پرونده جبهه شمال شرقی/۹؛

سوریه در دکترین های سیاست خارجی رژیم صهیونیستی چه جایگاهی دارد؟

سوریه در دکترین های سیاست خارجی رژیم صهیونیستی چه جایگاهی دارد؟

یکی از اصلی ترین مولفه های بررسی بحران سوریه، سیاست رژیم صهیونیستی در قبال سوریه و نقش آفرینی این دشمن جنوبی دمشق است.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل: سیاست خارجی تل آویو در قبال سوریه تا پیش از بحران سوریه به صورت یک رویه ثبات گونه پیش می‌رفت. سیاستی که به نوعی حاصل صلح سرد میان دمشق و تل آویو و قرارداد صلح ۱۹۷۴ در مرزهای جولان بود. سوریه در سال ۱۹۷۴ و یک سال پس از جنگ تشرین، قرارداد ترک مخاصمه‌ای را با رژیم صهیونیستی امضا کرد که براساس آن در مرز این کشور با سرزمین‌های اشغالی منطقه حایل غیرنظامی ایجاد شد. طبق قرارداد، نیروهای ناظر سازمان ملل در آنجا حضور یافتند و هنوز نیز به فعالیت خود ادامه می‌دهند.

صلح سرد از ۱۹۷۴ تا ۲۰۱۱

در طول چهل سال از ۱۹۷۴ تا ۲۰۱۴ که از امضای قرارداد آتش‌بس میان سوریه و تل آویو گذشت چه در دوران ریاست‌جمهوری حافظ اسد و خواه در دوران ریاست بشار اسد، دو طرف هیچ‌گونه درگیری مستقیم نظامی با یکدیگر در مرزهای مشترک نداشته‌اند و در مرز میان آنها، جولان، کمترین تنش‌ها به‌وجود آمده است. برخلاف برخی از تنش‌های بی پایانی که صهیونیست‌ها از مرزهای لبنان تجربه کردند. لذا این صلح سرد برای صهیونیست‌ها ارزش بالایی داشت که در سیاست آنها دربحران سوریه و از سال ۲۰۱۴ بالاخص به این سو کاملاً ملموس است و به آنها خواهیم پرداخت.

سران رژیم صهیونیستی، به این واقعیت اذعان دارند که علی رغم همه ضدیت‌ها و مشکلاتی که در مرز مشترک با سوریه بوده است اما از سال ۱۹۷۶ و پس از توافق آتش بس، این مرز آرام ترین مرز بوده و دمشق لااقل در کوتاه مدت حذف رژیم را در دستور کار خود نداشته است. همچنین حاکمیت ارتش بعث سوریه هیچگاه به گروه‌های بنیادگرای اسلامی (منظور صهیونیست‌ها اخوان المسلمین است)، حق فعالیت نداده است و بنابراین یکی از دغدغه‌های امنیتی تل آویو که به قدرت رسیدن گروه‌های مقاومت اسلام گرایان بنیادگرا بوده تا حدی رفع شده بود.

می‌توان گفت سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در قبال سوریه تا پیش از بحران سوریه بر ۳ مؤلفه پایه گذاری شده بود: نخست موقعیت عالی سوریه در جنوب غربی آسیا و برخورداری از موقعیت استراتژیک به دلیل قرار گرفتن آن در نقطه اتصال سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا (میان اروپای صنعتی و خاورمیانه نفتی) و برخورداری از بنادر مهم مثل لاذقیه، طرطوس، بانیاس و … در سواحل مدیترانه و اهمیت آن برای ناوگان‌های دریایی فرا منطقه‌ای و مسیر ترانزیت انرژی. دوم قرار داشتن سرچشمه آب‌های رژیم صهیونیستی در ارتفاعات جولان و اهمیت راهبردی این منطقه که می‌توانست امنیت این رژیم را دچار مخاطره سازد و سوم کنترل نظام سیاسی سوریه در قدرت دهی به جریانات مقاومت در این کشور و مسیر ترانزیت سلاح مقاومت به لبنان.

