۲۴ خرداد ۱۴۰۱، ۸:۲۰

توسط انتشارات پیدایش؛

ترجمه رمان کلاسیک «شاهدخت و گابلین» منتشر شد

ترجمه رمان کلاسیک «شاهدخت و گابلین» منتشر شد

رمان کلاسیک «شاهدخت و گابلین» نوشته جورج مک دونالد با ترجمه فرزانه سکوتی توسط انتشارات پیدایش منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، رمان کلاسیک «شاهدخت و گابلین» نوشته جورج مک دونالد با ترجمه فرزانه سکوتی توسط انتشارات پیدایش منتشر شده است، این کتاب در ۳۲ فصل به بررسی زندگی بسیاری از انسان‌های موفق در طول تاریخ و در نقاط مختلف جهان پرداخته است و نشان می‌دهد که این افراد بیشتر از بقیه انسان‌ها اهل مطالعه و خواندن کتاب بوده اند.

جرج مک‌دونالد (George MacDonald) (زاده ۱۰ دسامبر ۱۸۲۴ - درگذشته ۱۸ سپتامبر ۱۹۰۵) نویسنده، شاعر و خطیب اسکاتلندی بود. او به‌طور مشخص برای افسانه‌های پریان و رمان‌های تخیلی شناخته شده‌است. جرج مک دونالد منشأ الهام بسیاری از نویسنده‌ها از جمله ویستن هیو آودن، جان رونالد روئل تالکین، سی. اس. لوئیس، ادیت نسبیت و مَدِلین اِلینگل بود.حتی مارک توین، که در ابتدا از او خوشش نمی‌آمد، با او دوست شد و شواهدی نشان می‌دهد توین از مک دونالد تأثیر هم پذیرفته است.

در معرفی این کتاب آمده است:

«آرین شاهدختی هشت ساله است که از بدو تولد در مزرعه‌ای خارج از قصر زندگی می‌کند. گابلین‌ها موجودات زیرک و باهوشی هستند که در غارهای زیرزمینی زندگی می‌کنند و از پادشاه کینه دارند. گابلین‌ها به دنبال شاهدخت هستند برای انتقام. آیا شاهدخت و دوستش از پس گابلین‌ها برمی‌آیند؟»

همچنین در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

«هوا چند هفته خوب بود و شاهدخت کوچولو هر روز بیرون می‌رفت در آن کوهستان هیچ وقت سابقه نداشت که چنین مدت طولانی ای هوا خوب باشد. تنها نکته دل آزار این بود که پرستارش آن قدر نگران بود که قبل از غروب توی خانه باشند و در این مورد سخت گیری می‌کرد که گاهی یک ابر پنبه‌ای که از جلو خورشید رد می‌شد و بر کناره تپه سایه می‌انداخت مضطربش می‌کرد خیلی وقت‌ها یک ساعت پیش از آنکه آفتاب خروس بادنما را ترک کند توی خانه بودند اگر چنین رفتار عجیبی نبود آیرین تا حالا گابلین ها رافراموش کرده بود اما کوردی را فراموش نکرد. محض خاطر خود او به یاد می آوردش و در حقیقت به این دلیل که یک شاهدخت تا وقتی به قول‌هایش عمل نکرده باشد آنها را فراموش نمی‌کند.

یک روز آفتابی باشکوه حدود ساعت یک بعد از ظهر که آیرین توی چمن‌های باغ بازی می‌کرد از دور صدای شیپورها را شنید با فریاد شادی از جا پرید چون می‌دانست آن صدای خاص یعنی پدر ش در راه آمدن و دیدن اوست. این بخش از باغ روی سراشیبی تپه بود و دید وسیعی از منطقه زیر پا را در اختیار می‌گذاشت شاهدخت دست‌ها را سایه بان چشم کرد و به دوردست‌ها چشم دوخت تا درخشش سلاح‌ها و زره‌ها را ببیند.»

رمان «شاهدخت و گابلین» در ۲۰۶ صفحه با شمارگان ۵۰۰ نسخه در قطع رقعی با قیمت ۸۳ هزار تومان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.

کد خبر 5512366

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha