به گزارش خبرگزاری مهر، چندی پیش حمید طالبزاده استاد فلسفه دانشگاه تهران و استاد مدعو گروه علوم انسانی فرهنگستان علوم در جلسه شورای گروه علوم انسانی فرهنگستان سخنرانی با موضوع «بحران روش در پژوهشهای علمی» ارائه داد.
در ادامه خلاصهای از این سخنرانی را میخوانید؛
پژوهش در عرف بین المللی به طرح، مقاله یا کتابی اطلاق میشود که با کاربرد یکی از روشهای علمی پژوهش به یافتهای معین همراه با نوآوری رسیده باشد، اما مقصود از پژوهشهای علمی حل مسائل گوناگونی است که کشور با آن روبروست در حالی که ملاحظه میشود این پژوهشها مقالههای پرشماری را تشکیل میدهد که یا در مجلات علمی جهانی (ISI) منتشر میشود و یا به پایاننامهها و رسالههای تحصیلات تکمیلی تبدیل میشود که بایگانی شده و صرفاً به کار فارغ التحصیلی و اخذ مدرک میآید. مسأله راستین ما اکنون این است که چرا چنین پژوهشهایی ثمره واقعی ندارد و گرهگاه پژوهشهای ما در سطح ملی کجاست؟ مدعای این بحث این است که دشواری اصلی این جاست که ما هنوز نتوانستهایم نسبتی اصیل با مقوله روش پیدا کنیم. به عبارت دیگر از آنجا که پژوهش علمی، پژوهشیهایی روشمند است و خاستگاه پژوهش مسأله است، ما هنوز نتوانستهایم خود روش و روشمندی را به صورت مسأله مطرح کنیم و یک بار از خود بپرسیم روش و روشمندی چیست و چگونه ممکن است؟
شاید به نظر آید دشواری روش از اینجا است که ما آن را درست نیاموختهایم و پژوهشگران ما چنان که شاید و باید با روشها و کاربرد آنها آشنا نشدهاند و اگر روشهای تحقیق به درستی آموزش داده شود، پژوهشها نیز روشمند و مؤثر خواهند شد. اما این پاسخی سطحی است زیرا دانشمندان و پژوهشگرانی داریم که به خوبی روشها را میشناسند و پژوهشهای روشمند پدید میآورند و پژوهشهای آنها در جای خود به بار مینشیند و کارآمدی خود را اثبات میکند. مسأله اصلی اما این است که در نهاد علم فهم مشترک نسبت به روش پدید نیامده است و پیامدش این است که در شؤون گوناگون صنعت و کشاورزی و اقتصاد و مدیریت و … فهم مشترکی نسبت به روش بسط و گسترش نیافته است و در نتیجه نوعی گسستگی و پریشانی در امور پیشآمده و مانع از تأثیر علم و پژوهش در حل مسائل زیر بنایی کشور شده است. این بحث در صدد تذکر این معناست که مسأله روش برای ما بیش از این که امری در سطح متدولوژی باشد امری مربوط به بنیادی انتولوژیک است.
ما از نظر وجودی و تاریخی نتوانستهایم نسبتی درست با مقوله روش پیدا کنیم و در نتیجه فهمی مشترک از روش حاصل نشده است و روش به عنوان رشتهای که امور را به یکدیگر پیوند میدهد غایب است. خلاصه این که روش به معنایی که قدما به کار میگرفتند و با آن انس داشتند منسوخ شده است و به معنایی که در زیست بوم تجدد مطرح شده است برای ما غریب و بیگانه مانده است و ما در حالت تعلیق تاریخی باقی ماندهایم.
نظر شما