گروه استانها- خبرگزاری مهر - مهسا حشمتی: هشت سال دفاع مقدس عرصه به نمایش گذاشتن غیرت جوانان و نوجوانانی بود که به ندای امام خمینی (ره) لبیک گفتند و با پیروی از سید و سالار شهیدان مقابل ظلم ایستاده و در خون خود غلطیدند، در این میان خانوادههای بسیاری بودند که تمامی پسرانشان چکمهپوش شدند تا باغ انقلاب تازه به ثمر رسیده جمهوری اسلامی را با خون غیرت خود آبیاری کنند.
جنگ بر اساس قوانین بینالمللی و پذیرش قطعنامه توسط امام خمینی (ره) پایان یافته بود و باید مرز ۲ کشور بر اساس آن مانند قبل از جنگ تعیین میشد، منافقین اما که از مدتها قبل به دنبال عقدههای محقق نشده در انقلاب اسلامی بودند با تجهیز خود و با کمک ارتش بعث عراق از سمت غرب کشور حمله کردند و جوانان ایرانی با خلق عملیات افتخار آفرین مرصاد بار دیگر غیرت و شجاعت خود را به نمایش گذاشتند، در این میان خانوادههای زیادی بودند که از ابتدا تا انتهای جنگ فرزندانشان در جبهه حضور داشته و جانانه از انقلاب و وطن خود دفاع کردند، یکی از این خانوادههای پر افتخار، خانواده فخارنیا است.
حاج منصور فخارنیا و چهار تن از پسرانش همگی به جبهههای جنگ رفتند و در این راه ۲ پسرش را تقدیم انقلاب کرد؛ ۲ پسر دیگرش جانباز هشت سال دفاع مقدس هستند، با امیر فخارنیا پسر کوچکتر این خانواده گفتگو کردیم تا از خاطرات جنگ و برادر شهیدشان که در مرصاد امضای شهادت را از مولایش گرفت و به صف شهدا پیوست، برایمان بگوید.
خانوادهای با سابقه جبهه ۲ برابر جنگ تحمیلی
امیر فخارنیا در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار کرد: سابقه حضور خانوادگیمان در جبهه را که با هم جمع کردیم ۱۸۰ ماه یعنی ۲ برابر طول زمان جنگ میشود، کمترین حضور برای من بود که از همه کوچکتر بودم، ۲۰ ماه جبهه رفتم در عملیات فاو با برادرانم با هم در جبهه بودیم با برادرم علی که در عملیات مرصاد شهید شد در سه اعزام در یک گردان بودیم.
وی ادامه داد: شهید علی فخارنیا زاده خردادماه سال ۱۳۴۷ بود، زمانی که در سال ۶۱ میخواست برای اولین بار به جبهه اعزام شود با مخالفت مسئولین بسیج روبرو شد چرا که تنها ۱۵ سال داشت پس از اصرار زیاد سرانجام توانست طی آموزش نظامی راهی جبهه شود و قصه تازه زندگیاش را آغاز کرد، عدهای فکر کردند نوجوان است و بر اثر هیجانات به جنگ و جبهه علاقمند شده و تب داغ این علاقه به زودی از سرش میافتد اما علی آنقدر جبهه ماند که مسیر زندگی اش را در این راه به جاودانهها رساند.
در جستجوی شهادت پس از ۱۸ عملیات
برادر شهید علی فخارنیا بیان کرد: شهید علی یکی از شهدای شاخص لشکر ۲۷ است و جز معدود شهدایی است که در بیشتر گردانهای لشکر حضور داشته و در زمان جنگ تمام گردانهای لشکر، علی را میشناختند سال ۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی و گردان انصار وارد جنگ شد در ۱۸ عملیات شرکت کرد؛ از والفجر مقدماتی تا عملیات مرصاد سابقه جنگ داشت در یکی از اعزامهایش ۴۰ ماه یکسره در جنگ حضور داشت و به عنوان بسیجی نمونه پایگاه مالک اشتر منطقه ۱۵ تهران هم انتخاب شد.
وی افزود: در روزهای آغازین عملیات مرصاد علی در تهران بود، خیلی تلاش کرد تا به منطقه برود اما نمیتوانست، عاقبت در روزهای آخر از پادگان ولیعصر تهران به منطقه ۴ اعزام شد با گردان حضرت مسلم لشکر ۲۷ به آنجا رفت، علی در هیچیک از عملیاتی که شرکت کرده بود وصیت نامه ننوشته بود اما در عملیات مرصاد به دوستانش گفته بود این بار را میخواهم وصیت نامه بنویسم شاید این دفعه برنگردم.
تیر منافقین بر قلب شهید فخارنیا نشست
فخارنیا از وصیت برادرش علی گفت و عنوان کرد: وصیت نامه علی کوتاه بود در تکه کاغذی اینگونه نوشته بود؛ «من خیلی به شهادت علاقه دارم و همیشه از خداوند خواستم حتی اگر یک روز هم به جنگ مانده من هم به شهیدان بپیوندم، هر موقع به تهران میروم از دیدن خانوادههای شهدا خجالت میکشم که فرزندانشان در جبهه شهید شدند و ما ماندهایم، پشت امام را خالی نکنید در مصائب ائمه شرکت کنید» برادرم در عملیات مرصاد در درگیری مستقیم با منافقین در منطقه چهارزبر در اثر اصابت گلوله مستقیم به قلبش شهید شد.
شیر جبههها در مرصاد آسمانی شد
خانم سلیمآبادی مادر شهید علی فخارنیا در گفتگو با خبرنگار مهر در مورد پسرش علی میگوید: علی متولد ۱۳۴۷ بود و چهار سال به صورت بسیجی جبهه رفت بعد از آن گفت میخواهم لباس پاسداری عباس را بپوشم، این شد که وارد سپاه شد اولین اعزامش والفجر مقدماتی بود. بعدها در حلبچه شیمیایی شد و در کربلای ۵ همه جای بدنش ترکش خورده بود؛ میگفت هنگام مجروحیت انگار تو حوض خون افتاده بودم، هنوز دست راستش در گچ بود که باز به جبهه رفت سال ۶۷ در عملیات مرصاد تنگه چهارزبر شهید شد؛ او پیک شهید جواد صراف در گردان شهادت بود غافلگیری عملیات مرصاد و هوای بسیار گرم باعث شده بود جنازهها به سختی شناسایی شوند جنازه علی از روی نشانی که روی دستش بود شناسایی شد آن هم زخم جبهه بود پسرم علی بسیار خوشطبع و خوشاخلاق بود همچنین بسیار خندهرو و خیلی شجاع و نترس، همرزمانش میگفتند علی شیر جبههها بود.
حضور رهبر در منزل شهدای فخارنیا
حاج منصور فخارنیا پدر شهیدان فخارنیا از تشریففرمایی حضرت آقا به منزلشان گفت: یک روز قبل از ظهر در سال ۱۳۶۹ یک جوان به منزل ما آمد و گفت از طرف بنیاد میآیند تا شما را ببینند من مانع شدم که نیازی نیست و راضی به زحمت نیستیم، گفت خود رئیس بنیاد میخواهد بیاید، خانه باشید بعد از اذان مغرب میآیند منتظر بودیم که ناگهان زنگ زدند همان جوان آمد داخل حیاط گفت ناراحت نشوید گفتم چطور مگر؟ گفت مقام معظم رهبری میخواهند تشریف بیاورند؛ الآن هم در ماشین منتظر جواب شما هستند تا به خودم بیایم و حاضر شوم دیدم آقا در حیاط ایستاده، دویدم دست و صورتش را بوسیدم. حدود نیم ساعت تا ۴۵ دقیقه صحبت کردیم فقط حرف جبهه بود و شهدا، خانم را صدا کردم و داخل شد آقا به پایش بلند شد با این کار خیلی خجالتزده شدیم آقا گفتند شما احترام دارید او گوهر نایابی است، اگر سخنان و راهنماییهای حضرت آقا نبود دشمنان ما را نابود کرده بودند، خدا حفظشان کند.
شهید علی فخارنیا از پدیدههای جنگ است، سابقه طولانی مدت حضورش در جنگ با آنکه همه برادران و پدر نیز رزمنده جنگ بودند و حتی برادر بزرگترش نیز ۲ سال قبل از خودش به شهادت میرسد نشان از فرهنگ ایثار و شهادت در این خانواده است و شهادت وی در عملیات مرصاد او را برای همیشه در یاد و خاطرمان جاودانه میکند، روح تمام شهدای هشت سال دفاع مقدس و شهدای مظلوم عملیات افتخار آفرین مرصاد شاد باشد که این انقلاب با دستان مقام معظم رهبری به امام زمان تحویل داده شود و در زیر سایه امام عصر انتقام خون جوانان غیور وطن را از دشمنان اسلام و استکبار جهانی بگیریم.
نظر شما