خبرگزاری مهر- گروه دین و آیین- زینب حسینی روش: مردم ایران در حادثه جنبش تنباکو، در واکنشی تند و سراسری، به دستور رهبر دینی، میرزای شیرازی، با تحریم تنباکو به مبارزه منفی با انگلیسیها پرداختند و ضربه جبران ناپذیری به حکومت قاجار و ناصرالدین شاه وارد ساختند. پیروزی جنبش تحریم تنباکو به رهبری میرزای شیرازی، دو جریان مهم تاریخی را به وجود آورد: نخست، ظهور قدرت بیرقیب مراجع دینی در صحنه سیاسی کشور و رهبری عالمان در بسیج تودهها بود که به شکسته شدن استبداد و از هم پاشیدن قدرت استعمار در ایران منجر شد و آنان را به عنوان مظهر آرمانهای ملی مطرح کرد. دوم، رشد افکار سیاسی، برای فراهم آوردن زمینه تحولات بنیادین در نظام اداری و سیاسی ایران و شکلگیری نهضتی بزرگتر در قالب قیام مشروطیت بود. پیروزی انقلاب اسلامی با حضور پرشور روحانیت بیدار و هشیار به رهبری حضرت امام خمینی، عامل تحوّلات مهمی در منطقه و جهان شد.
برای اینکه بتوان نقش آفرینی روحانیت در پیروزی انقلاب اسلامی را بررسی کرد لازم است به دو دوره مشروطه و ملی شدن صنعت نفت نیز توجه شود از این رو برای بررسی نقش و تأثیر گذاری روحانیت در سه دوره مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی با قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ به گفتگو پرداختیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
*یکی از جلوههای بارز حضور روحانیون در تحولات اجتماعی معاصر ایران نهضت مشروطیت است. این نقش آفرینی چه شباهتها و تفاوتهایی با دوره ملی شدن صنعت نفت و دوره انقلاب اسلامی دارد؟
برای اینکه بتوان نقش آفرینی روحانیت را در سه دوره مشروطه، ملی شدن صنعت نفت و انقلاب اسلامی مورد مطالعه قرار داد، ابتدا باید به تعریف چیستی این جریانات و روایت تاریخی از این سه دوره پرداخت.
نهضت مشروطه تلاش، مبارزه و انقلابی برای از بین بردن حکومت نبود بلکه حرکتی در جهت تعدیل استبداد، دستیابی به مطالبات مردم، عدالت خواهی و حاکمیت قانون بود. در ابتدای نهضت مشروطه، عدالت خواهی و حاکمیت قانون مطرح شد و در مراحل بعد مطالبات ابعاد جدیدتری به خود گرفت.
در نهضت ملی شدن صنعت نفت، حرکت برای قطع دست استعمار انگلیس از نفت بود، انگلیسی که پنجاه سال بر شریان اقتصاد نفت و منابع ایران تسلط داشت. قراردادی در این خصوص وجود دارد که باید تا سال ۱۳۱۲ شمسی به پایان میرسید اما در دوره رضاخان با خیانت عدهای این قرارداد تمدید شد و بر اساس قرارداد جدید نفت ایران تا سال ۱۳۷۲ شمسی در انحصار و اختیار انگلیس قرار گرفت. از سال ۱۳۲۷ شمسی و با تصویب ملی شدن صنعت نفت در مجلس این نهضت به پیروزی رسید. در نهضت ملی شدن صنعت نفت دو جریان ملی و مذهبی در کنار هم به میدان آمدند و هر دو در مقابل استبداد و استعمار قرار گرفتند. یک جریان سکولار و یک جریان اسلامی و متکی به اسلام بود.
انقلاب اسلامی حرکت دینی بود که بر اساس قوانین و احکام اسلام به رهبری یک مرجع فقیه و رهبر دینی برای مبارزه با استبداد و استعمار و تحقق حکومت اسلامی شکل گرفت. معیارهای انقلاب از ابتدا بر اساس اسلام و هدف آن از بین بردن بنیان استبداد و استعمار در جامعه و تشکیل حکومتی متکی به دین و مبانی قرآن بود.
این سه جریان، سه حرکت با اهدافی متفاوت هستند که در بعضی موارد و وجوه اشتراکات و تمایزاتی با هم دارند.
