به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی کتاب در هیاهوی سکوت نوشته جواد کلاته عصر چهارشنبه با حضور نویسنده کتاب و مرتضی قاضی به عنوان منتقد و گلعلی بابایی در دفتر نشر ۲۷ بعثت برگزار شد.
در ابتدای این جلسه جواد کلاته نویسنده کتاب گفت: شخصیت اصلی این کتاب یعنی شهید عباس ورامینی را نمیشناختم و تنها چیزی که از شهید در ذهن داشتم یک عکس بود و با سابقهای که از این عکس برایم به وجود آمد تحقیق کار را شروع کردم.
وی افزود: اگر کسی از من بپرسد که مسئله کتاب چیست باید بگویم محتوای کتاب حول شخصیت شهید است که در دو مقطع قبل از انقلاب و ماجرای لانه جاسوسی و پس از آن در عملیات فتحالمبین خوش درخشیده است و بعد از آن در عملیات والفجر چهار شهید شد.
وی افزود: مسئله من در این کتاب با یک نکته رو به رو شدم و آن هم اسناد بسیار زیادی از استدلالهای تحلیل و توانایی شهید بود به خصوص تعداد زیادی نامه به خانواده و مردم ایران نوشته بود که میتوانم بگویم این نامهها میثاق نامه شهادت بودند.
کلاته گفت: غیر از این نامهها شهید ورامینی مصاحبههایی در مورد عملیاتهای مختلف در والفجر مقدمانی داشته است همچنین در عملیات فتحالمبین به عنوان فرمانده گروهان سخرانی داشتند.
نویسنده کتاب در هیاهوی سکوت افزود: از شهید ورامینی بخش زیادی مکالمات بیسیم وجود داشت مخصوصاً در عملیات والفجر چهار حاج همت از در جایی از فرط خستگی میخوابد و عباس ورامینی فرماندهی عملیات را به دست میگیرد.
کلاته گفت: از ابتدای این کار شروع کردم و بسیاری از اسناد و مصاحبهها، سخنرانیها، نامههای شهید را از دفترچههای راویان که در کنار شهید همت بوده پیدا کردم و به دست آوردیم؛ همچنین تلاش کردم حرفی که زده میشود در حوزه مستند نگاری با اسناد باشد.
اهمیت استفاده از دانای کل در مستندنگاری
در ادامه این جلسه مرتضی قاضی گفت: کار زندگینامه نویسی بسیار سخت است و سختترین جنس کار در نوع نگارش مستندنگاری است. بنابراین ما با شناخت و بازنمایی شخصیت باید پیش برویم. وی گفت: راحت ترین کار در زندگینامه این است که از قالبهای دم دستی و مجموعه خاطرات شهید استفاده کنیم، اما زمانی است که با شخصیتی طرف هستیم و قصد داریم کار جذابی داشته باشیم و میخواهیم داستان زندگی اش را در قالبی جذاب با نثری روان بیان کنیم.
قاضی گفت: نویسنده در این نوع قالب نگارش مستندنگاری باید در مقام دانای کل باشد. در زاویه دید سوم شخص قرار گیرد، به شکلی که از بالا به شخصیت شهید نگاه کند و فضاهایی را که شهید در آنها زندگی کرده و زمانه او را روایت کند.
وی افزود: سوال من از آقای کلاته این است که آیا در این کتاب برای انتخاب اسناد گزینشی عمل کردهاند یا هر سندی در مورد شهید بوده استفاده کردهاند. همچنین در مورد نحوه استفاده از انواع گونههای اسناد و به کارگیری آنها باید درباره این کتاب صحبت شود. بحث مهمتر هم در خصوص این است که آقای کلاته در استفاده از این اسناد موفق عمل کردهاند یا خیر.
