به گزارش خبرگزاری مهر، با گذشت یک قرن از کودتای سیاه سوم اسفند ۱۲۹۹ توسط رضاشاه که با کمک انگلیسیها رخ داد و در ادامه منتهی به سقوط قاجار و برآمدن پهلوی شد برخی فرصت را مناسب دیدهاند که منشأ انگلیسی این کودتا را انکار کنند.
این ادعاها که متأسفانه برخی شخصیتهای سیاسی به اصطلاح دانشگاهی نیز اخیراً به آن دامن میزنند در حالی است که در تدارک کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹، مقامهای عالیرتبه نظامی و کارمندان سفارتخانه بریتانیا در ایران نقش تعیینکنندهای داشتند. [۱] این کودتا پایانی برای آغازی نو بود تا با سرکوب جنبشهای ملی و مذهبی کشور و بهویژه زیر سوال بردن قدرت مجلس و رژیم مشروطه، استبداد را در شکل نوینی سازماندهی کند؛ همچنین با استقرار حکومتی نسبتاً پرقدرت در سرکوب تمایلات آزادیخواهانه داخلی، محیطی امن و آرام برای تأمین منافع انگلستان در ایران پدید آورد؛ بنابراین با آمدن رضاخان سیاست سنتی انگلستان در شکل جدید خود «نو استعمار» ادامه یافت و دولتمردان انگلیسی را بر این قرار آمد تا رضاخان، پایهگذار سلسله جدید در ایران و به شکل مهرهای کاملاً وابسته به سیاست این کشور و بهدور از تمایلات دگرخواهانه، حافظ منافع انحصاری این کشور در ایران باشد.
هدف انگلستان در ایران، استقرار نظمی بود که موازنه بینالمللی قدرت را برهم نزند و مانع فعالیتهای تجاری انگلستان در ایران هم نشود. اگر این جمعبندی درست باشد، باید گفت انگلیسیها دیکتاتوری پهلوی را نزدیکترین شکل حکومت موردنظر خویش در ایران میدانستند. [۲]
سفیر انگلستان در ایران مقارن با کودتای ۱۲۹۹ فردی است به نام هرمن کامرون نورمن. او در زمره اشخاصی بود که مخالف اجرای قرارداد ۱۹۱۹ و موافق انجام کودتا بود. او درحالیکه بهدروغ ادعا میکرد هیچ اطلاعی از کودتا ندارد، صبح ۳ اسفند به دیدار احمدشاه رفت و از او خواست به کلیه خواستههای کودتاگران در اسرع وقت تن دهد و در پایان تهدید کرد که شاید فردا دیر باشد. [۳] «نورمن سفیر انگلیس ضمن ملاقات با شاه و دادن خبر کودتا، ضرورت آن را برای برقراری امنیت یادآور شده بود.» [۴] او ضمن گزارشی که در همان روز، برای وزارت خارجه انگلستان ارسال کرد، از اندرز دادن شاه برای پذیرش خواستههای کودتاگران و صدور فرمان رئیسالوزرایی سیدضیاءالدین طباطبایی سخن گفت. [۵]
فرد دیگر از سفارت انگلستان که در کودتا دخالت داشت، والتر الکساندر اسمارت بود. او از دوره مشروطه در ایران بود و در زمان کودتا بهعنوان دبیر دوم سفارت فعالیت میکرد. همکاری او با مشروطهخواهان افراطی مشهور بود. اسمارت در کودتای ۱۲۹۹ با همکاری کلنل هیگ و هنری اسمارت، امور کودتا را هدایت میکرد. ملکالشعرای بهار مدعی است قبل از کودتا، اسمارت نزد او رفته و نظرش را درباره روی کار آمدن یک دولت قوی و دیکتاتور جویا شده بود. [۶] بدین ترتیب سفارت نقش کلیدی خود را برای نشان دادن اهمیت ایجاد یک دولت قوی به نفع انگلستان ایفا کرد. [۷]
انگلستان در جنگ جهانی اول، از حیث نظامی و اقتصادی خسارات فراوانی را متحمل شد. یکی از پیامدهای این وضعیت، کاهش چشمگیر نیروهای نظامی انگلستان در ایران بود. مقامات این کشور در نگهداری نیروهای نظامی در ایران دچار مشکل شده بودند و از سوی دیگر نمیتوانستند تهدید بالقوه انقلابیون تازهبهقدرترسیده بلشویک در روسیه را هم نادیده بگیرند؛ تهدیدی که بهزعم آنها علاوه بر منافع انگلستان در ایران، نیمنگاهی نیز به هندوستان داشت.