*نقش روحانیت در انقلاب مشروطه را تا چه حدی بود؟
نقش روحانیت در انقلاب مشروطه عدالت خواهی، مطالبه مجلس شورا و حاکمیت قانون بود. ابتدا در پایتخت سه شخصیت مذهبی و روحانی؛ شیخ فضل الله نوری، آیت الله سید محمد طباطبایی و آیت الله سید عبدالله بهبهانی مبارزه را آغاز کردند و سه مرجع تقلید در نجف اشرف به نامهای ملامحمد کاظم خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و سید محمد کاظم یزدی به پشتیبانی از روحانیون پایتخت برخاستند. در شهرستانها و ولایات نیز علمای بزرگی در این زمینه فعالیت داشتند که میتوان به نجفی در اصفهان، سید ابوالحسن انگجی، میرزا صادق مجتهد تبریزی و میرزا حسن مجتهد تبریزی در تبریز، سید عبدالحسین لاری در لار، میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی در اردبیل، ملأ محمد حمامی در گیلان و شیخ جعفر محلاتی شیرازی در شیراز اشاره کرد که همگی از جایگاه مرجعیت و روحانیت برجستهای برخوردار بودند. تلاش علما در این دوره برای تحقق حاکمیت قانون، اقامه عدل و تأسیس مجلس شورا متمرکز بود و مبنای عمل خود را بر اسلام قرار داده بودند.
*دلیل شقاق و اختلاف بین روحانیت در انقلاب مشروطه چه بود؟
در مرحله اول انقلاب مشروطه جریانات فراماسونری و سوسیالیستی قدرت و موقعیتی نداشتند و در زیر سایه روحانیت به میدان آمدند. اما در زمان تصویب قانون اساسی و تشکیل مجلس شورای ملی عناصری از این جریانات مبارز با اسلام وارد مجلس شدند. آنها برای نوشتن قانون اساسی به قانون اساسی بلژیک متوسل شده و از روی آن برای کشور قانون اساسی نوشتند. پس از آن به انتشار مطالبی علیه اسلام، دین و اعتقادات مردم در مطبوعات و روزنامههای صور اسرافیل و امثال آن پرداختند.
در این زمان آیت الله شیخ فضل الله نوری احساس خطر کرد و پس از مطالعه قانون اساسی گفت اینجا مملکت اسلامی است و قوانین آن باید از قرآن اخذ شود. وجه دیگر اعتراض شیخ فضلالله نوری متوجه عناصر سوسیالیست، بابی، ملحد و فراماسونری مجلس و خواستار اخراج این عناصر از مجلس بود. شیخ فضلالله معتقد بود مشروطه باید مشروعه باشد و قوانین باید بر اساس قرآن و دین تدوین شود. در این بخش از نهضت مشروطه دو جریان شکل میگیرد.
معیارهای انقلاب از ابتدا بر اساس اسلام و هدف آن از بین بردن بنیان استبداد و استعمار در جامعه و تشکیل حکومتی متکی به دین و مبانی قرآن بود
بخش اول مشروطه مشروعه که توسط شیخ فضلالله نوری، ملاّ محمد رستم آبادی و عدهای دیگر مطرح شد. به دنبال اعتراض شیخ فضلالله نوری و تحصن ایشان در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنی (س) و چاپ روزنامه لوایح، تعدادی از علمای استانها و شهرستانها روش شیخ فضلالله را تأیید کرده و آنها هم اعتراض کردند. از جمله روحانیونی که با شیخ فضلالله هم نظر و همراه بودند میتوان به آیت الله میرزا علی اکبر مجتهد اردبیلی در اردبیل، میرزا حسن مجتهد تبریزی در تبریز و آیت الله سید محمد کاظم یزدی در نجف اشرف اشاره کرد.
بخش دیگری از روحانیون مانند آخوند خراسانی، میرزا عبدالله مازندرانی و میرزا محمد حسین غروی نائینی در نجف و سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی در تهران معتقد بودند وقتی ما خودمان در مجلس باشیم هیچ گونه شیاطین و عوامل اجنبی نمیتوانند کاری کنند و همین که قوانین تعارض بنیادین با اسلام نداشته باشد کافی است. در این خصوص آیت الله نائینی در کتاب خود نوشت: الان که دست ما از امام معصوم کوتاه است و حکومتی تشکیل دادیم همین که تعارض بنیادین با قرآن و اسلام نداشته باشد کفایت میکند و خطر اصلی را شجره خبیثه استبداد مطرح کرد. میتوان گفت این دسته از علما دست مرموز عوامل استعمار و فراماسونها را ندیدند.
از آن طرف جریان فراماسونری و وابسته به انگلیس با برنامهریزی این شکاف و شقاق را گسترش داد و به بهانه اینکه شیخ فضل الله طرفدار استبداد است، قبل از اینکه پیام ایشان به مردم برسد شخصیت ایشان را ترور کرد. متأسفانه این اختلاف ابعاد وسیعتری گرفت و در نهایت به سود جریان انگلیسی تمام شد.
