خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه- فاطمه علی آبادی: خطبه حضرت صدیقه کبری سلاماللهعلیها معروف به خطبه فدکیه است. خطبهای که در تاریخ ندا و پیام آن توانست نهضت نبوی را همواره زنده و پرشور نگه دارد و اینکه این خطبه توانست خط اساسی فرهنگ و اندیشه اهل بیت را در تاریخ اسلام روشن نگه دارد. بر همین اساس برای شناخت جایگاه و ماهیت این خطبه و فرازهای مهم آنکه به تعبیری جایگاه بلند این خطبه در تاریخ علوم و معارف اهلبیت نشان میدهد با حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی رئیس بنیاد بین المللی امامت به گفتگو پرداختیم که حاصل آن را در ادامه میخوانید:
*ابتدا درباره سند خطبه فدکیه بفرمائید:
همان طوری که میدانیم و تحقیقات قدیم و جدید هم بدان اشاره کردهاند، اتصال و استناد این خطبه به صدیقه طاهره سلاماللهعلیها و حوادث بعد از سقیفه امری قطعی و مسلم است. در منابع قدیمی این خطبه وجود دارد و از طرق مختلف، راویان گوناگون آن را روایت نمودهاند. در سنت حدیثی شیعه و اهل سنت گاه به صورت کامل و گاه به قطعاتی از این خطبه اشاره شده است، گاه نقل به مضمون شده است. گاه بخشهایی از این خطبه تقطیع شده است. هر مؤلفی به تناسب موضوع خودش از قسمتهایی از این خطبه استفاده کرده است، یکی از منابع کهن تاریخی که در میان اهل سنت دارای اهمیت ویژهای است؛ این خطبه را نقل کرده است و ما در این بحث بدان استناد میکنیم، کتاب بلاغات النساء ابن ابی طیفور میباشد.
ابن ابی طیفور از نویسندگان بزرگ بغدادی است که آثار متعدد و فراوانی دارد که مستند مؤلفان و بزرگان از اهل سنت قرار گرفته است، کتاب بلاغات النساء را به قصد گردآوری خطبهها و کلمات بلیغ و فصیح زنان عرب تألیف نموده است. ابتدای این کتاب با سخنان و خطبههای عایشه آغاز میشود و به ترتیب سخنان زنان بزرگ صدر اسلام را میآورد، تا به خطبه صدیقه طاهره سلام الله علیها میرسد که همین خطبه شریفه میباشد.
* اهمیت و جایگاه خطبه فدکیه چگونه ارزیابی میشود؟
ابن ابی طیفور در صدر این خطبه بیانی دارد که برای آشنایی با اهمیت و جایگاه این خطبه این نکته را ذکر میکند: «من با زید بن علی ابن الحسین در مورد این خطبه سخن گفتم و اشاره کردم که بعضیها گمان میکنند که این خطبه ساخته ابوالعیناء است، در جواب برگشت و به من گفت: که این حرف، حرف سخیفی است و اساساً این نسبت، نسبت نادرستی است.» تعبیری که جناب زید به ابن ابی طیفور دارد، تعبیر زیبایی است و به این عبارت تعبیر مینماید: «رایت مشایخ ال آبی طالب یروونه عن ابائهم -من میدیدم که بزرگانی از خاندان ابو طالب که این حدیث را از پدرانشان روایت میکنند- و یعلمونهم ابنائهم -به فرزندانشان این را آموزش میدهند و من این روایت را از پدرم و او از جدش به صورت مسلسل تا برسد به فاطمه زهرا سلام الله علیها این را روایت کرده است که این سند خودش را هم در مورد این ذکر میکند. ایشان در ادامه میگوید: «و رواهم مشایخ شیعه و تدارسوهم بینهم قبل ان یولد جده ابوالعیناء-اینکه نسبت میدهند به ابوالعیناء خیلی چیز عجیب است چون که من دیدم که مشایخ و بزرگان شیعه این را روایت میکنند و تدارس مینمودند» تدارس به معنای گفتگو، نقل و تکرار یک مطلبی است، اینکه در روایت داریم تدارس القرآن یعنی قرآن را تکرار کنید و آن را ذکر کنید و بین خودتان آن را به بحث بگذارید. جناب زید میفرماید: «این خطبه به گونهای بود که نه تنها آل ابوطالب آن را دائم روایت میکردند، بلکه مشایخ شیعه بین خودشان به بحث و درس و تکرار، ذکر میکردند. قبل از اینکه جدّ ابوالعیناء به دنیا بیاید و این خطبه از میراث بلند اهل بیت و میراث گرانمایه صدیقه طاهره سلام الله علیها بوده است که در بین شیعه بوده است.»
نکته قابل توجه در این عبارت جناب زید این است، تشیع پایندگی، پویایی و بقا خویش را مرهون وجود خطبه صدیقه طاهره سلام الله علیها و معارف بلند آن میباشد. این اعتنا و اهتمامی که بزرگان شیعه داشتند که این خطبه در بین ایشان به عنوان متن درسی و متن تعلیمی آموزش میدادند و حفظ میکردند و نسل به نسل آن را منتقل میدادند.
نکتهی مهم دیگر که از بیان جناب زید باید درس گرفت؛ حفظ میراثهای بلند معرفتی و تاریخی اهل بیت است.
* محتوای خطبه بسیار با عظمت و دقیق بیان شده است چگونه حضرت زهرا (س) در آن حالت غم و اندوه چنین خطبهای ایراد فرمودند؟
در این قسمت بحث، محتوای عظیم و عالی قدر این خطبه شریفه مورد مطالعه و ابعاد مختلف آن مورد توجه قرار میگیرد. محققین بامطالعهی دقیق این خطبه دریافتند که همه اصول اساسی دین و معارف مکتب اهل بیت علیهمالسلام در آن فشرده شده است. استفاده از کلمات دقیق و چینش عبارات با نظم و با دقت بسیار زیاد، موجب آن شده است که بعضی توهم نمودهاند که چگونه ممکن است فاطمه زهرا سلام الله علیها که آن همه مصیبت دیده است، در چنین شرایطی خطبهای بدین عظمت ایراد نماید؟ در شرایط بسیار حساس بسیار پر آشوب و آشفتهای که حضرت در آن قرار دارد چنین خطبهای را تلاوت نمودهاند. این در حالی است که افراد عادی با دقت با تأمل با هزار تدبیر امکان ندارد بتوانند فرازی از آن را ایراد کنند. پرواضح است که این تردید جایی ندارد.
اتفاقاً وقتی این شبهه مطرح میشود، ابن ابی طیفور همین نکته را بیان و تأکید مینماید که اگر بلاغت این خطبه سبب شکایت و ایراد است، در مورد عایشه هم در زمان مرگ پدرش کلماتی نقل شده است که آن هم بلاغت دارد ولی کسی اشکال نکرده است که آن کلمات به خاطر بلاغت منسوب به عایشه نیست.
محتوای خطبه و درونمایههای مضمونی آن نشان میدهد که به جز از خاندان وحی و کسی که مسلط بر عرض و طول معارف بلند الهی باشد نمیتواند این خطبه را ایراد کند.
این خطبه عصاره همه معارف نبوی و بستر و محوری برای تمام معارفی است که از امیر مؤمنان صلوات الله علیه درخطب، نامهها و کلمات قصار نقل شده است و تفصیل آن در زمان صادقین علیهما السلام توسط آن حضرت تبیین و شرح شده است
در تعریف این خطبه باید چنین گفت: که این خطبه عصاره همه معارف نبوی و بستر و محوری برای تمام معارفی است که از امیر مؤمنان صلوات الله علیه درخطب، نامهها و کلمات قصار نقل شده است و تفصیل آن در زمان صادقین علیهما السلام توسط آن حضرت تبیین و شرح شده است. اگر کسی قرار باشد این خطبه را شرح کند تنها شرح آن خود فرمایشات امیرمؤمنان علیه السلام و مطالبی که از سوی اهل بیت بیان شده است و جز آن بزرگواران نمیتواند گره از مفاهیم بلند این خطبه بردارد.
خطبه شریفه صدیقه طاهره سلام الله علیها به دلیل اینکه بعضی به اختصار گزارش کردهاند و بعضی به تقطیع آن را نقل کردهاند، گاهی اختلافی هم بین متنهای خطبه هست ولی اصل متن در همه نسخهها یکسان است.
*آیا میتوان گفت کلیت خطبه فدکیه اثبات حقانیت اهل البیت علیهم السلام و معارف ایشان است؟
نکته قابل توجه این است که باید بدان اشاره نمود، اثبات حقانیت اهل بیت از طریق معارف و مطالبی است که آن بزرگواران فرمودهاند، گاهی اوقات برای اثبات حقانیت ایشان به اخلاق بلند ایشان اشاره میشود یا کرامتهای ایشان را تبیین میشود و گاهی اوقات نصوص نبوی دال بر جایگاه بلند اهلبیت علیهمالسلام آورده میشود و یا آیاتی که اوصاف اهلبیتعلیهمالسلام و اثبات حقانیت ایشان مینماید را شاهد میآوریم. اما یکی از مهمترین راههای اثبات بر حقانیت اهل بیت سخنان و فرمایشات و معارفی است که ایشان عرضه نمودهاند. اگر کسی ادعا کند که اهل بیت متصل به وحی الهی هستند و خاندانی هستند که علم صحیح در نزد ایشان است؛ بهترین دلیل بر این ادعا، بیان سخنان و معارف اهل بیت میباشد.
در مقام مقایسه میتوان چنین بیان داشت که همان جایگاهی که قرآن کریم برای اثبات حقانیت خویش دارد و همانگونه که قرآن با اعجاز و با تحدی اثبات حقانیت خویش را میکند. برای اثبات حقانیت اهل بیت علیهمالسلام نیز بهترین دلیل و حجت کلمات و معارف، احتجاجات ایشان است، تبیین ایشان در ابعاد جهان شناسی، انسان شناسی، خداشناسی، مبدا و معاد تمام آن اعجاز است. این خطبه نیز یکی از شواهد حقانیت اهل بیت علیهمالسلام است.
برای راست آزمایی ادعای فوق کافی است که این خطبه را مقایسه نمائید با خطبههایی که در کتاب بلاغات النساء و سایر کتب است. خطبههایی که از عایشه نقل شده است، میدانید که درباره عایشه در باب بلاغتش بارها سخن گفته شده است، معاویه تعبیر میکند که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم کسی ابلغ از عایشه وجود ندارد. در محتوای علمی او را مقایسه میکنند با بزرگان از فقهای صحابه و معتقد هستند که در بین صحابه و تابعین اگر قرار باشد از فقهای امت کسی را نام ببریم، یکی از آنها عایشه است. همین مدعا را بگیریم و مقایسه کنیم بین او و سخنانش با آنچه که از صدیقه طاهره سلام الله علیها فرموده است؛ تفاوت بین زمین و آسمان است. اصلاً هیچ نسبتی بین این دو مضمون نیست.
*چه شرحهایی بر این خطبه نگاشته شده است؟
برای متن این خطبه مرحوم علامه مجلسی در جلد ۲۹ بحارالانوار در کتاب الفتن و المحن گزارشهای مختلفی که در مورد این خطبه آمده است را نقل مینماید و به تفصیل به شرح فرازهای این خطبه میپردازد البته شرحهای مستقلی هم نوشته شده است و منتشر شده است که قابل استفاده است و میتوان از آنها استفاده کرد و متنی هم از این خطبه اخیراً توسط برادر بزرگوار محقق گرانقدر جناب آقای دکتر میثم توکلی توسط انتشارات امامت منتشر شده است؛ در باب سند این خطبه مقالهای از صدیق گرامی تاریخ پژوه معاصر جناب آقای دکتر الویری منتشر شده است و تحقیقات دیگری هم صورت گرفته است که مناسب است دانشپژوهان محترم برای مطالعه به آنها رجوع نمایند. صحت و قطعیت استناد این خطبه شریفه با منابعی که ذکر شد کاملاً روشن است. انسان هرچه بیشتر در این باره مطالعه نماید، فهم و تأمل و تعمق بیشتری بر روی خطبه پیدا خواهد کرد.
*آیا به این خطبه آنچنان که باید و شاید توجه شده است؟
در این فرصت کوتاه اشارهای داشته باشیم به فرازهایی از خطبه شریفه تا خواننده محترم تشویق شود، به مضامین مختلف این خطبه مراجعه نماید. حقیقتاً این خطبه از لحاظ معارف و محتوا از افقی بلند بهرهمند است و متأسفانه در جامعه امروز شیعه این خطبه متروک واقع شده است. به نظر میرسد که جامعه شیعه ضروری است که به سنت مشایخ خویش بازگردد و این خطبه شریفه را به عنوان متن درسی و علمی خویش حفظ نماید و همانطور که در سلف صالح این خطبه مورد گفتگو قرار میگرفته است، همچنان این متن در بین جامعه فعلی شیعه مورد بحث و کنکاش قرار بگیرد.
گاهی برای تبیین یک جمله از این خطبه باید به یک صفحه الی دو صفحه از خطب نهجالبلاغه رجوع نمود. این در حالی است که نهجالبلاغه خود دارای ایجاز است ولی در عین حال مشاهده میشود این خطبه بسیار فشرده و دقیق و عالی مطلب را بیان مینماید.
خطبه اینگونه آغاز میشود که پس از سقیفه زمانی که فدک غصب میشود که داستانش در تاریخ آمده است و شرحهای مختلفی هم بر آن صورت گرفته است خود صدیقه طاهره سلام الله علیها وارد میدان میشود.
در این قسمت از بحث مناسب است اشاره به مسئله فدک و اهمیت آن و تأکیدی که صدیقه طاهره سلام الله علیها در این خطبه به آن میفرماید و پس از ایشان تأکیداتی که خاندان وحی نیز در طول تاریخ در مورد غصب فدک مطرح کردند، شود. فلسفههای بسیار مختلف و عظیمی دارد که اساساً چرا و چگونه فدک به صدیقه طاهره سلام الله علیها سپرده میشود، خودش نکته بسیار مهمی است چرا صدیقه طاهره سلام الله علیها اینچنین بر فدک و غصب او و ضرورت اعاده آن تاکید داشتند.
ابعاد اقتصادی فدک برای خاندان وحی و برای حفظ جامعه شیعه نکتهای است که اهمیت بحث اقتصادی فدک را نشان میدهد. نگاه راهبردی و استراتژیک به قضیه فدک، آن را به یک نشان و یک علامت تبدیل کرده است، خطبه فدکیه کاملاً نشان میدهد که زهرای مرضیه سلام الله علیها برای نشان دار کردن غصب خلافت، غصب فدک را اماره این مسئله قرار میدهد و در واقع تأکید بر غصب فدک، تأکید بر غصب اصل خلافت است و آن حضرت در این خطبه پرچمی بلند میکنند، نشانی میدهند، اشارهای میکنند به تاریخ آینده که از همینجا میتوان طول و عرض و سطح و عمق خط خلافت را شناسایی کرد و اینکه چگونه جریان غصب خلافت اتفاق افتاده است و با ریشهیابی غصب فدک حادثهای بزرگتر وعظیمتر، انحرافی به مراتب جدیتر، به نام غصب خلافت شناسایی میشود و از طریق این خطبه، تاریخ با این واقعه بزرگ و این انحراف عظیم آشنا میشود.
