نظامالدین کیایی صدابردار پیشکسوت سینمای ایران در گفتگو با خبرنگار مهر درباره آخرین فعالیتهای حرفهای خود گفت: یکی از آخرین کارهایی که داشتهام صدابرداری فیلم «مجبوریم» بود که این روزها در حال اکران در سینماهاست. در فیلم «لامینور» هم اسمم بهعنوان بازیگر درج شده در حالی که واقعاً در این فیلم بازی نکردم و این از لطف رضا درمیشیان تهیهکننده آن فیلم بود که اسم من را هم در تیتراژ آورد. فیلم «ملاقات با جادوگر» را هم کار کردهام که هنوز به اکران نرسیده است. علت قبول کردن این کار هم این بود که کارگردانش فیلماولی بود و من مدتی است که ترجیح میدهم با کارگردانهایی کار کنم که کار اولشان را میسازند. دیگر حوصله کار کردن با آنهایی را که خود را قطب سینما میدانند اما در واقعیت فقط در جا زدهاند و هیچ رشدی در سینما نداشتهاند، ندارم!
وی تأکید کرد: من کار با جوانان را راحتتر میپذیرم چرا که معتقدم آینده سینما از آن همین جوانان است. فلان کارگردانی را که تا امروز شاید ۵۰ فیلم هم ساخته باشد، من میشناسم و میدانم حد فیلمسازیاش تا کجاست، بیشتر از آنکه نمیرود، اما یک جوان را میتوان بین صفر تا صد نمره داد. اگر همکاری با یک فیلمساز جوان را میپذیرم، به این دلیل است که همواره این امید را دارم که این کارگردان میتواند تبدیل به یک اورسن ولز شود. با تمام آموختهها و تجربههایم، وقتی در خدمت چنین فیلمساز جوانی قرار میگیرم برایم لذت بیشتری دارد تا اینکه با فیلمسازی کار کنم که خودش، خودش را یک فیلمساز بزرگ میداند و مثلاً شاید ۱۰ جایزه فجر هم تا به امروز گرفته باشد اما من نه برای خودش نه برای کارهایش هیچ ارزشی قائل نیستم! چنین آدمی از نظر من فالش و غلط است، کمااینکه جشنواره فجر هم به بسیاری از کارهای خوب و درست جایزه نمیدهد.
برای هر تخصصی در سینما، اول باید «سینماگر» باشید
این صدابردار باسابقه ادامه داد: مسئلهای که من با سینمای ایران دارم، از آن رنج میکشم و حتی حاضر نیستم تدریس را قبول کنم این است که اگر شما در سینما بخواهید تنها در یک رشته کار کنید، آدم موفقی نیستید. من معتقدم در سینما، هر آن کسی که وارد کار میشود، فارغ از حوزه تخصصی خودش، ابتدا باید سینماگر باشد. یعنی بعد از اینکه شناختش از مدیوم سینما و اجزایش کامل و تبدیل به یک منتقد شد، آن وقت میتواند بگوید مثلاً من به صدابرداری علاقهمندم و آن را ادامه دهد. اگر صدابرداری، سینماگر باشد، کارش بااحساستر میشود. اگر اینگونه نباشد، هر آرایشگر عروسی میتواند بگوید من گریمور سینما هستم! در حالی که در سینما این تخصص به درد نمیخورد.
وی افزود: در این میان کارگردان، یعنی یک سینماگر مطلق. کارگردانی که صدا، دوربین، گریم، طراحی صحنه و تاریخ تحولات این حوزهها را نشناسد، کارگردان نیست. محمود کلاری یکی از فیلمبرداران درجه یک سینمای ایران است، اما برای همه کارهایش که جایزه نمیگیرد، در فیلمهایی کارش دیده میشود و جایزه میگیرد که کارگردانی مثل اصغر فرهادی پشت آن بوده و همه ابعاد فیلمسازی را میشناخته است.
کیایی ادامه داد: این روزها سریالی به نام «یاغی» در حال پخش است که محمد کارت آن را کارگردانی کرده است، من از تماشای این سریال شگفتزده میشوم چرا که میبینم او چقدر سینما را میشناسد و همه اجزا در آن درست است. حتی یک سیاهی لشگر در آن بهدرستی از مقابل دوربین رد میشود. بازیگرانی مثل پارسا پیروزفر و طناز طباطبایی هم بهگونهای در قاب قرار میگیرند و دیده میشوند که پختهتر از همیشه به نظر میرسند. اینها نشان میدهد که این کارگردان، یک سینماگر است.
این صدابردار پیشکسوت ادامه داد: واقعیت این است که ما کارگردانی که همه ابعاد سینما را بشناسد، اساساً نداریم. البته امثال آقای فرهادی هستند برای همین است که در فیلمهای کارگردانی مانند اصغر فرهادی معمولاً همه عوامل میدرخشند و حتی کاندیدا میشوند اما همین عوامل در فیلمهای دیگر دیده نمیشوند.
برخی بعد از بازی در دو فیلم، داور جشنواره میشوند!
وی با تأکید مجدد بر ارزش بالای جهان یک فیلم، ادامه داد: در عالم پزشکی یک دکتر حداقل باید ۱۰ سال درس بخواند تا دکتر شود اما بعد از این ۱۰ سال باز هم اجازه عمل جراحی ندارد، باید بسیار سختی بکشد تا مجوز کار پیدا کند، اینجا اما طرف از راه نرسیده کارگردان و بازیگر میشود و بعد از بازی در دو فیلم، داور جشنواره هم میشود! آخر یک خانم یا آقا بعد از بازی در دو فیلم، چگونه میتواند داور شود؟ حتی آنها که سابقه دارند هم معمولاً داوران خوبی نیستند چرا که غالباً حسادت در کارشان وجود دارد و کار همه را میخواهند با کار خود مقایسه کنند. به همین دلیل است که میگویم آنهایی که میخواهند در سینما کار کنند، باید به معنای واقعی سینماگر باشند.
کیایی در ادامه گفت: طی دو سالی که در ایران نبودم، پیشنهادهای کاریای داشتم اما آنها را نپذیرفتم چرا که دیگر نمیخواهم در سینمایی ایران کار کنم. درست است که کارها راحتتر شده است، حتی پولهای خوبی هم در این حرفه وجود دارد و برخی پروژهها ماشین هم بهدنبالت میفرستند اما اینها لذتی ندارد. در تمام فیلمهایی که کار کردهام، جز یکی دو پروژه که بابتشان گول خوردم، همواره سختی کشیدهام و پدرم درآمده است. همه کار برای این فیلمها کردهام و گاهی پول کمی هم گرفتهام اما وقتی حاصل کار را روی پرده دیدهام، همه خستگیام در رفته است. من بابت شرایطی که این روزها فیلم «مجبوریم» در حال اکران است، گریه کردهام. واقعاً هیچ اطلاعرسانی درستی درباره این فیلم نمیشود. هر چقدر هم من نوعی به تماشای فیلمهای بیارزش عادت کرده باشیم، با تماشای «مجبوریم» تنمان میلرزد.
این صدابردار باسابقه درباره تفاوت کیفیت کار فیلمسازان ایرانی بیان کرد: امروز کارگردانان بیش از هر چیز ذهنیت درونی خود را در آثارشان بروز میدهند نه اینکه بخواهند سناریوی فرد دیگری را بسازند. ما امروز کارگردان بزرگی داریم که اگر بخواهیم ۱۰ فیلم شاخص تاریخ سینمای ایران را نام ببریم حتماً نام سه فیلم از او را هم باید بیاوریم، اما همین کارگردان اولین فیلمش مزخرفترین فیلم تاریخ سینمای ما بوده است! آدم زرنگ و باسوادی بوده که در همان فیلم هم توانسته است کارگردانی را یاد بگیرد. شعور و سواد لازم را هم داشته و وقتی سراغ قصه خاصی از یک نویسنده بزرگ هم رفته، فیلمش بزرگ شده است. همین فیلمساز وقتی این اواخر سناریوی کارهایش را فرد دیگری برایش مینویسد، آثارش تبدیل به چرند و پرند میَشود!
اصغر فرهادی الفبای سینما را بلد است اما چیزی به آن اضافه نکرده است
وی ضمن برشمردن برخی ویژگیهای فیلمسازی کارگردانی همچون عباس کیارستمی که منجر به ماندگاری جهانی آثار او شده است، ادامه داد: سینما الفبای خاص خود را دارد که باید آن را بلد باشید. اگر این الفبا را بلد نباشید تبدیل به برخی کارگردانان امروز سینمای ایران میشوید که فیلم میسازند و آثارشان در جشنواره فجر جایزه هم میگیرد اما سینمایشان بدون الفباست. فیلمسازی مانند عباس کیارستمی اما حداقل یک حرف به این الفبا اضافه کرده است. همانطور که کارگردانان بزرگی مانند گریفیث و اورسن ولز حروفی را به این الفبا اضافه کردند. این الفبا، الفبایی نیست که هر فیلمسازی آن را بلد باشد. فیلمسازی مانند اصغر فرهادی هم که این الفبا را بلد است، هنوز به عقیده من حرفی به این الفبا اضافه نکرده است. برنده شدن ۲ اسکار که هیچ، برنده شدن ۱۰ اسکار هم دلیل نمیشود که شما توانستهاید حرفی به الفبای سینما اضافه کنید.
کیایی افزود: از آنجایی که چنین نگاهی به سینما دارم، با هر کسی نمیتوانم کار کنم اما وقتی سر صحنه بهعنوان صدابردار حاضر میشوم، خودم را در حد یک نوکر میدانم. آنقدر به کارم علاقه دارم که اگر بگویند زمین را بیل بزن، میزنم. من از این همکاری لذت میبرم چرا که میدانم از نظر اندیشه و تفکر، به کارگردانی که دارم با او کار میکنم، نزدیک هستم و او شعور خلق یک کار بزرگ را دارد. من در سینما آدم کوچکی هستم که رفیقان بزرگی دارم و این را میپسندم نسبت به اینکه بخواهم به همه بگویم من آدم بزرگی هستم، اما رفیقان کوچکی داشته باشم!
این صدابردار باسابقه در پایان گفت: واقعیت این است که کار کردن در سینمای ایران دیگر برایم لذت ندارد. احساس میکنم کارگردانانی که من دوست داشتم با آنها کار کنم دیگر اجازه فیلمسازی ندارند. چه لزومی دارد من بروم با دیگرانی کار کنم که کارشان را دوست ندارم؟ این همه صدابردار دیگر که بسیار هم ارزانتر از من هستند و ابزارهای بهروزتری هم دارند. من معتقدم صدابرداری هنر نیست، بلکه یک تکنیک است که اگر فیلمسازی هنرمند باشد، میتواند حس هنری به آن بدهد.
نظر شما