست که مجموعههای فرهنگی هم داستان شوند. بحث بر این است که اگر در این چرخه و سیستم پخش درستی وجود نداشته باشد، اگر سفارش دهنده مناسبی وجود نداشته باشد، اگر «آزادی بیان» و «آزادی پس از بیان» در چارچوب قوانین و الزامات قانونی کشور وجود نداشته باشد، ما طبیعتاً دچار چالش هستیم.
مهدی استخر: پیش از موضوع سانسور که ممکن است به سراغ گروههای سرود بیاید این خودسانسوری گروههای سرود است که میتواند به عنوان یک چالش مطرح شود. کما اینکه بسیاری از مربیان و سرپرستان گروههای سرود بعضاً خودشان دچار خودسانسوری هستند البته من فکر میکنم در حوزه سرود که تکلیفش حداقل از بقیه ژانرهای موسیقی روشن تراست، پیش از موضوع سانسور که ممکن است به سراغ گروههای سرود بیاید این خودسانسوری گروههای سرود است که میتواند به عنوان یک چالش مطرح شود. کما اینکه بسیاری از مربیان و سرپرستان گروههای سرود بعضاً خودشان دچار خودسانسوری هستند. گرچه طی این سالها تابوشکنیهایی در این حوزه اتفاق افتاده اما باید این گروههای سرود همت داشته باشند و شرایطی را ایجاد کنند که ما شاهد پوست اندازی هایی در حوزه نظارت و ممیزی باشیم. اگر ما خودمان را نقد نکنیم، باور کنید مدتی بعد سیلی این نقد را از دیگران، از مخاطبان و از فرهنگمان خواهیم خورد
* البته که بنده فکر میکنم وزارت آموزش و پرورش به عنوان یکی متولیان اصلی حوزه سرود، حال و حوصله ورود به چنین چالشها و مقولات مهمی در حوزه سرود را ندارد. کما اینکه در این چند سال دیدهایم که نتایج این عقب گرد غیر قابل توجیه چه دستاوردهای منفی را در جریان فعالیتهای مرتبط با حوزه سرود کشور به همراه داشته است.
میلاد عرفانپور: متأسفانه وزارت آموزش و پرورش در حوزه موسیقی سالهاست دچار انفعال، محافظه کاری بی منطق و رها کردن حوزه است. ما اگر موسیقی یا حداقل مبانی موسیقی یا سرود را در آموزش و پرورش جدی گرفته بودیم. اکنون میتوانستیم فرزندان خود را در مقابل موسیقیهای مبتذل و کم مایه واکسینه کنیم. به عبارتی از لحاظ فرهنگ شنیداری و موسیقایی آن قدر پخته میشدند که به سمت این چهرههای کج و معوج موسیقایی که امروز آفت فرهنگی ما هستند، نمیرفتند. من بازهم تاکید میکنم اگر ما موضوع سرود در آموزش و پرورش را جدی میگرفتیم دیگر شاهد از دست دادن فرصتهای نابی که در اختیار داشتیم، نبودیم. ای کاش بچههایمان را اینچنین بی دفاع مقابل موسیقیهای سخیف. بی هویتی که در معرض انواع و اقسام آن هستیم قرار نمیدادیم.
نکته دیگری که در حوزه آموزش و پرورش میتوان اشاره کرد، بحث افول معاونت پرورشی در این چارچوب است. مجموعهای که در گذشتههای نه چندان تأثیر بسیار عمدهای در ارتقای محتوای سرود داشت و من به خاطر دارم در آن سالها به واسطه تلاش بزرگوارانی چون ناصر فلاحی از دغدغه مندان واقعی حوزه سرود که حرفهای زیادی برای گفتن دارد تحولات چشمگیری در این زمینه صورت گرفت تا این جریان مهم آموزشی و تربیتی با تمام موانعی که بود حفظ شود.
سهیل سرافرازی: ماجرای آموزشی و پرورش به گونهای است که دوستان حتی برنامهریزی هم در زمینه سرود نداشته و میلی هم به تغییر شرایط موجود ندارند. ما در همین شهر تهران نزدیک به ۱۳۰۰ گروه سرود در مدارس داریم ولی بسیاری از این مجموعهها به قدری منفعل هستند که حتی حاضر به پذیرفتن پیشنهادات هنری، کیفی و فنی مجموعههایی نظیر مؤسسه ماوا و مرکز موسیقی حوزه هنری نیستند و مایلند در همین قالب منفعلانه به کار خود ادامه دهند و در بهترین شرایط دست به دامن برگزاری همان مسابقات سرودی شوند که در بدترین شکل ممکن خود برگزار شده و حرفی برای گفتن ندارند. اگر هم در این میان اتفاق مؤثری مانند تلاشهای جناب ناصر فلاحی میافتد به واسطه تلاش و دغدغه فردی است که نمیتواند در ردیف برنامهریزیهای وزارت آموزش و پرورش قرار گیرد.
