به گزارش خبرگزاری مهر، در ادامه سلسله نشستهای «شعر آئینی جلوه»، ویژه برنامه این نشست نیمه خرداد، با گرامیداشت یاد و خاطره امام راحل (ره) توسط فرهنگسرای رسانه و با حضور سیده فاطمه موسوی و محمدمهدی عبداللهی دبیران علمی و اجرایی برنامه برگزار شد.
در این مراسم که با حضور و شعر خوانی اهالی شعر انقلاب و قلم از جمله علی رضا قزوه، رضا اسماعیلی، محمود اکرامی فر، علی محمد مؤدب، مصطفی محدثی خراسانی، محمدمهدی عبدالهی (شاعر و دبیر اجرایی)، سیده فاطمه موسوی (شاعر و دبیر علمی)، فاطمه نانی زاد، سیده لیلا موسوی، عارفه دهقانی، فاطمه طارمی و … همراه بود.
در ابتدای این مراسم مهدی شکیبایی، رئیس فرهنگسرای رسانه ضمن تسلیت سی و سومین سالگرد ارتحال امام خمینی گفت: وقتی سخن از امام خمینی به میان میآید، به دلیل بازنماییهای صورت گرفته، عمدتاً یاد ویژگیهای قدرتمندی، قاطعبودن و سازش ناپذیری ایشان میافتیم. مردی که قاطع است و در برابر زورگویان جهان ایستادگی کرده است. این اتفاق در حالی است که جنبه مورد غفلت قرار گرفتهای از حضرت امام نیز وجود دارد و آن هم ادبیات است.
وی افزود: همانطور که میدانید حضرت امام شعر میسرودهاند که یکی از مشهورترین ابیات آن این است که «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم…» به نظرم برجسته کردن این جنبه از امام خمینی مسئولیت سنگینی است که بر دوش شاعران ما قرار دارد. امیدوارم این جنبه از زندگی امام خمینی نیز معرفی شود، چرا که نگاهها به ایشان را عوض میکند.
در ادامه مصطفی محدقی خراسانی به شعرخوانی پرداخت:
جان آمدی و من به جز این تن نداشتم
یا هیچکس نداشت و یا من نداشتم
بارانی از شکوفه و گل بودی و دریغ
بیبهره ماندم از تو که دامن نداشتم
وقتی ظهور کردی و آتش گرفت عشق
در دل، چراغ آینه روشن نداشتم
از این غزل کناره گرفتند واژهها؟
یا من، توان از تو سرودن نداشتم
در بخش بعدی مراسم، سیده فاطمه موسوی (شاعر و دبیر علمی سلسله نشستهای جلوه) گفت: خاطرم هست وقتی امام خمینی فوت کردند من کلاس اول ابتدایی بودم و از تلویزیون شعر مشهور استاد میرشکاک پخش شد. برایم جالب بود که چگونه این همه از شاعران برجسته کشور برای امام شعر سرودند و در سوگ رحلت او عزاداری کردند. این اتفاق یکی از نقاط الهامبخش زندگیام برای روی آوردن به دنیای شعر و شاعری بود.
وی افزود: جالب است بدانید به جز شعرایی که به عنوان شاعر انقلاب شناخته میشوند، شاعران زیاد دیگری هم هستند که برای امام خمینی شعر سرودهاند. حتی شاعران غیرایرانی هم برای امام خمینی شعر گفتهاند: مثلاً نزار قبانی که به نوعی شاعر انتفاضه نیز به شمار میرود، برای امام خمینی شعر گفته است. بسیاری از شاعران افغانستان، پاکستان و … نیز دارای شعر هستند.
موسوی با اشاره به رونمایی از کتاب شعر «حاج قاسم فرزند روح الله» گفت: امروز قرار است از این کتاب نیز رونمایی کنیم. باید از دوستانم در مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی تشکر کنم که زحمات شبانهروزی کشیدند تا این کتاب آماده شود. به نظرم خود حاج قاسم نظر خاصی بر این کتاب داشتند.
موسوی شعری را با این مضمون خواند:
رفتی، آمد گل و باران به خداحافظیات
ماه آمد به جماران به خداخافظیات
گریه پنجره تا کوچه دوید از پی تو
کوچه سر زد به خیابان به خداحافظیات
به ملاقات خدا رفتی و ماه آینه شد
شد هزار آینه گریان به خداحافظیات
طبل طوفان به عزای تو به جنگل پیچید
چشمه در گریه پنهان به خداحافظیات
علی محمدمؤدب، شاعر و مدیر شهرستان ادب نیز در این نشست شعرخوانی کرد.
هوای تو آزادی و شادی است
زمین تو میدان آزادی است
تو در سایه سبز عبدالعظیم
پری از گل و خنده و یا کریم
پر از یا کریمی تو هر پنجره
تو به مل دل جستوجو دادی
و از آن جستوجو آبرو دادهای
تو آموختی رسم فریاد را
تو آتش زدی بیخ بیداد را.....
محمدمهدی عبدالهی، شاعر و دبیر اجرایی مراسم ضمن عرض تسلیت ارتحال امام و لبیک گفتن به فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد شعر آئینی که ان شاءالله بتوانیم خادم خوبی برای امام شهدا و باشیم با زبان قلم شعرش را اینگونه قرائت کرد
بیا و زمزمه کن خاطرات باران را کنار پنجرهها، شعر ناب ایمان را
دوباره چشم غزل زخم خورده صد افسوس، در این غبار عیان کرده بغض پنهان را
ستارگان به تماشا نشستهاند آری وداع حضرت خورشید وماه تابان را
چه روی داده که هر سو ستاره می گرید؟! به چشم تر بنگَر وسعتی گل افشان را
چه زود وقت خداحافظی سر آمده بود به دست خاک سپردند جانِ جانان را
هنوز در گذر ماه و سال میشنویم حدیثِ درد زمین در گذار توفان را
تجسم غزل عاشقی، خمینی بود چه عاشقانه سرود انقلاب انسان را
میان موج بلاخیز فتنه احیا کرد شکوه خیبری ساحل جماران را
امام مرد عمل بود، انقلابی بود به عدل خویش، فرو ریخت کاخ شیطان را
امام مظهر آزادی و تحول بود به عشق ساخت بنایِ عزیز ایران را
به جزخمینیِدلها، که پرورش داده ست میان مکتبخود همچو مردِ میدان را
به جز امام که دیده ست در شهیدستان عروج تک تک آلاله های رضوان را
قسم به نام خمینی، مباد یک لحظه رها کنیم در این انقلاب، پیمان را
خوشا ستد مزد ناز عشق تا نفس باشد خوشاست شور شهیدان های گلستان را
امام آینه ها نیز با دلی آرام گرفتد نام نشان شه خراسان را
کبوترانه بیاورد رای حرم دل را که بشنویم از آن بال بالِ هجران را
محمدمهدی عبدالهی
سردار عباس بایرامی رئیس سازمان ادبیات و تاریخ دفاع مقدس در سخنان گفت: به نظرم آن چیزی که از امام خمینی باید به یاد داشته باشیم، اندیشههای ناب این رهبر فرزانه است. کسی که در عصر جدید توانست همه انگارههای فکری غرب و شرق را به چالش کشیده و مدل جدیدی از حکومتداری را به جامعه جهانی نشان بدهد. خاطرم هست که در سال ۱۳۹۹ رهبر معظم انقلاب نهیبی به همه زدند و فرمودند: هدایتگر اصلی دفاع مقدس خود امام راحل بودند و ایشان بودند که با درایت و فرماندهی خود سرنوشت جنگ را به نفع ما رقم زدند.
وی افزود: رهبری همچنین تذکری دادند و فرمودند: عدهای فکر میکنند چون امام خمینی رهبر دینی و یک فقیه بودند، نمیتوانستند جنگ را هدایت و فرماندهی کنند، اما کسانی که با اصول نظامی آشنا هستند، میدانند تصمیمات به موقع و بیانات دقیق ایشان باعث شد بسیاری از وقایع جنگ به نفع رزمندگان ما رقم بخورد. برای مثال در آزادسازی خرمشهر دیدید که امام فرمودند: ما دنبال فتح خاک نبودیم و فتح خرمشهر، فتح ارزشها بود و خرمشهر را خدا آزاد کرد.
شعر محمد اکرامی فر
محمود اکرامیفر شاعر دیگری بود که در این محفل شب شعر، غزلی را خواند.
ایران پر از آینه و لبخند بمانی
همسایه خورشید چو الوند بمانی
سرزندهتر از صبح «خراسان» بدرخشی
شادابتر از سیب «سمرقند» بمانی
در سایه مردان حماسه غزل خون
بشکوهتر از روح دماوند بمانی
گفتند تو را مرز هنرخیز و گوهرخیز
وقت است از آن گونه که گفتند بمانی
وقت است که «کارون» بشوی راه بیفتی
وقت است که سرشار چو «اروند» بمانی
درگیر سخنهای نه چندان خوش و ناخوش
سرگرم خودت، تاکی و تا چند بمانی....