در چنین شرایطی بود که هرمن نورمن، وزیرمختار انگلستان در تهران، در گزارش ارسالی خود به وزیر امورخارجه دولت متبوعش متذکر شد اوضاع بیثبات ایران پس از تخلیه قوای انگلیس میتواند به یک انقلاب جمهوریخواهانه منجر شود.
پس از ناامیدی انگلیسیها از تصویب و اجرای قرارداد ۱۹۱۹ م، این بار کودتای نظامی و روی کارآمدن یک دولت مقتدر نظامی در دستور کار سیاست خارجی انگلستان قرار گرفت. بیثباتی سیاسی و اقتصادی باعث شده بود افکار عمومی و نخبگان نیز از استقرار دولتی که بتواند کشور را از ورطه نابودی نجات دهد استقبال کنند.
دولت انگلستان برای اینکه خروج نیروهایش از ایران عوارضی برای منافع این کشور نداشته باشد، به ژنرال ادموند آیرونساید مأموریت داد به ایران برود و با کمترین هزینه و خطر ممکن، آن اوضاع آشفته را مدیریت کند. آیرونساید پس از بررسی اوضاع نیروهای نظامی ایران گزارش کاملی تهیه و در آن عنوان کرد که باید فرد مقتدری با حمایت نامحسوس لندن زمام امور را در دست بگیرد.
فردوست دوست نزدیک «محمدرضا پهلوی» نیز درباره منافع انگلیس از کودتای اسفند ۱۲۹۹ میگوید: انگلیسیها بسیار پیش از صعود رضاشاه به سلطنت، در طبقات بسیار بالای ایران نفوذ عمیق داشتند. روسها قبل از انقلاب کمونیستی به وسیله نیروی قزاق نفوذ خود را اعمال میکردند و پس از کمونیست شدن، راه نفوذ پنهانی و حزبی را پیش گرفتند. انقلاب بلشویکی در روسیه و مشغول شدن روسها به مسائل داخلی خود بهترین موقعیت را برای انگلیسیها فراهم آورد تا یک حکومت مقتدر نظامی در ایران برقرار کنند. بدین ترتیب، ایران سپر بلای هندوستان شد تا منافع استراتژیک انگلستان محفوظ بماند. رضاخان این رل را برای انگلیس بازی کرد. [۸]
[۱] جان فوران، مقاومت شکننده (تاریخ تحولات اجتماعی ایران)، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، ۱۳۸۳، ص ۳۰۲.
[۲] ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، کویر، ۱۳۷۸، ص ۲۴۲.
[۳] استفانی کرونین، ارتش و حکومت پهلوی، ترجمه غلامرضا علیبابایی، تهران، خجسته، ۱۳۷۷، صص ۱۵۶ - ۱۵۷.
[۴] سیدجلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج ۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چ هفدهم، ص ۱۷۲.
[۵] احمد آرامش، هفت سال در زندان آریامهر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۸، ص ۲۸.
[۶] حسین مکی، تاریخ بیستساله ایران، ج ۱، تهران، نشر ناشر، چ سوم، ۱۳۶۱، ص ۲۳.
[۷] برای مطالعه بیشتر رک سیدمرتضی حافظی، نقش سفارت انگلستان در کودتایِ ۳ اسفند ۱۲۹۹؛ چگونه رضاشاه به ایران تحمیل شد؟، پژوهشکده تاریخ معاصر
[۸] حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۷۴، ص ۲۸۷.
نظر شما