در خصوص این سه مؤلفه صهیونیست‌ها تلاش زیادی کردند تا سوری‌ها را به پای یک توافق و عادی سازی روابط با آنها مانند مصر و اردن بکشانند تا بتوانند از ظرفیت سوری‌ها استفاده کنند. مذاکرات سال ۲۰۰۰ میان حافظ اسد و رژیم صهیونیستی با میانجیگری آمریکا نمونه‌ای از این سیاست بود. در سال ۲۰۰۰، با شکست دیدار اسد و کلینتون در ژنو، مذاکرات صلح سوریه و رژیم صهیونیستی ناکام ماند، بار دیگر از بهار سال ۲۰۰۸، مذاکرات رسمی به صورت غیر مستقیم در ترکیه آغاز گردید. از ۱۹ مه تا ۲۳ دسامبر ۲۰۰۸، ۶ دور از این مذاکرات انجام شد و پس از مدتی توقف، با آغاز حمله رژیم صهیونیستی به غزه، به صورت یکطرفه توسط دمشق قطع گردید.

رژیم صهیونیستی در دکترین امنیتی خود از سال ۲۰۰۰ با توجه به تحولات منطقه‌ای، با حفظ وضعیت بازدارندگی در قبال سوریه، پرونده این کشور را در دستور کار امنیتی قرار داد تا با تضعیف حکومت بشار اسد، خروج سوریه از محور مقاومت و در نتیجه تضعیف این محور حاصل شود. دکترین امنیتی جدید اسرائیل در بازه زمانی سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۱ همزمان با شکل گیری محیط امنیتی جدید در منطقه در پی همسویی عراق جدید با محور مقاومت بعد از سال ۲۰۰۳، با شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه علیه حزب‌الله لبنان در سال ۲۰۰۶، با شکست رژیم صهیونیستی در جنگ ۲۲ روزه علیه حماس در سال ۲۰۰۸ در حال شکست و عدم کارآمدی جدی بود؛ تا اینکه ۲۰۱۱ و تحولات بعد از آن فرصت مناسبی برای رژیم به منظور بهره برداری حداکثری علیه حکومت سوریه فراهم ساخت و در واقع مسیر اجرای دکترین امنیتی جدید رژیم صهیونیستی هموار شد.

تغییر سیاست خارجی از ۲۰۱۱

اما اتفاقات سال ۲۰۱۱، شروع ناامنی در سوریه و حضور ایران و حزب الله در سوریه، سیاست صهیونیست‌ها را در قبال دمشق تغییر داد. با توجه به روند تحولات منطقه و فعل و انفعالات به وجود آمده پس از بحران سوریه، سند راهبردی جدیدی در حوزه سیاست خارجی رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۱۸، مورد بررسی و انتشار قرار گرفت. اندیشکده مینویم ارائه پیشنهادات در این خصوص را به عهده داشته است. جان مایه این تحقیقات این است که پیشبرد یک سیاست خارجی مطلوب بدون حل و فصل منازعه رژیم صهیونیستی و فلسطین مقدور نمی‌باشد.

در آن گزارش آمده است که روند تحولات خاورمیانه به ویژه پس از ظهور علائم بقا و پیروزی حکومت اسد بر سوریه این رژیم را بیش از پیش به اتخاذ سیاست ائتلاف منطقه‌ای برای مهار ایران و محور مقاومت وابسته به آن (با توجه به حضورشان در سوریه) ترغیب نموده است.

این اندیشکده سیاست صهیونیست‌ها را برای مهار ایران و مقاومت در سوریه با دو اهرم کشورهای عربی و همپیمانی با روس‌ها معرفی می‌کند و می‌گوید با وجود تفاوت‌های ایدئولوژیک که میان کشورهای عرب منطقه با رژیم صهیونیستی وجود دارد وجود احساس مشترک تهدید از ناحیه ایران، کشورهای مذکور را به حرکت در مسیر برطرف نمودن اختلافات و تنش زدایی با رژیم صهیونیستی سوق داده است. عربستان، سوریه را به عنوان یک میدان نبرد در جنگ نیابتی خود با ایران در نظر می‌گیرد و در مورد مقاصد منطقه‌ای ایران نگران است. از منظر مشترک ترکیه، عربستان، امارات، قطر و رژیم صهیونیستی قدرت یابی مجدد اسد به معنای پیروزی ایران است و همین احساس و درک مشترک، دولت‌های عربی منطقه و رژیم را در یک جبهه واحد و راهبرد امنیتی مشترک قرار می‌دهد.

هم چنین گفتگو و تعامل با روسیه به عنوان یکی از بازیگران مهم خارجی حاضر در سوریه با هدف خارج ساختن ایران از سوریه، که با اعلام موضع روسیه مبنی بر مشروعیت داشتن حضور نظامیان و شبه نظامیان تحت حمایت ایران در خاک سوریه تا حد زیادی با ناکامی مواجه شده است؛ و صهیونیست‌ها سعی کردند با همراهی روس‌ها ایران و مقاومت را در جولان کنترل کنند. سفرهای پیاپی و بی سابقه نتانیاهو به روسیه و تماس‌های متقابل با پوتین در همین راستا و هدف بوده است.

در سال ۲۰۱۵، رئیس ستاد مشترک وقت ارتش رژیم صهیونیستی ژنرال گادی آیزنکوت سندی فوق امنیتی با عنوان «مأموریت ارتش اسرائیل» را منتشر کرد که به نام خود او به دکترین آیزنکوت مشهور شد. این سند به خوبی سیاست رژیم صهیونیستی در سوریه را بیان می‌کند.

یکی از نکات جالب این سند راهبردی، تأکید بر این نکته است که رژیم اسرائیل هیچ گاه آغازگر جنگ برای کسب اراضی یا به دست آوردن اهداف استراتژیک نخواهد بود، اما در صورتی که جنگی برآن تحمیل شود، به آن حمله خواهد کرد نه دفاع. این مطلب مؤید آن است که سیاست خارجی و نظامی این رژیم بر پایه رئالیسم تدافعی، بنا شده است. در این سند سوریه دولتی شکست خورده و از هم فرو پاشیده تلقی شده که در جنگ داخلی خود گرفتار آمده و نمی‌تواند رژیم صهیونیستی را تهدید کند. این سند نگاه نظامیان رژیم صهیونیستی به حکومت بشار و بحران سوریه را نشان می‌داد که به دنبال لزوماً حذف بشار و تغییر حاکمیت سوریه نبودند. بلکه به دنبال کنترل گسترش قدرت ایران و مقاومت در مرز با سرزمین‌های اشغالی اند.

در این سند حزب الله لبنان، حماس و داعش، چالش‌های اساسی رژیم صهیونیستی به شمار آمده اند. همچنین جمهوری اسلامی ایران در این سند تهدیدی دور شناخته شده است.

دکترین آیزنکوت که راهبرد نظامی رژیم صهیونیستی را بیان می‌کند، در آن روی سکه، چالش‌های داخلی، منطقه‌ای و بین المللی این رژیم را به نمایش گذاشته است. از جمله تغییرات اعلام شده در سند راهبردی ارتش رژیم صهیونیستی را تقسیم بندی جدید مناطق سرزمینی برای رژیم صهیونیستی به عرصه‌های درگیری و همکاری، بیان نموده است. براین اساس عرصه‌های درگیری عبارتند از: شیعیان، سنی‌ها، فلسطینی‌ها و سلفی‌ها. در این میان عرصه شیعیان شامل ایران، حزب الله و سوریه از مرکزیت برخوردارند و عامل اصلی تهدید کننده امنیت رژیم صهیونیستی قلمداد شده اند.

