به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «من زینب تو هستم» یک شنبه بیست و چهارم مهر ماه ۱۴۰۱ با حضور معصومه محمدی، محمد قاسمی پور و جواد کلاته عربی در خانه کتاب و ادبیات ایران برگزار شد.
در ابتدای این نشست معصومه محمدی با بیان اینکه با شهید و راوی کتاب نسبت فامیلی دارم گفت: علاقه مند بودم برای شهدا کاری انجام دهم و با نگاه به اطرافم دایی شهیدم را میدیدم که زمانی اسیر ب ود و مادرم که زندگی اش ویژگیهای خاص خود را داشت. کتابهایی که درباره شهدا نوشته شده بود را میخواندم اما جای خالی کتاب «من زینب تو هستم» را در ادبیات پایداری احساس میکردم؛ بنابراین نوشتن و تحقیق درباره خاطرات زندگی سعید نامدار فرزانه اقدم را شروع کردم. همزمان با آغاز نوشتن این کتاب مادر شهید در قید حیات بود اما بیماری آلزایمر داشت؛ با این وجود با سه نسل (مادر شهید، نوادگان و خواهر و برادران شهید) مصاحبه کردم.
این نویسنده به چالشهایی که هنگام نوشتن این کتاب با آن روبه رو بود اشاره کرد و گفت: راضی کردن مادرم برای انجام گفت و گو چند ماهی زمان برد چرا که ایشان به این گفت و گو راضی نبودند. بعد از چاپ کتاب هم چالشهایی داشتم؛ شهید نامدار قبل از شهادت اش نسبت به سایر شهدای شناخته شده فردی متفاوت بود و در این کتاب به این تفاوتها اشاره شد اما این چالش ایجاد شد که چرا به این تفاوتها اشاره کردم. به اعتقاد من وقتی درباره شهدا مینویسیم باید به شخصیت، ویژگی، شیوه زندگی، تغییر و تحول آنها قبل و بعد از اعزام به جبهه و شهادت نیز اشاره کنیم.
کتاب «من زینب تو هستم» زندگی محور نوشته شده است
در ادامه این نشست، محمد قاسمی پور، توجه و نگرش جدی به نقد و بررسی پیش و پس از انتشار کتاب را خلاء و گم شده فرهنگ و ادبیات پایداری عنوان کرد و گفت: این کتاب به عنوان اثر اول نویسنده قابل توجه و نوید بخش رشد و رویش یک نویسنده جوان در این حوزه است.
وی با اشاره به قالب، سبک و گونه پژوهشی کتاب «من زینب تو هستم» افزود: این کتاب پژوهش خانواده محور است؛ استفاده از ظرفیتهای وابستگان ایثارگران، جانبازان و شهدا ظرفیت جدی است که باید از آنها استفاده کنیم. اصطلاحاً به این شیوه کار «درون خانوادگی» میگویند. این ظرفیت در کشور ما مغفول مانده است و باید همت جمعی خانوادهها را در زمینه شهید پژوهی با خود همراه کنیم تا اثر تولید شده واقع گراتر باشد. این کتاب با همت جمعی متولد شده که کار نو و جدیدی است و تعداد کتابهایی از این جنس هنوز دو رقمی نشده است. زمان شروع و پایان گفت و گو با سه نسل متفاوت بازه زمانی گستردهای را دربرمی گیرد که نشان دهنده صبر و حوصله نویسنده کتاب است.
این منتقد ادامه داد: راوی کتاب مادر نویسنده است و سایر نقش آفرینان نسبت مستقیمی با نویسنده کتاب دارند؛ این قالب مزایایی دارد که آن را به سایر نویسندهها نیز توصیه میکنم اما در عین حال این شیوه مراقبتهایی را هم طلب میکند. یکی از جدی ترین این مراقبتها که در این کتاب هم رد آن دیده میشود این است که نویسنده با توجه به شناختی که نسبت به اعضای خانواده دارد از توضیح دادن بیشتر خودداری میکند اما مخاطبان از این آشنایی محروم هستند و نویسنده باید در مرحله تحقیق ذهن خود را از همه دانستهها خالی کند و با کنجکاوی بتواند راویها را برای مخاطبان معرفی کند. به عبارتی محقق باید از ظرفیت پرسشگری خود برای روشنگری شخصیتهای روایت استفاده کند. در قسمتهایی از کتاب برخی از شخصیتها در ابهام باقی میمانند. نویسنده چون با شخصیتهای کتاب آشناست نیاز به توضیح بیشتری احساس نمیکند و راوی کتاب را مورد پرسشهای ریز قرار نمیدهد. درحالی که ما با یک نمونه کار خانوادگی که مقاومت، پایداری و دفاع مقدس را معرفی میکند روبه رو هستیم و تک تک اعضای این خانواده اهمیت به سزایی دارند و باید با سیما و خلقیات آنها آشنا شویم. بنابراین نویسنده باید از اسم، تیتر ساده و مختصر فراتر برود و شخصیت پردازی کند.
قاسمی پور گفت: در داستان دست نویسنده برای شخصیت پردازی باز است و خالق شخصیتها است. نویسنده در این کتاب رویکرد مستند نگارانه و واقع گرایی دارد و باید در رهگذر ثبت و ضبط خاطرات، شخصیتها نیز شکل بگیرند؛ سوالهای محقق و پرسشگر، نقش پرداخت شخصیتها را ایفا میکند و هر چه سوالهای بیشتری پرسیده شود هنگام تدوین و نگارش کتاب امکان شخصیت پردازی و توضیحات بیشتری فراهم میشود. در این کتاب درباره شخصیت ننه زینب این اتفاق رخ داده است؛ ننه زینب نمونه یک مادر ایرانی در دهه سی و چهل است که صاحب فرزندانی میشود اما از فرزندان و اعضای این خانواده به جز اسم چیز دیگری نمیدانیم. جملیه به عنوان عروس این خانواده در دوره تاریخی بسیار مهمی زندگی میکرد و لازم بود توضیحات بیشتری درباره شخصیت، طبقه اجتماعی و اعضای خانواده او داده میشد اما جمیله تا پایان این کتاب فقط یک اسم است. او حتی صاحب فرزند میشود اما در این کتاب درباره مدل مادری او هم صحبت نشده است.
وی همچنین افزود: به دلیل اشرافی که نویسنده درباره آئینها، مراسمها و… داشت سوالی پرسیده نشده و جای خالی این مباحث در کتاب احساس میشود. کتابهای ادبیات پایداری شخصیتها را از زاویه منطقه جنگی، عملیاتها، مجروحیت، اسارت، شهادت و… بررسی میکنند اما جنگ در این کتاب در اولویتهای دوم و سوم قرار دارد و نویسنده زندگی را روایت میکند؛ روایت این کتاب از اواسط دهه سی آغاز و تا سال ۱۴۰۰ به پایان میرسد؛ نویسنده فرصت داشت به صورت دقیق تمام بزنگاههای زندگی را مورد پرسش قرار دهد. به عنوان نمونه دوره مفقودی شهید سیزده سال طول کشید و در این مدت به سال تحویلها و حال و هوای آن اشاره میشود اما اشارهای به شبهای چله نمیشود. اطمینان دارم اگر مادر بزرگشان وارد گفت و گو میشد خاطرات سیزده به در و شب یلدا را بیان میکرد. به اعتقاد من نویسنده باید این زندگی را با همه جنبهها و ابعادش نشان میداد.
قاسمی پور گفت: نویسنده باید زندگی را با تمام ابعادش بشناسد؛ تجربههای زیسته دو نسل قبل از ما با مطالعه کتاب، تحقیق و پژوهش قابل جبران است؛ در این صورت میتوان سوالات جامع و کاملی از ابعاد مختلف زیست شخصیتهای داستان پرسید و نمیتوان توجیه کرد که شناخت و آگاهی نسبت به بعضی موضوعات امکان پذیر نیست بلکه باید محیط و فضای زیست آدمها را درک کرد. هنر نویسندگان این است که ابعاد مختلف شخصیت شهیدان، ایثارگران و جانبازان را به مردم و نسل جوان معرفی کنند و صرفاً به مباحث تکراری نپردازند.
وی افزود: این کتاب به محلهای که شهید در آن زندگی میکرد اشاره کرده است؛ این محله تا حدودی بافت قدیمی خود را حفظ کرده است اما در این کتاب به جز اسم محله، جزئیات بیشتری به خواننده ارائه نشده است؛ در حالی که باید با قلم و پرسشگری این محله و جزئیات آن از قبیل بازارها، مغازهها، مسجدها و... را برای خواننده تشریح و توصیف میکرد اما خیابان، کوچه، بازار، بیمارستان و… در این کتاب در حد یک اسم باقی میماند چرا که گاهی استفاده از یک اسم برای مخاطبان روشنگری ایجاد میکند و ممکن است خواننده با دیدن آن اسم با شخصیت کتاب هم ذات پنداری کند.
قاسمی پور به زبان مورد استفاده نویسنده در این کتاب اشاره کرد و گفت: با خواندن کتاب متوجه میشویم خانواده آذری زبان هستند و مادر بزرگ فارسی صحبت نمیکند. مصاحبهها هم ممکن است به زبان ترکی انجام شده باشد اما مقدمه کتاب درباره این موضوع سکوت کرده است و با رسیدن به صفحه سی کتاب به ترک زبان بودن خانواده پی می بریم. نویسنده از ظرفیتهای این زبان غافل شده و از اصطلاحات خاص آن صرف نظر کرده است در حالی که نویسنده و محقق باید به زبان راوی مسلط باشد. مصاحبه با حضور مترجم را ناقص می دانم. یکی از نمونههای این کار کتاب «نورالدین پسر ایران» است؛ کل این کتاب به زبان فارسی نوشته شده است اما لحن و زبان آذری در آن مشهود است.
این منتقد همچنین افزود: روایت یک محصول متراکم، متنوع و غیر قابل پیش بینی است و هر چیزی در آن پیدا میشود؛ بنابراین وظیفه نویسنده این است که در هنگام تهیه، نگارش و تدوین، روایتها را خالص و مخلص کند. در عنوان کتاب خاطره شفاهی آمده است اما قسمتهایی از کتاب از جنس خاطره نیست بلکه گزارش ارائه میدهد در حالی که خواننده میخواهد خاطره بخواند. نویسنده همچنین باید تکلیف خود را با تحلیلها روشن کند؛ در بخشهایی از کتاب احساس میشود تحلیلهای راوی مربوط به دوران سپری شدن یک مساله است و متعلق به همان زمان و دوران نیست در حالی که تحلیلها باید متعلق به زمان واقعه باشند. ناشران باید از ویراستاران بخواهند فراتر از نکات ویرایشی کتاب، بافتهای غیر لازم برای مخاطبان را نیز حذف کنند. سیر تحول و تغییر شهید سعید نامدار را زمانی بهتر درک میکنیم که از ابتدای جوانی او بیشتر بدانیم.
وی گفت: نویسنده قلم روانی دارد و به دستور زبان نیز مسلط است و از عناصر داستان همچون تعلیق به خوبی استفاده کرده است اما گاهی غلظت ادبیات داستان افزایش پیدا میکند درحالی که ما با یک کار خاطره شفاهی روبه رو هستیم و باید وام دار تاریخ باشیم نه ادبیات چرا که ادبیات عرصه تخیل، ذوق و شوق شاعرانه است. نویسنده برای تقویت اثرش بهتر است در توصیف حالات انسانی دقت بیشتری به خرج دهد؛ به عنوان مثال برای توصیف گریه کردن به جای تکرار اصطلاحات از اصطلاحات مشابه استفاده کند؛ تنوع کلمهها و اصطلاحات قدرت نویسنده را نشان میدهد و با مطالعه بیشتر میتواند به این قدرت برسد.
محمد قاسمی پور در پایان افزود: گاهی باید با دید تردید به موضوعات مطرح شده در حین مصاحبه نگاه کرد. یکی از نقاط تردید در این کتاب نامههای ارسالی است. در دوران دفاع مقدس ارسال و دریافت نامهها روند خاص خود را داشتند اما این فرآیند در این کتاب به نوعی توصیف و بیان شده است که خواننده تصور میکند یک پستچی یا پیک نامهها را ارسال و تحویل میدهد.
معصومه محمدی در پاسخ به انتقادی که درباره عدم استفاده از ظرفیتهای زبان ترکی شده بود، گفت: کتاب را با صد پاورقی به انتشارات تحویل دادم اما کارشناس ادبیات انتشارات معتقد بود چون مادر بزرگ به زبان فارسی مسلط نیست باید از زبان ترکی استفاده کنیم و بعد از آن پاورقیها را به دویست افزایش دادم اما بعد از چاپ کتاب تنها حدود سی پاورقی باقی مانده بود و مابقی حذف شد. به این دلیل که ناشر کتاب معتقد بود زبان اصلی کتاب فارسی است و باید اصطلات ترکی آن حذف شود.
جواد کلاته عربی نیز در سخنانی بیان کرد: این کتاب به عنوان اولین کتاب معصومه محمدی در بین خوانندگان دیده شده و به عنوان اولین اثر قابل توجه است. تا زمانی که یک نویسنده دست به قلم است و مینویسد ایرادها و نقدها نیز در سطحهای مختلف همراه او خواهد بود.
نظر شما