رویکرد گادامر به تجربه زیباییشناختی بر پایه سنت پدیدارشناسی قرار می گیرد. او در درجه اول به جایگاه هنر در تجربه ما از جهان توجه دارد. از سوی دیگر رویکردش به نظریه زیبایی شناختی یکی از معدود دستاوردهای روشنفکرانه ای است که به طور همزمان ساختارگرا و ساختارشکن بوده است. گادامر مبانی سنتهای بزرگی همچون زیبایی شناختی افلاطونی، هگلی، و کانتی را از بین می برد و به ارائه بازسازی پدیدارشناسانه ای از تفکرات اصلی این سنتها برای نشان دادن ارتباط مداوم آنها با تجربه معاصر ما از هنر دست می زند.
گادامر اساسا به بعد شناختی این تجربه و آنچه که آثار هنری بدان اشاره می کنند می پردازد. و به این طریق دیدگاه فلسفی قابل تعدیل و تنظیمی ارائه می دهد که قادر به طبقه بندی آزادانه شماری از اشکال و شیوه های هنری است که هم فردیت آثار هنری و هم معنای گسترده تر آنها را مد نظر قرار می دهد. این رویکرد مشخصا هرمنوتیکی است و در جهت آشنایی دوباره ما با معانی پذیرفته شده و از قبل تعیین شده ای که شالوده تجربه ما از هنر را شکل می دهند تلاش می کند.
زیبایی شناختی گادامر با تاثیری که مشخصا از آخرین مقالات هایدگر درباره زبان و شعر گرفته از سنت دور شده است.
ادعاهای کلیدی او به این شرح اند:
1. زیبایی شناختی مطالعه اشکال خاصی از لذتهای ذهنی گرای برآمده از هنر نیست، بلکه مطالعه آن چیزهایی است که به طور عینی گرایانه ای ما از جنبه های ذهنی گرایانه هنر آگاه می سازد.
2. زیبایی شناختی هرمنیوتیکی به دنبال رخنه کردن در پرت اندیشی لذت بخشی از بصیرت زیبایی شناختی است، با این هدف که واقعیت های زبانی و فرهنگی نشان داده شوند و نه اینکه این واقعیت ها در پی اثبات خود برآیند.
3. زیبایی شناختی هرمنیوتیک درگیری پدیدارشناسانه با موضوعات ذهنی هنر را پیش فرض خود قرار می دهد و نه نادلبستگی بی طرفانه نسبت به این موضوعات را.
4. زیبایی شناختی هرمنیوتیک پرت اندیشی از واقعیت نیست بلکه به مثابه وسیله ای است که با آن موضوعات ذهنی واقعی خود را نشان می دهند. به این صورت این معنا که آثار هنری ما را از واقعیت دور می کنند وارونه می شود.
5. زیبایی شناختی هرمنیوتیکی ماهیت گفت و شنودی دارد. تشخیص می دهد که هر دو گروه کارورزان و نظریه پردازان در مطرح کردن موضوعات ذهنی سهیم اند و هیج تقسیم بندی نظریه ای و یا کاربردی را در هنر نمی پذیرد. در واقع تفسیر ابزاری برای فهم اثر است.
6. زیبایی شناختی هرمنیوتیکی به خودی خود یک نظریه محسوب نمی شود بلکه یادداشت های ژرف اندیشانه ای است که امکان رودررویی شخص با هنر را افزایش می دهد. نتیجه زیبایی شناختی هرمنیوتیکی رسیدن به مفهوم هنر نیست بلکه تجربه ما را از هنر عمیق تر می سازد. در اینجا نظریه برای رسیدن به ژرف اندیشی عمیق تر در آثار هنری استفاده می شود و نه در جهت طبقه بندی کردن ماهیت آن آثار.
7. زیبایی شناختی گادامر از توانایی های هنر برای به چالش کشیدن و مختل کردن انتظارات مرسوم بهره می گیرد. این زیبایی شناختی اهمیت اخلاقی برای هنر قائل می شود به طوری که قادر است محدودیت های فرهنگی تثبیت شده را آشکار ساخته و باب اندیشیدن به گزینه های دیگر را به سوی مخاطب باز کند.
هنر به مثابه هم سخن
زیبایی شناختی گادامر توجه را به سمت معنای پنهان و لایه های پیش بینی نشده آن معطوف می کند. برهانهای گادامر متنوع اند، سعی دارند توجه زیبایی شناختی برای خواننده فراهم سازند و صرفا در پی ابراز سنت شکنانه ای از چیستی زیبایی شناختی نیستند. هرمنیونیک (هنر و تفسیر) که گادامر یکی از شارحان قدرتمند آن در قرن بیستم محسوب می شود به طور عمیقی در جستارهای فلسفی مطرح در درک هنرهای تصویری و ادبی نفوذ کرده است.
این شیوه مخالف روشهای علمی دانش نیست بلکه بر امتیازات فرهنگی این روش ها تاکید دارد. از نظر گادامر زیبایی شناختی بر شیوه های فزاینده ای از یادگیری استوار شده که داوری در هنرها را همساز می کند. گفتگو و سویه های غیر قابل پیش بینی اش هسته زیبایی شناختی هرمنیوتیکی را شکل می دهد. تبادل اخیری که بین کارستن دات و گادامر اتفاق افتاده نشان دهنده نزدیکی تدریجی هرمنیوتیک فلسفی به هنر و تجربه زیبایی شناختی است.
نظر شما