خبرگزاری مهر؛ گروه مجله - جواد شیخ الاسلامی: هایده شیرزادی چند دهه است که با تلاشی شبانهروزی به معنای واقعی دارد از خاک ایران پاسداری میکند. او که دانشآموخته رشته اکولوژی محیط زیست در آلمان است، در کرمانشاه کاری کرده کارستان. کاری که صدها و هزاران مدیر در طول این چند دهه اخیر از انجام آن ناتوان بودهاند. او با اندوخته و تجربهای که از سفر به کشورهای مختلف داشته، توانسته ۱۰۰ درصد از زباله شهر کرمانشاه را بازیافت کند و از دفن صدها و هزاران تن زباله در اطراف این شهر جلوگیری کند. اما این همه کار او نیست؛ بلکه او توانسته با بازیافت این پسماند هم به کودی باکیفیت برای زمینهای کشاورزی دست پیدا کند و به ماده ارزشمندی برای سوخت کارخانههای سیمان و ذوب آهن دست یابد. در روزهای گذشته بود که کارخانه سیمان تهران با پیشنهاد هایده شیرزادی برای استفاده از پسماند بازیافتی به عنوان سوخت موافقت کرد و همین خبر بهانهای بود برای همصحبتی ما با این فعال محیط زیستی. اگر دغدغه ایران و سرزندگی و نشاط ایران و اینده این نقشه گربهنشان را دارید، این گفتگو را بخوانید. هایده شیرزادی از ایران و فردای ایران میگوید.
من، هایده شیرزادی، کنشگر محیط زیست
من خودم را همیشه به عنوان یک کنشگر محیط زیست معرفی میکنم. رشته تحصیلیام اکولوژی حفاظت محیط زیست است و در حوزه مدیریت پسماند فعالیت میکنم. چندسال در آلمان درس خواندم و با توجه به مشکلات زیست محیطی پسماند در ایران تصمیم گرفتم به ایران برگردم و راهکار اجرایی مناسبی برای حل مشکلات پسماند ایران پیدا کنم. راهکاری که بتوانیم آن را در سرتاسر ایران با یکسری تغییرات کوچک اجرا کنیم. یعنی هم مناسب جایی که بارندگی دارد، هم جایی که خیلی خشک است و هم جایی که بین این دو است. بنابراین به طرح و ساختاری رسیدیم که الآن میتوانیم آن را در تمام نقاط کشور با ایجاد تغییراتی جزئی اجرا کنیم.
دوست داشتم به خاک و کشاورزی ایران کمک کنم
من در آلمان ابتدا رشته کشاورزی بینالمللی را خواندم. دانشآموخته کشاورزی بینالمللی بودم و میخواستم وقتی که به ایران برمیگردم روی کشاورزیهای نوین کار کنم. بعد با بحث محیط زیست آنجا آشنا شدم و محیط زیست توجه من را جلب کرد و زندگی من را زیر و رو کرد. چرا که در آلمان دیدم هم قوانین خیلی خوبی دارند و هم مردم مشارکت خوبی در حفظ محیط زیست دارند. آنجا بود که مسأله پسماند تبدیل به دغدغه اصلی من شد. به خصوص که میدیدم توی ایران زبالهها را در نزدیکی شهرها تلنبار میکنند و این فجایع زیادی را به بار میآورد. در نهایت با این نگاه که من هم سهمی در حل مشکلات پسماند ایران داشته باشم به ایران برگشتم و شروع به فعالیت کردم. ضمن اینکه دوست داشتم به خاک و کشاورزی سالم هم کمک کنم. طوری که با این کود طبیعی که اسمش کمپوست است، به کشاورزی ایران کمک کنیم. این کار را به عنوان مسئولیت اجتماعی خودم دیدهام و به عنوان کسب و کار به آن نگاه نمیکنم.
به آلمان رفتم تا دست پر به ایران برگردم
بعد از اتمام تحصیلات کشاورزیام در آلمان، آبان ماه سال ۷۱ بود که به ایران برگشتم و پیشنهاد این طرح را دادم. اما بعد متوجه شدم که هنوز مسائل محیط زیستی در ایران اولویت نیست و شاید من هم روی این بحث تخصص نداشته باشم. چون فقط مطالعاتی انجام داده بودم و اطلاعاتم در حد دغدغه شخصی بود. به همین خاطر دوباره به آلمان برگشتم و رشته اکولوژی محیط زیست را در یکی از بهترین دانشگاههای محیط زیستی آلمان خواندم تا دست پر به ایران برگردم. به طور مشخص روی این موضوع تمرکز کردم که چه راهکاری برای حل مسأله پسماند ایران مناسب است؟
توی آن مقطع هنوز بحثهای محیط زیستی شکل نگرفته بود
سی سال پیش بود که من به ایران آمدم. آن زمان حتی فارغالتحصیلان محیط زیست هم بسیار معدود بودند. بنابراین مدیریت پسماند یک بحث نو بود. البته من اولین نفر نبودم که این دغدغه را داشتم. چون بعدتر فهمیدم قبل از انقلاب در تهران پروژههایی شروع شده اما به دلایل مختلف چندان جواب نداده است. به همین دلیل گفتم من باید روی پروژهای کار کنم که در مناطق کم برخوردار هم جواب بدهد، نه اینکه فقط شهرهای پولدار بتوانند این کار را انجام بدهند.
جهانی فکر کن، منطقهای عمل کن
در طول سالهای تحصیل هم مدام به ایران رفت و آمد داشتم تا ببینم میشود کاری کرد یا نه؟ تمام تلاشم این بود که حین تحصیل مطالعات میدانیام را در ایران انجام بدهم و روی ایران تحقیق کنم. به خیلی از شهرهای ایران سر زدم، اما اولویتم را شهرهای شمالی میدیدم. چون سطح آبهای زیرزمینی در این شهرها بالا است و بارندگی آنجا بیشتر است؛ بنابراین تخریب پسماند و فروکش کردن شیرآبه به زمین در آنها بیشتر است. ضمن اینکه یادم است شعار محیط زیستی سال ۱۹۹۲ میلادی این بود که «جهانی فکر کن، منطقهای عمل کن». یعنی فعالیت محیط زیستی ما باید منطقهای باشد. من هم تصمیم گرفتم از پروژههای کوچک شروع کنم و کارم را گسترش بدهم.
سایت بازیافت زباله کرمانشاه
باید از تجربه کشورهای اروپایی استفاده کنیم
ما باید به تجربه کشور آلمان نگاه کنیم. آلمان اولین کشور اروپایی بود که قوانین خوبی برای مدیریت پسماند گذاشت. مثلاً قانون تفکیک زباله را سال ۸۵ میلادی گذاشت که طبق این قانون باید تمام پسماند کشور از مبدأ تفکیک میشد. بعد از تصویب این قانون هم شروع به تولید تکنولوژی مناسب اجرای این قانون کردند. سال ۹۵ میلادی هم قانونی را تصویب کردند و گفتند تا سال ۲۰۰۵ باید حداکثر ۵ درصد زبالهها دفن شود، آن هم پسماند خاک و نخاله؛ بدون شیرآبه و بدون تولید گاز گلخانهای. ده سال برای اجرای این قانون به همه نهادها و شرکتها فرصت دادند. چرا این قانون را تصویب کردند؟ چون فهمیدند هزینه دفن زبالهها خیلی زیاد است و باید راهی پیدا کنند که کمترین زباله دفن شود. فهمیدند که باید پردازش زباله کامل شود و پسماند تا جای ممکن بازیافت شود. در نتیجه صنعت و دانشگاه کنار هم قرار گرفتند و تکنولوژییهایی به وجود آوردند که این قانون را ممکن میکرد. البته آن موقع این تکنولوژی پیچیده و پر هزینه بود ولی به مرور بهتر شد. من یادم است که دولت برای پردازش هفتاد هزار تن زباله ۲۵ میلیون یورو سوبسیت داد تا دانشگاه و صنعت با هم ببینند چطور این پردازش انجام شدنی است. بعد که این طرح تبدیل به قانون شد، صنایع زیادی آمدند، رقابت ایجاد شد و تکنولوژیهایی به وجود آمدند که آن ۲۵ میلیون یورو به ۲ میلیون یورو تبدیل شد. وقتی که این قانون در آلمان جواب داد، در سال ۲۰۰۴ این قانون به قانون اتحادیه اروپا هم تبدیل شد. مثلاً اتریش توی کمتر از یک سال دفن زبالهاش را به زیر ۵ درصد رساند. برای همین است که میگویم ما باید از تجربه آنها استفاده کنیم.
وجدانم اجازه نمیدهد نسبت به مشکلات بیتفاوت باشم
یادم است وقتی که به ایران آمدیم با همسرم که آلمانی است صحبت کردم و گفتم من این رشته را خواندهام و وجدانم اجازه نمیدهد نسبت به مشکلات بیتفاوت باشم. باید یک کاری بکنم. این شد که رفتم جواز اولین واحد کمپوست ایران را گرفتم. کار ما اینگونه بود که پسماندهای غذایی را در مبدأ تفکیک به کمک خود مردم تفکیک میکردیم، آنها را جمع میکردیم و در مرحله آخر پسماندها تبدیل به کمپوست میشدند. این نوع بازیافت پسماند هم کمپوستاش سالم است و هم ناخالصی ندارد. سالها برای این هدف جنگیدم و کسی به من کمک نمیکرد، تا وقتی که دولت تغییر کرد و آدمهای توسعهخواهی روی کار آمدند. همان موقع نگرش شهرداری هم عوض شد و همراهی کرد. یادم است که آن موقع من مدام توی ادارهها بودم؛ یک پخش اسلاید کوچک داشتم و هرجایی که میرفتم با عکس و فیلم و متن به مدیران لزوم این کار را توضیح میدادم. سال ۷۷ شهرداران و مدیرانی آمدند که همراهی میکردند. این پیشنهاد خود شهردار وقت کرمانشاه بود که گفت «نه شما تنها، نه ما تنها. باید از پتانسیل علمی شما و ظرفیت شهرداری استفاده کنیم و کار را پیش ببریم». آنقدر موضوع بازیافت را توضیح دادم که مدیران همراه شدند. بدون همراهی آنها نمیتوانستم کاری بکنم. این کار را به تنهایی انجام ندادم. اگر آن افراد نبودند این پروژه انجام نمیشد. این کار باید با مشارکت و همراهی شهرداری انجام شود.
تقریباً صد در صد زباله کرمانشاه را بازیافت میکنیم!
ما صد در صد زباله کرمانشاه را میگیریم؛ هشتاد درصد این زباله میرود توی چرخه تولید کمپوست، تقریباً ۱۷ درصد آن امکان استفاده به عنوان سوخت کارخانه سیمان دارد و تنها ۳ درصد پسماند میماند که اگر بتوانیم همان ۳ درصد را هم با افزایش بودجه و افزایش نیروی انسانی، به صفر میرسانیم. ما میتوانیم این سه درصد پسماند را تبدیل به گرانول کنیم و در بعضی صنایع استفاده کنیم.
اثرات مثبت کارمان؟
هر تن زباله حدود چهارصد متر مربع گاز گلخانهای ایجاد میکند. هر تن زباله اگر بازیافت نشود حدود چهارصد تا ششصد لیتر شیرآبه تولید میکند. ما از این فجایع جلوگیری کردیم. در مجموع وقتی میگویم ۲۲۰ هزار تن پسماند شهر کرمانشاه پردازش میشود، یعنی از تولید هفتصد هزار تن گاز گلخانهای جلوگیری کردهایم. چون زباله وقتی بازیافت نشود تبدیل به گاز متان میشود که ۳۵ برابر co2 مضر است. برآورد من برای زبالههای ایران که ۲۱ میلیون تن در سال است، ۵۰ میلیون تن گاز گلخانهای است. با روشی که ما ابداع کردیم، میتوانیم اتفاق بزرگی در کشور رقم بزنیم. به شرطی که همه مدیران و مردم یاری کنند.
به جای کوههای زباله، این سایت بازیافت آنها را تبدیل به کودی ارزشمند میکند
هزینه زبالهسوز ۲۰ برابر روش ماست
اقتصادیترین روش برای ایران و کارآمدترین روش برای ایران همین روش ماست. اگر بخواهند زبالهسوز بخرند، هزینه سرمایهگذاریاش ۲۰ برابر بیشتر است. زبالهسوز حدود ۲۵ درصد خاکستر دارد. هر تن زبالهسوز دو هزار لیتر آب مصرف میکند که باید آب شیرین و سالم باشد که ایران این آب را ندارد. ولی در روش پردازش پسماند، ما به آب نیاز نداریم. ضمن اینکه خاکستر هم نداریم. حدود هشتاد درصد زباله ما تبدیل به کمپوست میشود که خاک را قوت میبخشد، و حدود ۲۰ درصد آن هم تبدیل به سوخت کارخانه سیمان میشود. وقتی این زباله در کارخانه سیمان بسوزد، نه خاکستر دارد و نه نیاز به آب دارد. کیفیت سیمان هم بهتر میشود.
میتوانیم سالی صدها میلیون دلار در مصرف گاز صرفهجویی کنیم
بین ۱۵ تا ۲۵ درصد زبالههای شهری ایران در صورت پردازش، امکان استفاده به عنوان سوخت کارخانه سیمان را دارند. اگر مبلها و پردهها و… هم با تجهیز دستگاههای لازم امکان پردازش داشته باشد، این عدد بیشتر میشود. با این روش در هر سال میتوانیم حدود دو و نیم میلیارد متر مکعب گاز را صادر کنیم و ارز دریافت کنیم. این کار خرد جمعی میخواهد. ما الآن داریم هر متر مربع گاز را ۲۰ سنت صادر میکنیم که با نرخ الآن یعنی ۸ هزار تومان. دو و نیم میلیارد متر مکعب را ضرب در ۲۰ سنت کنید، ببینید چه عددی میشود؟ فکر کنید هر سال صدها میلیون دلار به خزانه دولت واریز میشود. از این مبلغ میتوانیم بخشی را به شهرداری بدهیم که به مدیریت و بازیافت پسماند کمک میکند، یک بخش را به کارخانههای سیمان بدهیم که تجهیزات لازم برای استفاده از پسماند به عنوان سوخت را خریداری کنند، و یک بخش را هم به صندوق محیط زیست بدهیم تا دانشمندان و اساتید دانشگاه و نخبگان کشور فعالیتها و تحقیقات محیط زیستی داشته باشند. با انجام این روشن دولت هیچ زیانی نمیکند، بلکه ارزش افزوده هم ایجاد میکند.
کاری که در کرمانشاه کردیم...
ما در کرمانشاه از تولید ۷۰۰ هزار تن گاز گلخانهای جلوگیری کردیم، ده هزار متر مکعب شیرآبه را مهار کردیم، ۱۸۰ شغل مستقیم ایجاد کردیم و از طبیعت این شهر هم حمایت کردهایم. سالی ۶۰ هزار تن کمپوست تولید میکنیم که خاک ما را غنی میکند. از تولید گاز گلخانهای جلوگیری میکنیم، آلودگی را قطع میکنیم، ۶۰ هزار تن به خاک اضافه میکنیم و مواد ارزشمند را جدا میکنیم. یعنی ما هم محیط زیست را حفظ کردیم و هم شغل ایجاد کردیم و هم زمین را از آلودگی نجات دادیم. ضمن اینکه سالی ۴۰ هزار متر زمین را نجات دادهایم. دویست هزار تن در سال، یعنی ۵۰۰ هزار متر مکعب! این خودش یک کوه است. کوه، جا میخواهد. ولی وقتی زباله را پردازش میکنی و به جای دفن آن، ماده اولیهاش را جدا میکنی، این زمین را پاک باقی نگه میدارد.
اگر کارخانههای سیمان از سوخت تولیدی ما استفاده کنند، دفن زباله به سه درصد میرسد
شاید ۹۸ درصد شهرهای ایران از کار ما بازدید کردهاند. من برای ۱۰۰ شهر ایران طرحهای مطالعاتی ارائه کردهام و توضیح دادهام که چکار کنند. از دستاوردهای این پروژه این است که هشت تا شهر اصفهان با هزینه کم این کار را شروع کردند و نتیجه گرفتند. این شهرها در مجموع ۸ تا محل دفن داشتند ولی با طرح ما همه آنها جمع شد و تبدیل شد به یک محل بازیافت. متأسفانه از ۸۶ به بعد اجازه ندادند من پروژههایم را اجرا کنم. کسانی سر کار آمدند و پروژههایی اجرا شده که عملکردش برعکس بوده است. اگر یک پروژه باید ۷۰ درصد پسماند را بازیافت کند، برعکس عمل کرده و ۷۰ درصد پسماند دفن شده و تنها سی درصد آن بازیافت شده. مسئولان باید از الگوهای مثبت الگو بگیرند. دفن زباله ما در تمام کشور باید نهایتاً به ۲۰ درصد برسد، تازه وقتی که کارخانههای سیمان از سوخت حاصل از پسماند به عنوان انرژی استفاده کنند، این اندازه به کمتر از سه چهار رصد میرسد. اگر کارخانههای سیمان از مواد بازیافتی ما به عنوان سوخت استفاده کنند، زباله باقی مانده در طبیعت به کمتر از سه چهار درصد میرسد. تازه ما منتظر سیمان نماندهایم و به روشی رسیدهایم که ۲۰۰ میلیارد تومان سرمایه گذاری میخواهد. اگر این پروژه هم اجرایی شود، میتوانیم از زباله باقی مانده امدیاف و کالا تولید کنیم. ارزش اقتصادی خوبی هم دارد، چون به عنوان محصول میفروشی.
زباله مردم کرمانشاه به این کود غنی تبدیل میشود؛ بدون بو، مقوی و سالم
کمپوست تولیدی ما از پسماند شهری، خاک کشاورزیمان را غنی میکند
در کل ایران ما حدود ۱۱ میلیون هکتار زمین قابل کشت داریم. آن هم فکر کنم در این ده سال خیلی کمتر شده. ضمن اینکه الآن ورشکستگی آب و خاک هم داریم. بعد ما آمدیم و گفتیم هرکسی که بیشتر گندم تولید کند ما به او امتیازات بیشتر میدهیم. یعنی هرکسی که از خاک بیشتر بهرهکشی کرد، کشاورز بهتری است! مدام به خاک کود شیمیایی دادیم و این کودها خاک را سفت کردند. هی گاوآهنها و تراکتورها را قویتر کردیم. همان تراکتور قوی وقتی روی خاک میرود، خاک را میکوبد و سفتتر میکند. بدون اضافه کردن ماده آلی به خاک، مدام کود اضافه میکنیم به زمینها. باید ماده آلی توی خاک باشد. ماده آلی چسبندگی را کم میکند. به مرور خاک باز میشود و هوا داخل خاک میرود. توی یک مشت خاک به اندازه چند برابر جمعیت جهان میکرو ارگانیسم وجود دارد. میکرو ارگانیسمها فعالیت میکنند و از مواد آلی مصرف میکند. فضولات میکرو ارگانیسمها که ما به چشم نمیبینیم، میشود هوموس. هوموس همان مادهای است که به خاک ارزش غذایی میدهد. بعد به مرور خاک زنده میشود. مصرف آب کم میشود. من اصل کارم برای این است. وقتی که من تازه به ایران آمده بودم، ۸۰ درصد زبالههای ایران غذایی بود. گفتم با این کار هم گاز گلخانهای و مصرف آب را کم میکنیم، و هم کمپوست تولیدی ما از زبالهها به کشاورزی ما میرود و خاک را غنی میکند. ولی یک مشکل وجود دارد؛ هزینه تولید یک کیلو از این کود به نرخ روز، هزار و دویست تا هزار و پونصد تومان تمام میشود. به همین خاطر کشاورز نمیتواند این کود را خرید کند. باید چکار کنیم؟ توضیح میدهم.
مردم باید پول تولید زباله خودشان را بدهند
ما رفتیم الگویی که در آلمان بود را بررسی کردیم. در آلمان و اتریش و اروپا هزینه پسماند را از خود مردم میگیرند. من شهروند چطور برای مصرف برق پول میدهم؟ باید برای تولید پسماند و بازیافت آن هم پول بدهم. ما قانون پسماند نداشتیم. ۵ سال پیگیر قانون پسماند بودم که آن را هم موفق شدم اجرایی کنم. در قانون پسماند آمده که تولیدکنندهها باید هزینه پسماند خودشان را بدهند. باید این رقم آنقدر باشد که هزینههای بازیافت پسماند دربیاید و اگر بخش خصوصی وارد شد، بتواند سود هم بکند. اینجاست که میتوانیم کمپوست رایگان در اختیار کشاورز قرار بدهیم. من این کار را در کرمانشاه انجام دادم. جهاد کشاورزی سه سال درباره کمپوست من و اثر آن روی خاک تحقیق کرد و بعد که اثر آن اثبات شد، به مدت سه سال از من کود خریدند. ما سه سال پول گرفتیم و تمام کمپوست ما در آن مدت به دست کشاورزان میرسید. پس کار شدنی است.
نمیتوان محیط زیست را از خارج کشور وارد کرد!
حرف همیشگی من این است که ما میتوانیم با پول نفت همه چیز را از خارج کشور وارد کنیم، اما یک کار را نمیتوانیم و آن هم وارد کردن محیط زیست است! محیط زیست خرد جمع میخواهد. اگر امروز ما مشکل آب و خاک و آلودگی هوا داریم، باید بدانیم که نمیتوانیم اینها را از یک کشور دیگر وارد کنیم. ما باید خودمان برای رفع این مشکلات وارد عمل شویم. مردم مسافران هواپیمای کشور هستند؛ بلیط گرفتند و رأی دادند و مسئولینی را انتخاب کردند. از توی کابین خلبان مدام به ما میگویند کمربندت را ببند و تکان نخور و …، ولی آن خلبان هم باید سالم باشد و سقوط نکند. مردم هم باید هزینه زباله خودشان را بدهند. جمعآوری و بازیافت زباله تولیدی هر فرد در طول روز حداقل حدود هزار تومان خرج دارد. ماهی تقریباً پنجاه هزار تومان هزینه جمعآوری و دفن زباله یک خانواده میشود. پنجاه هزار تومان پول یک کیلو میوه است. باید برای مردم جا بیندازیم و حداقل نصف این پول را از مردم دریافت کنیم. مردم باید در حل مسأله پسماند مشارکت کنند تا یک ایران سالم برای نوههایشان باقی بگذارند. مردم ما نادان نیستند، ناآگاه هستند. باید این آگاهی را بیدار کرد. باید حرف را از زبانی کسانی گفت که فکر نکنند دارند کیسهشان را میدزدند.
نظر شما