ملاّ عبدالرسول کاشانی در سال ۱۳۲۸ شمسی کتابی با عنوان رساله انصافیه مینویسد و در این کتاب مطالبات مردم در مشروطه را مطرح میکند. از جمله مطالباتی که ایشان ذکر میکند؛ حاکمیت قانون، رفع ظلم و تساوی حقوق در محاکم است و همه این مطالبات را نیز با ادله و براهین قرآن و نهجالبلاغه اثبات میکند. این نویسنده همچنین در این کتاب به آسیبشناسی مشروطه میپردازد و مطرح میکند مشروطه به جای اینکه به دست علما بیفتد به دست اشرار و جاهلان افتاد.
* نقش آفرینی روحانیت در ملی شدن صنعت نفت چگونه بود؟
در نهضت ملی شدن صنعت نفت دو جریان ملی و مذهبی به اتفاق هم به میدان آمدند. جبهه ملی با رهبری دکتر محمد مصدق، حزب ایران، حزب ملت ایران بر پایه پان ایرانیسم، حزب مردم ایران و حزب زحمتکشان ملت ایران جریاناتی بودند که بعدها در تشکیلات جبهه ملی خود را نشان دادند. رهبری روحانی این نهضت نیز آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی بود. ایشان از علمای مجاهدی بود که در نهضت مشروطه در کنار آخوند خراسانی فعالیت میکرد و در انقلاب عراق نیز از فعالان بود. در ایران وقتی آیتالله کاشانی مبارزه را علیه انگلیس شروع کرد، آیت الله سید محمدتقی خوانساری و آیتالله سید محمود روحانی به عنوان دو مرجع فتوا بر خلع ید از اجنبی دادند مبنی بر اینکه اجنبی که همان استعمار انگلیس است نباید بر جامعه اسلامی تسلط داشته باشد و منابع مسلمین را از بین ببرد.
در تبریز آیتالله سید محمدعلی انگجی، سید حسن انگجی و سید ابراهیم میلانی، در شیراز آیتالله شیخ بها الدین محلاتی شیرازی و در شهرهای دیگر نیز علما فعال شدند. علاوه بر فعالیت علما افراد و بسیاری از تشکیلات مذهبی در تهران فعالیتهای قابل توجهی داشتند. از آن جمله میتوان اتحادیه مسلمین به رهبری حاج سراج انصاری، فداییان اسلام به رهبری سید مجتبی نواب صفوی، حزب برادران به رهبری سید نورالدین هاشمی را نامه برد. چهرههای مانند آیتالله شیخ محمد غروی، آیتالله سید محمود طالقانی، آیتالله سید ابوالفضل زنجانی، آیتالله سید رضا زنجانی، آیتالله سید ضیاءالدین سید جوادی و برخی دیگر از روحانیون فعالیتهایی را در تهران انجام میدادند.
مانع بزرگی که در نهضت ملی شدن صنعت نفت بر سر راه فعالان این عرصه قرار داشت، دربار و عوامل انگلیس بود که با شیوههای ماکیاولی و تزویر و حیله تحرکاتی داشت. مرحله اول مبارزات که بین سالهای ۱۳۲۷ تا ۱۳۳۰ اتفاق افتاد به پیروزی رسید. فداییان اسلام با فتوای آیتالله کاشانی برخی افراد مانند عبدالحسین هژیر وزیر دربار پهلوی را اعدام انقلابی کردند و با تهدید حسین علاء را کنار زدند و به این طریق موانع اصلی را از سر راه برداشتند و دکتر مصدق به نخست وزیری رسید.
* تفاوت کنشگری روحانیت در این سه دوره چه بود؟
در انقلاب مشروطه روحانیت در ابتدای کار نقش داشتند. مجموع علمای نجف و تهران تا تأسیس مجلس متحد و متفق بودند و در کنار هم فعالیت میکردند. در مرحله دوم که مرحله تصویب قانون اساسی بود بین علما اختلاف و شکاف افتاد، عمده این شکاف نیز به واسطه جریان فراماسونری پدید آمد. پس از مشروطه با اعدام شیخ فضلالله نوری ارعاب و ترس در جامعه به وجود آمد و همین امر باعث شد، جمعی از علما خودشان را کنار بکشند. کمتر از یکسال آیتالله سید عبدالله بهبهانی به دست دموکراتها به رهبری تقیزاده به شهادت رسید و چندی بعد میرزا محسن مجتهد داماد آیتالله بهبهانی به دست کمیته مجازات به شهادت رسید. در این دوره موارد زیادی از ترور روحانیون اتفاق افتاد که عمده آن نیز به دست حزب دموکرات و جریان غربگرا بود. همه این اتفاقات سبب شد تا به نوعی روحانیت یا کنار زده شوند یا خود کنار بکشند و عرصه به دست جریان فراماسونری بیفتد. در نهایت آنها رضاخان را با شعار جامعه نیاز به تجدد و یک دیکتاتور منور دارد، به عنوان مجری برنامههای انگلیس بر سر قدرت آوردند.