رضا اسماعیلی در بخش دیگری از این مراسم شعرخوانی کرد.
شب و صد قافله دل صید تشویش
امام آنکه دلش چشمهسار معنا بود
تمام زندگیاش یک قیام زیبا بود
نگاه شرقی او چلچراغی از رؤیا
به سقف شب زده مشرق معما بود
دلش مترجم آواز روشن خورشید
لبش مُفسر لبخند صبح فردا بود
دلش انار ترَک خوردهی پر از آتش
گدازههای دلش دانه دانه پیدا بود
تمام زندگیاش بوی سادگی میداد
کسی به سادگی او نبود، آیا بود؟
دوباره آمد و آئینه را تبسم کرد
امام آینههای بهار سیما بود
کسی به پینهی دستان ما نمیخندید
امام - حامی ما پا برهنگان - تا بود
قسم به چشمه ز چشمان او نشد سیراب
دلم که عاشق آن بیکرانه دریا بود
شبی تمام دلش جذب نور مطلق شد
غروب او چو طلوعش قشنگ و زیبا بود
من از صبح نخستین روز پاییز پر از باران
من از حس دبستان گریههای دائمأ پنهان
غمی در سینه دارم مثل خرمشهر و آبادان
که بردیواره ها جامانده آنک خون بسیاران
نمیگنجد به قلبم حجم این اندوه این ماتم
شبیه ماهی تنگی که هر آن میسپارد جان
تو را ای ماه ای نور ابد تأثیر بی خاموش
فراموشت نخواهم کرد هر آئینه من آسان
وطن تبعیدگاه آخرینم شد پس از مرگت
من و ایل و تبار من فدای مادرم ایران
سیده لیلا موسوی
فاطمه طارمی نیز ابیاتی را خواند که به اینترتیب بودند:
وطنم عاشقانهتر برخیز
تا جهان نظارهات مانده است
بال و پر را به خون بزن ققنوس،
آسمان در نظارهات مانده است
رنگ این روزها اگر پاییز،
تو بهاران به باورت داری
سربداران دل سپرده به درد،
پر سیمرغ در پرت داری
وطنم سربلند کن با عشق،
در تو رستم، قدم زد از تو سام
سرنوشت تو ایستادن هاست،
در شکوه شگفتنی آرام
شال همت کمر بگیران
چون، همت سرخ حاج همتها
خنده دشت و کوهسارت،
برهاند تمام منتها
وطنم سرنوشت تو جاریست
در تن غیرت سوارانت
با من بلندتر برخیز
از دل بیقرار یارانت....
شعر عارفه دهقانی نیز در ایننشست به اینترتیب بود:
آب از سرِ تمام درختان گذشته بود
روزی که پیکرت ز خیابان گذشته بود
بسیار چشمهای زمین در غمت گریست
طوری که آب از سرِ باران گذشته بود
سر تا سرِ حسینیهی دل سیاه شد
غمسینه زنز کوی جماران گذشته بود.
خرداد و چارده شب و روزی که جان سپرد
خرداد و یک امام، که- از جان گذشته- بود
در باورم فراق نمیگنجد ای عزیز
برخیز و آبِ صبر به داغِ دلم بریز
ترکیب بند / بندِ وجود مرا مخواه
از عشقِ تابناکِ تو باشد جدا…که ماه،
تابِ کتانِ قلبِ مرا طاق کرده است
یک لحظه جز به راه خودت، بنده را مخواه.
شاعر شدم به دستِ تو در گاهواره ام با عشقِ دیدنِ تو، من افتاده ام به راه.
من شعر در هوای نگاهت سروده ام
از بیت اولش تو مرا میکنی نگاه
شاعر سلام! رهبر آزادگان سلام
ای در همه جوانب حق، بهترین امام.
برخیز و باز بر سرِ شب سیرتان بتاب
«زان پیشتر که عالم فانی شود خراب»
باطل عجیب در دلِ دشمن رسوب کرد
خون میچکد ز چشم مُحبّان به جای آب
اینجا هوا بد است…زمین چاک خورده است
باران نمیچکد…همه را برده است خواب.
احوال شأن بپرس شبیهِ گذشته که
«با چون تو پرسشی همه ماندند بی جواب»
حرفی نمانده است که غم را ورق زدند
«زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند»
نظر شما