در حالی که در نسخه اولیه دکترین آیزنکوت، فلسطین اولین چالش رژیم صهیونیستی محسوب می‌شد. در سند به روز شده آن در سال ۲۰۱۸ فلسطین از نظر تهدید، در جایگاه دوم قرار داده شده است. بر پایه سند جدید، باید هماهنگی و همکاری رژیم صهیونیستی با دولت‌های معتدل عربی همزمان با قدرت‌های جهانی تقویت و ارتقا یابد، این سند از وحشت رژیم صهیونیستی از «آتش دقیق دشمن» حکایت می‌کند که می‌تواند خسارات زیادی به زیرساخت‌های رژیم صهیونیستی وارد سازد.

براساس گزارش اندیشکده رند رژیم صهیونیستی تمایل دارد که سوریه را یک حکومت مرکزی میانه رو اداره کند که قلمرو خود را کنترل کرده، جلوی مداخلات ایران را بگیرد و با همه این اوصاف، قدرت تهدید نظامی رژیم صهیونیستی را هم نداشته باشد. اگرچه، با توجه به کثرت و تعدد بازیگران حاضر در منازعه سوریه؛ تکیه اسد به ایران؛ و این احتمال که اگر توافق صلح نیز حاصل شود، امکان اینکه سوریه به حوزه‌های نفوذ متعدد با اقتدار مرکزی ضعیف تقسیم شود، بسیار بعید است که نتیجه مطلوب نظر رژیم صهیونیستی به دست بیاید.

رژیم صهیونیستی به دنبال این است که اسد آنقدر ضعیف بماند که توانایی تهدید مستقیم تل آویو یا اجازه عمل آزادانه نیروهای ایرانی و حزب الله، خصوصاً در امتداد مرز سرزمین‌های اشغالی با سوریه را ندهد، توازنی که ایجاد آن بسیار دشوار است. از آنجا که صهیونیست‌ها، نفوذ ایران را در منطقه بزرگترین تهدید فراروی امنیت خود تلقی می‌کند و از آنجا که اسد عنصر کلیدی آزادی عمل ایران است، تل آویو استمرار حکومت اسد را به عنوان یکی از عناصر تهدید ایران تلقی می‌کند. پیروزی قاطع اسد به ایران و حزب الله امکان می‌دهد تا همچنان بدون هیچ واهمه‌ای در این منطقه فعالیت‌های خود را ادامه دهند.

*محسن فایضی؛ کارشناس مسائل جهان عرب

کد خبر 5509426

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha

    نظرات

    • ما می توانیم NL ۱۰:۰۱ - ۱۴۰۱/۰۳/۱۹
      0 1
      ان شاءالله اسد و ما پایه های ایالات متحده اسلامی را خواهیم گذاشت. اما در صورت غیبت اسد ، اگر رژیم غاصب قدس می تواند میان اینهمه دشمن براحتی عملیات کند ، پس ما هم باید بتوانیم.
    • ۲۲:۲۶ - ۱۴۰۳/۰۷/۱۳
      0 0
      انان که نظرییه پردازند چرا در معمای هستی همه سرگردانند اگر مطلبی دارند در خصوص عالم وجود تحقیق کنند یا کمکی به علم و بشرییت انجام دهندحرف از جنگ و کشور گشایی چه سود
    • محمد IR ۱۶:۳۵ - ۱۴۰۳/۰۷/۱۴
      0 0
      وااکشورهای عربی خلیج فارس به ودیگر کشورهای اسیای غربی بیدار شوند زیرا. امریکا وانگلیس به دنبال تسلط کامل خود براین کشورهاست...فلسطین لبنان تنها نباید دفاع کن. بلکه تمام کشورهای اسیای غربی باید درمقابل این کشورها بیستند تا اسیای غربی به قول انها خاورمیانه نجات پیدا کند