پس از مشروطه با اعدام شیخ فضلالله نوری ارعاب و ترس در جامعه به وجود آمد و همین امر باعث شد، جمعی از علما خودشان را کنار بکشند. کمتر از یکسال آیتالله سید عبدالله بهبهانی به دست دموکراتها به رهبری تقیزاده به شهادت رسید و چندی بعد میرزا محسن مجتهد داماد آیتالله بهبهانی به دست کمیته مجازات به شهادت رسید
در نهضت ملی شدن صنعت نفت روحانیت در کنار جریان ملی با هم به میدان آمدند. این جریان در سه سال اول در کلیات موفق بودند اما با تأسیس دولت مصدق شقاق و اختلاف آغاز شد. مصدق در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۳۰ نخست وزیر شد و در ۱۴ خرداد همان سال سید مجتبی نواب صفوی را دستگیر کرده و به مدت ۲۰ ماه در زندان نگاه داشت. در همان زمان اعتراضات فداییان اسلام را با دستگیری، ضرب و شتم و زندانی کردن ۵۴ نفر از آنان پاسخ داد.
مصدق از زمانی که به قدرت رسید رفتار سرکوبگرانه را نسبت به روحانیت اعمال کرد. تبعید حجتالاسلام شیخ محمد شریف به یزد، دستگیری آیتالله شیخ محمد تهرانی از بالای منبر در ماه رمضان و امثال این رفتارها، وضعیت ناهنجاری را برای روحانیون ایجاد کرد. مصدق به این اعمال نیز بسنده نکرد و در زمان او در مطبوعات وابسته به جبهه ملی و دولتی علیه روحانیت جوسازی صورت گرفت.
در ورای این اتفاقات دست آمریکا و انگلیس وجود داشت، آنها از بعد از پیروزی نهضت نفت در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ عملیات جدیدی را در راستای اختلافافکنی بین روحانیت و جبهه ملی آغاز کردند که تا حدود زیادی هم موفق بودند و توانستند روحانیت را به انزوا بکشانند.
اما آنچه در جریان انقلاب اسلامی اتفاق افتاد این بود که جریان اسلامی به تنهایی وارد میدان شد. در این انقلاب نه خبری از جبهه ملی بود نه حزب توده. بلکه یک مرجع تقلید، فقیه، فیلسوف، عارف، مدرس، مفسر قرآن و محدث از درون حوزه علمیه حرکت را آغاز کرد و از ابتدا هم اعلام کرد که ما برای اسلام و در راه اسلام مبارزه میکنیم و با هیچ جریانی پیوند نخواهیم کرد. ما جز اسلام چیزی نمیخواهیم اگر در این راه پیروز شویم به هدف خود رسیدهایم و اگر کشته شویم باز هم پیروزیم.
وقتی امام خمینی (ره) به عنوان رهبر جریان انقلاب اسلامی قید اسلام را گذاشت، تودهایها که تفکر مارکسیستی داشتند و دین را افیون جامعه میدانستند و جبهه ملی که معتقد به تفکیک دین از سیاست بودند خود به خود از دور خارج شدند. به این دلیل که این جریانات به لحاظ ایدئولوژیکی با جریان انقلاب اختلاف داشتند و نمیتوانستند با آن در یک مسیر قرار بگیرند.
به تعبیر یکی از مورخین امام خمینی از تجربه تلخ مشروطه در اتحاد و تجربه تلختر نهضت ملی استفاده کرد و این بار جریان اسلامی را به تنهایی وارد میدان شد. اگر چه این یک برداشت است اما ما معتقدیم امام به دلیل جایگاه مرجعیت و روحانیتی که داشت در قبال حفظ قانون و دین خدا و ترویج و حاکمیت دین مسئولیت داشت و نمیتوانست جز آن عمل کند. آنچه که در این انقلاب پیروز شد نه جبهه ملی با تفکر ناسیونالیستی و سکولار بود نه جریان مارکسیستی و مکاتب غربی، بلکه این جریان اسلامی با هدف برپایی اسلام در سایه تشکیل حکومت اسلامی بود که به پیروزی رسید. انتقاد اساسی که به رسانههای مجازی، تصویری، صوتی و مکتوب وارد است این است که جریان تاریخ را در طول سال باید مطرح کرد تا در جامعه به عنوان یک تفکر، بینش و تجربه جاری و ساری باشد و به دهه فجر بسنده نکرد. تاریخ تجربه تلخ و شیرین گذشتگان و راه روشن آیندگان است و همواره باید به عنوان یک چراغ راه، روشن بماند.
نظر شما