قاضی اضافه کرد: من در کتاب «کوهستان آتش» نوشته آقای گلعلی بابایی که به عملکرد لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در عملیاتهای سال ۱۳۶۲ میپردازد، به حجم بسیار زیادی از اسناد برخورد کردم که شهید ورامینی در آنها حضور دارد و تعجب کردم چرا آقای کلاته از این اسناد استفاده نکرده است. به نظرم این اسناد بعد از نوشتن کتاب به دست آقای کلاته رسیده است.
قاضی سپس به انواع روشهایی که میتوان از اسناد در کتب زندگینامه مستند استفاده کرد اشاره کرد و گفت: گاهی سند را استفاده میکنیم تا بگوییم که کتاب مستند است. این حداقل استفاده از سند است. گاهی حجم اسناد درباره یک موضوع زیاد است و ما تنها یک سند را به عنوان مشت نمونه خروار استفاده میکنیم. بعضی اوقات سند را استفاده میکنیم تا حال و هوا و فضای زمان روایت را بیان کنیم. مثلاً نشان بدهیم که در جلسات فرماندهی بین فرماندهان چه می گذشته است، افراد چطور صحبت می کردهاند، چه موضوعاتی مدنظرشان بوده و.... گاهی علاوه بر تمام این استفادهها، از سند بهره میگیریم تا شخصیت شهید و کنش و رفتار و تصمیم او را به مخاطب نشان بدهیم و در حقیقت از سند به عنوان ابزاری برای شخصیت نگاری استفاده میکنیم.
این منتقد گفت: من به عنوان منتقد احساس میکنم که آقای کلاته در این کتاب میتوانست بسیار موفق تر عمل کند. احساس میکنم آقای کلاته از برخی از اسناد استفاده حداقلی کرده است. مثلاً در بعضی قسمتهای کتاب سند جلسهای آمده است که مشخص نیست چرا این سند در کتاب آمده است. شهید ورامینی در جلسه حضور دارد و تنها بله و خیر میگوید، ولی نقش فعالی ندارد.
قاضی افزود: من انتظار داشتم آقای کلاته در این بخشها قویتر وارد شود. به نظرم دانای کل باید مضمون سندی را که مخاطب قرار است با آن مواجه بشود، در ابتدا یا انتهای سند بیاورد و اهمیت ماجرا فقط به سند نباشد و دانای کل مخاطب را فقط مستقیم با سند مواجه نکند.
نمیخواستم داستان را فاش کنم
کلاته در پاسخ به این نکات گفت: من نمیخواستم داستان را با ورودیهای دانای کل داستان را فاش کنم و سعی کردم روایت کنم به بیان دیگر نمیخواستم جلو جلو داستان را روایت کنم.
قاضی در ادامه گفت: من در مورد بخشی از نامههای همسر شهید هم دوست داشتم شما به عنوان دانای کل وارد بشوید. مثلاً تمام نامه را نیاورید. برشی از آن را بیاورید که مهم است. یا در بخشی از نامه وارد بشوید و آن را برای من مخاطب باز کنید و توضیح بدهید یا توجه مخاطب را به آن قسمت جلب کنید. مثلاً در بخشی از کتاب شما که شهید ورامینی برای همسرش نامه مینویسد، از یک حالت روحانی صحبت میکند. من خیلی دوست داشتم که شما در این قسمت وارد بشوید و از همسر شهید درباره نکاتی که ورامینی در نامه نوشته، بپرسید. اما در این قسمتها مطلبی نیامده مخاطب بتواند مطلب را بهتر بفهمد.
وی افزود: متأسفانه وقتی ما به سند میرسیم ذوق میکنیم که چه روایتهای دست اولی به دست آوردهایم. در این کتاب هم قسمتهایی در نامهها وجود دارد که شهید از آرمانهای بلندش صحبت میکند. آیا همسر شهید در این قسمتها مورد پرسش نبود؟ چون به گفته خود شما در ابتدای کتاب، تنها کسی که از ذهن و ضمیر شهید آگاه بوده، سمیه جهانگیری همسرش بوده که مخاطب نامهها و همنشین حرفهای دل و دغدغه شهید بوده است.
کلاته در پاسخ به این سوال گفت: من به عنوان نویسنده نپذیرفتم که وارد نامهها شوم و نمیخواستم ورود کنم، اما قبول دارم که بعضی از نامهها بلند هستند و باید وسواس بیشتری را خرج میکردم و باید به عنوان عنصر کنشگر عمل میکردم اما اگر نامهها را باز میکردم، به نظرم این فضا میشکست. چون نامهها بار عاطفی داشتند. اما میپذیرم که باید در بخشهایی ورود میکردم. مخصوصاً در بخشهایی که مربوط به مسائل نظامی و جلسات و بیسیمها است.
در ادامه این جلسه گلعلی بابایی گفت: این شهدا آنقدر شخصیت عمیق دارند که هرچه بنویسید و بخوانید باز هم کم است، شهید ورامینی هم از این دست شهداست که دست به قلم بود و احساسی و اخلاقی و اعتقادی بود و در نامهها شما شاهد احساس، اخلاق و اعتقاد هستید؛ به نظر بنده اینها را آقای کلاته فقط توصیف کردهاند و دیگر واقعاً فرصت تحلیل نبوده و نمیتوانستند چیزی غیر از سند را استفاده کنند.
هرچه نویسنده در داستان حضور نداشته باشد بهتر است
کلاته در ادامه جلسه گفت: به نظر من هرچه نویسنده در متن نباشد آن متن بهتر است؛ در کتاب در هیاهوی سکوت مخاطب ده صفحه از کتاب را بخواند روش من را متوجه میشود و درک میکند که من نمیخواستم در بخشهایی از کتاب از شهید و کار او تعریف و تمجید کنم.
در بخش دیگری از این نشست قاضی در خصوص استفاده از نحوه آوردن روایت اول شخص در کتاب گفت: در روایت اول شخص، روشهای مختلف وجود دارد. گاهی مانند کتابهای گلعلی بابایی، نویسنده قبل از روایت اول شخص نام راوی را میآورد و به شکل مستقیم اشاره میکند که روایت برای چه کسی است. گاهی نیز در کتابهایی مانند کتاب «ر» زندگی شهید رسول حیدری، نویسنده کتاب خانم مریم برادران، در پاراگراف قبل از روایت اول شخص، نام راوی را به شکل غیرمستقیم و در لابلای روایت آورده است. اما در کتاب در هیاهوی سکوت، آقای کلاته نام راوی را به شکل پاورقی در انتهای روایت آورده است و از این جهت مخاطب را گیج میکند. ما زمانی که از روایت اول شخص استفاده میکنیم، لحن گفتههای راوی مشخص میشود، رنگ صداهای راویان آورده میشود. کلاته در توضیح پاسخ داد: من نمیخواستم هیچ قضاوتی را به مخاطب القا کنم و میخواستم که مخاطب خودش با سیر اتفاقات و وقایع مواجه شود. بنابراین، راوی را تا انتهای روایت مشخص نکردم. از طرف دیگر، نمیخواستم اطلاعات اضافی به مخاطب بدهم و راوی را معرفی کنم. قاضی گفت: با این توضیحات پس چه نیازی به آمدن روایت اول شخص است؟ روایت اول شخص باید کارکردی داشته باشد. البته به نظر من این هنر است که مخاطب در لابلای روایت ارتباط راوی اول شخص با شهید را هم متوجه بشود و او را هم در داستان معرفی کنیم.
وی افزود: من در بخش دانای کل انتظار متن ادبی قویتری از آقای کلاته داشتم. به نظرم در قسمت روایت سوم شخص، کار عموماً فقط گزارش شده. کلاته در پاسخ گفت: قبول دارم. من در این قسمت با ضعف رو به رو بودهام. البته در بخشهای مربوط به همسر شهید، تلاش کردهام، اما در بخشهای نظامی به نظرم این امکان آنچنان فراهم نبود.
نظر شما