مهدی استخر: متأسفانه بخش عمدهای از آموزش و پرورش هم با مجموعههایی چون مرکز موسیقی حوزه هنری و مرکز مأوا همسویی ندارند. به همین خاطر خانوادهها نیز دچار تکثر عقیده هستند. بنابراین وقت آن رسید که دست از موضوعات دستوری برداری و با پرکردن فاصلههای موجود و مقولاتی چون نیازسنجی و رفتار شناسی دست به تولید کارهایی بزنیم که درست و اصولی باشند که اگر خارج از این موضوع فعالیت کرده و فرمایشی عمل کنیم ماجرا خیلی خطرناک میشود.
* به هر حال بنده فکر میکنم اکنون در حوزه سرود دچار تشتت آرای عجیب و غریبی هستیم که میتواند در قالب نشستها و جلسات متعددی مورد توجه قرار گیرد. اما اکنون به نظر شما عزیزان در مجموعههای مدیریتی که تحت نظر دارید باید چه فعالیتهای اجرایی را مورد نظر و دقت قرار دهیم که بتواند در ترمیم و ارتقای فعالیتهای مرتبط با سرود نقش مؤثری را ایفا کند.
میلاد عرفانپور: ما باید باور کنیم که سرود یکی از مهمترین رسانههای موسیقی انقلاب است، البته که سرود همه موسیقی انقلاب نیست. اگر هم برخی از نهادها و مجموعهها به دلیل برخی ملاحظات بی منطق و به خاطر اینکه سرود قدرت خطر پذیری کمتری دارند همه کارهای خود را معطوف به این موضوع میکنند طبیعتاً مسیر منطقی را طی نمیکنند.
میلاد عرفانپور: اگر موسیقی یا حداقل مبانی موسیقی یا سرود را در آموزش و پرورش جدی گرفته بودیم. اکنون میتوانستیم فرزندان خود را در مقابل موسیقیهای مبتذل و کم مایه واکسینه کنیم ما باید باور کنیم که همه مردم نمیتوانند مخاطب سرود باشند. ما باید باور کنیم که سرود مخاطب مشخصی دارد که میتوانیم مخاطبان بیست درصدیاش را به شصت درصد برسانیم اما بالاتر از آن شدنی نیست. چون این گونه هنر یک کشش مشخصی دارد که ممکن است همه با آن ارتباط برقرار نکنند.
به اعتقاد من اکنون مهمترین نیازی که در حوزه سرود لازم به اجرای آن هستیم و نهادهایی چون مرکز موسیقی حوزه هنری و مرکز موسیقی مأوا برای تحقق آن تلاش میکنند، بحث آموزش است که به اعتقاد من در مقطع فعلی، گمشده گروههای سرود ماست. ما الان شاید صدها گروه سرود فعال داشته باشیم، اما شاید به جرأت بگوییم که پنج گروه باشند که دارای توانمندیهای موسیقایی هستند. این نشان دهنده وجود مشکل در سیستم آموزشی ماست. پس اگر میخواهیم توانمند باشیم، قطعاً آموزش موسیقی به صورت تخصصی هم برای اعضای گروه سرود و هم مربیان این مجموعه ضرورتی انکار ناپذیراست که بتواند در نهایت منجر به تولید نمونههای شاخص در تراز هنر انقلاب اسلامی شود.
ما هم اکنون بیش از ۱۰۰۰ تولید موسیقایی داریم اما اگر از این تعداد جستجویی داشته باشیم فکر میکنید چند قطعه را میتوانیم پیدا کنیم که در تراز بهترین سرودهای این چهل سال باشد که مردم هم آن را شنیده و شنیدن آن را به یکدیگر توصیه کردند؟ من فکر میکنم نتایج امیدوارکننده ای به دست نمیآید. ما در حوزه شعر و ملودی، در حوزه تولید، در حوزه تهیه کنندگی و حوزههای مرتبط با سرود و موسیقی نیازمند ارتقای آموزش و رفع مشکلاتی هستیم که بتوانید سرود را به مسیر قبلی خود بازگرداند.
نظر شما