به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی انتشارات راهیار، کتاب «آش پشت جبهه» شامل خاطرات مربیان پرورشی دهه شصت اهواز نوشته آسیه طافی بهتازگی توسط انتشارات راه یار منتشر و راهی بازار نشر شده است.
کتاب «آش پشت جبهه»، هفتمینجلد از عناوین ناشر در رده «مدارس انقلاب»، خاطرات تعدادی از مربیان پرورشی شهرستان اهواز و فراز و فرودهای فعالیتشان از زمان تأسیس در سال ۱۳۵۹ تا زمان انحلال امور تربیتی را روایت میکند.
تحقیق و پژوهش مطالب اینکتاب، بهعهده سیدمحمد آلعمران، زینب بابایی و زهرا قراچه بوده است.
نویسنده اثر در مقدمه آن نوشته است: «انقلاب پیروز شده و ساختارهای سیاسی و نظامی و فرهنگی کشور هنوز شکل نگرفته بود. در میان شعارها و چنددستگیها، عدهای انقلابی بیست و دو سه ساله، پرشور و آرمانگرا، در دورهمیهای مسجدشان اتاقکی به نام «امور تربیتی» راه انداختند و اسمشان شد مربی پرورشی و تربیتی. هیچکدامشان زیر بار مسئولیت نمیرفتند و پستها را به هم تعارف میکردند. نه به این دلیلکه نمیتوانستند؛ چون یقین داشتند دیگری بهتر است و این بار را بهتر به مقصد میرساند. اوایل، فعالیتهایشان به مدرسه محدود بود و سروکله زدن با گروهکهایی که خودشان را صاحب انقلاب میدانستند و در مدرسه دنبال پایگاه میگشتند. مخالفان انقلاب فهمیده بودند راه به انحراف کشاندن انقلاب، از مدرسه میگذرد؛ پس به سراغ مدیران مدارس میرفتند و با وعدههای دروغین، آنها را فریب میدادند. مربیان پرورشی باید از حریم مدرسه حراست میکردند و جلوی سنگاندازیهای آنها میایستادند. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه اولین هواپیمای عراقی، دیوار صوتی اهواز را شکست و زنگ دفاع به صدا درآمد و مربیان تربیتی و پرورشی اورکت بسیجی و سپاهی به تن کردند. در این میان، مربیان پرورشی دیروز اهواز و بسیجیان و سپاهیان امروز ایران دلسوزانه برای جبهه پدری کردند و مادری...
مربیان پرورشی با درگیرکردن دانشآموزان و خانوادههای آنها، جنگ را مردمی و جبههها را به محلی برای تحصیل دانشآموزانی تبدیل کردند که دفاع از کشور اولویت اول زندگیشان شده بود...
آنها از دورانی که حقوقشان کفاف زندگی روزمرهشان را هم نمیداد، به عنوان دوره طلایی زندگی خود یاد میکنند. نقش این مبارزان شجاع و بیادعای میدان جنگ نظامی و فرهنگی را نمیتوان نادیده گرفت که دست به دست هم کارنامه درخشانی در هر دو میدان به یاد گذاشتند. جنگ تمام شده بود و تازه داشت خستگی از تن آنها در میرفت که خبر انحلال امور تربیتی را شنیدند و امور تربیتی به خاطرهها پیوست.»
در بخشی از کتاب مورد اشاره میخوانیم:
«یک ماشین پتوی کثیف و خونی خالی کردند توی حیاط مدرسة امت. بعد از کلاس، بعضی بچهها پتوها را زدند زیر بغلشان و بردند خانه. بردند تا پتوها را توی خانه بشویند! پتوهایی را که مانده بود، با کمک چند تا از بچهها بردیم گوشه حیاط، خانة ننه امامی مستخدم مدرسه. شیلنگ و لگن را آماده کردیم و با پا و دست افتادیم به جان پتوها. شستن و پهن کردنشان روی دیوار مدرسه چند ساعتی طول کشید. هنوز خستگی تنمان در نرفته بود که دست و پایمان قرمز شد و شروع کرد به سوزش و خارش. روز بعد که مدرسه باز شد و بچهها آمدند، همانهایی هم که پتو برده بودند خانه حال و روز ما را داشتند! هیچکدام نمیدانستیم علتش چیست. رفتیم دکتر. بعد از معاینه گفت: «اثرات شیمیاییه. مال همون پتوهاییه که شستین.» من و بچهها همدرد رزمندگان خط مقدم شده بودیم؛ در جبهه کلاس و مدرسه.»
اینکتاب با ۲۰۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما