۳۰ مهر ۱۴۰۱، ۱۰:۴۰

تا پایان آبان؛

زمان شرکت در مسابقه کتابخوانی «خداحافظ سالار» تمدید شد

زمان شرکت در مسابقه کتابخوانی «خداحافظ سالار» تمدید شد

زمان شرکت در مسابقه کتابخوانی «خداحافظ سالار» تا ۳۰ آبان‌ماه تمدید شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مسابقه بزرگ کتابخوانی «خداحافظ سالار» همراه با ۳۹۴ میلیون تومان جایزه نقدی تا روز دوشنبه ۳۰ آبان ماه تمدید شد.

این مسابقه بزرگ کتابخوانی با روایت داستانی برگرفته از خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی برگزار می‌شود و همراه با جوایز نفیس (۳۹۴ میلیون تومان جوایز نقدی برای ۴۰۸ نفر) همراه است.

علاقمندان برای دریافت این کتاب می‌توانند عدد ۷ را به سامانه ۱۰۰۰۱۰۰۰۱۵۰۰۰ پیامک کرده و یا عدد #۷۲*۵۰۰* را شماره گیری کنند.

کتاب «خداحافظ سالار»، خاطرات پروانه چراغ نوروزی همسر سردار سرلشکر شهید حاج حسین همدانی، قافله سالار مدافعان حرم است، که به زندگی و فراز و نشیب‌های این شیرزن بزرگ پرداخته که از کودکی آغاز و نهایتاً به شهادت سردار همدانی در سال ١٣٩٤ ختم می‌شود.

شروع کتاب از سال ۹۰ و بحران سوریه و دمشق که در آستانه سقوط قرار داشت آغاز می‌شود و با بازگشت و تداعی خاطرات دوران کودکی همسر شهید در دهه ۴۰ ادامه می‌یابد. این کتاب حاصل ۴۴ ساعت مصاحبه با همسر شهید است که نوع روایت داستانی هیچ دخل تصرفی را در آن وارد ننموده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم؛

خواستگارها پاشنه در را ول نمی‌کردند؛ بیشترشان پولدار و آدم‌های اسم و رسم دار بودند. از گاراژدار و راننده کامیون تا کارمند و بازاری. سرآمد آن‌ها که خیلی سمج بود، پسر یک خان معروف بود که گاراژ، ملک، مغازه و حیاط بزرگ را یک جا باهم داشت. ما رفت و آمد دوری با آن‌ها در ایام عید داشتیم و آرزو می‌کردیم که عید برسد تا برویم حیاط زیبایشان را تماشا کنیم. به جای سگ، گرگ جلوی در حیاط بزرگ بسته بودند و به اصطلاح پول‌شان از پارو بالا می‌رفت.

پدرم به این وصلت راضی بود اما مادرم می‌گفت که این پول و پله پروانه را خوشبخت نمی‌کند. من در اتاق بغلی فالگوش ایستاده بودم و می‌شنیدم که مادرم می‌گفت: مادر من حسینه، حسین همه جوره تیکه تن ماست. و پدرم جواب می‌داد: حسین پسر خوبیه، خواهرزاده‌امه و بزرگش کردم و هیچ مشکلی نداره اما دست و بالش خالیه. و مادرم صدایش را بلندتر می‌کرد: دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول می‌ارزه. من راضی به وصلت با غریبه‌ها نیستم. اصلاً جواب خواهرت رو چطور می‌خوای بدی؟ می‌خوای بگی به خاطر پول، پروانه رو دادم به غریبه‌ها؟ پدر سکوت می‌کرد و من از این سکوت خوشحال می‌شدم.

کد خبر 5614153

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha