به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «حٌسن حسن» گزیده روایات کتاب روایت زندگی شهید حسن باقری نوشته مهسا رون توسط انتشارات شهید حسن باقری منتشر شد. این کتاب در ۴۹ بخش به بیان شخصیت، توانمندی، هوش و ذکاوت شهید حسن باقری پرداخته است. در ابتدای این کتاب نویسنده در جدولی به اختصار از سال ۱۳۳۴ که شهید باقری متولد شده تا بهمن ۱۳۶۱ که در تپههای شمال فکه در حین شناسایی به شهادت رسیده است را توضیح داده است و در هر سال به صورت مجزایی فعالیتهای او را شرح داده است.
این کتاب حاصل روایتهای کوتاهی از مادر شهید باقری به همراه روایتهایی از هم رزمان و فرماندهانی است که از نزدیک در جبهههای دفاع مقدس با او برخورد داشته اند و حتی افرادی که در همسایگی او زندگی کرده انده نیز خاطراتی را از او بیان کردند.
بخش نخست این دفتر زندگی با عنوان «نذر امام حسین (ع) اسمش را گذاشتیم غلامحسین، غلامِ حسین…» روایت مادر شهید حسن باقری است.
در این بخش میخوانیم:
«۲۵ اسفند ۱۳۳۴ مصادف با سوم شعبان، روز تولد آقا اباعبدالله بود که یک ماه و نیم زودتر از موعد به دنیا آمد نذر امام حسین (ع) اسمش را گذاشتیم غلامحسین. غلامِ حسین. یک کیلو و هشتصد گرم بیشتر وزن نداشت آن زمان وسیله و دستگاهی نبود بچههای نارس را نگه دارند دکترها از زنده ماندنش ناامید بودند بیش از سه روز مرا در بیمارستان نگه نداشتند او را دادند بغلم آمدیم خانه کرسی داشتیم. او را توی پارچه میپیچیدم و میگذاشتم زیر کرسی… بدنش مثل استخوانی بود که یک لایه پوست قرزم روی آن کشیده باشند انگشتهایش انگار که چند چوب کبریت کنار هم قرار گرفته تا یک ماه با قاشق شیر میریختم دهانش به لطف و عنایت خداوند کم کم رشد کرد یک سال و خوردهای داشت که سیاه سرفه گرفت او را میپوشاندم و میبردم پشت بام توی هوای آزاد تنفس کند پنج ساله بود که مبتلا به دیفتری شد زمستان هم بود پدرش نبود او را بغل کردم وسط برف از خانه بیرون آمدم دکتری پیدا نکردم سراسیمه رفتم داروخانه گفتم بچه ام دارد از دست میرود آنها زنگ زدند حسن زمانی که دکتر آن زمان بود سریع بچه را پیش او بردم و نسخه نوشت بلافاصله تاکسی گرفتم و برگشتم داروخانه آمپول او را زدند به لطف خدا نجات پیدا کرد احساس میکردم اگر از دستم برود زندگی ام میرود.»
کتاب «حٌسن حسن» در ۱۲۰ صفحه با شمارگان هزار نسخه و قیمت ۴۰ هزارتومان در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
نظر شما