حضرت پس از اطلاع از غصب فدک، در حالی که در میان جمعی از زنان نزدیک و قوم خویش بودند به سمت مسجد حرکت کردند. در هنگامی که به سمت مسجد میآمدهاند، اوصاف حضرت را این چنین بیان نمودهاند: «لَاثَتْ خِمَارَهَا عَلَی رَأْسِهَا وَ اشْتَمَلَتْ بِجِلْبَابِهَا وَ أَقْبَلَتْ فِی لُمَةٍ مِنْ حَفَدَتِهَا وَ نِسَاءِ قَوْمِهَا تَطَأُ ذُیُولَهَا»
درحالی که حضرت چادر به سر کشیدهاند و چادر ایشان روی زمین کشیده میشد این شرایطی که دارد، قدم برداشتن ایشان همانند قدم برداشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، تا اینکه به مسجد رسیدند؛ خلیفه در جمعی از مهاجرین و انصار نشسته بود. در برخی از گزارشات دارد که پردهای بین حضرت و زنان با مردان حاضر در آن جلسه کشیده شد. حضرت شروع به ایراد خطبه میکنتد. اولین کاری که حضرت انجام میدهند نالهای جانسوز است که در خطبه بدین عبارت آمده است: «ثُمَّ أَنَّتْ أَنَّةً» حضرت یک نالهای کشیدند، که این ناله، فریاد آن جمعیتِ در مسجد را بلند کرد، وقتی که جمعیت آرام شدند، حضرت شروع به سخن کردند و با حمد الهی خطبه خودشان را آغاز کردند؛ این خطبه و این حمدی که در خطبه آمده است خودش نشان دهنده معارف بلندی است که حضرت در قالب خطبه بدان پرداختهاند.
روشن است که این خطبه بیانگر اساس و بنیاد معارف اهل بیت است. این مرسوم بوده است مخصوصاً در سنت اهل بیت عصمت و طهارت که بسیاری از معارف بلند که در زمان صدر اسلام قابلیت تشریح نداشته است، (مانند دوره امام محمد باقر علیه السلام نبودهاست که آن کرسی علم و معرفت برپا باشد، مخاطب برای اینکه تفاسیر و دقایق معارف را درک کند فهمی پیدا کرده باشد.) طبیعی است که در زمان صدیقه طاهره سلام الله علیها در آن جمع خاص شرایط بیان چنین معارف بلندی نبوده است، همچنین در زمان امیر مؤمنان صلوات الله علیه چنین شرایطی نبوده است؛ یکی از شیوههای بیان معارف و مطالب بلند توسط اهل بیت در قالب کلمات فصیح و بلیغ بوده است میدانیم که این نوع کلمات و خطبهها از نظر عرب خیلی با اهمیت بوده است، و باعث میشد که این معارف حفظ شود کسانی که حتی معنای این مطالب را درک نمیکردند به دلیل سیاق زیبای آن، زیبایی متن را درک میکردند و حفظ مینمودند، به همین دلیل چنین متنی باقی میمانده است؛ همانند یک شعر که در حافظهها باقی میماند و نقل میشود، این خطب هم چنین چیزی بوده است. خطبههای بسیار بلیغی که مورد توجه قرار میگرفته است و نسل به نسل منتقل میشدهاست. این است که نباید خطبههای اهل بیت را و علی الخصوص خطبههای امیرالمومنین علیه السلام فراموش کرد بلکه باید با دقت بیشتر بدان نگریست تا به آن معارف بلند دست یافت. در این خطب اگر دقت شود طلیعه سخن عمیقترین مباحث معرفتی است و در خطبه فدکیه این نکته کاملاً واضح است. آنجایی که حضرت میفرمایند: «اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ، مِنْ عُمُومِ نِعمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها…»
سیاق کلام زیبا و بلیغ و کاملاً گویای آن معارف بلند است ولکن در این وقت کوتاه از این قسمت خطبه میگذرم چون اگر بخواهم وارد این معارف بشوم بحث بسیار طولانی میشود. نکتهای باید بدان توجه نمود این است که تمام این عبارات اشاره به یک نکته بسیار مهم و اساسی دارد؛ که در عبارات آتی این خطبه میآید؛ آنجا که میفرمایند: «أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ».
*در بخشی از خطبه فدکیه مضامین توحیدی بیان میشود.
بله. حضرت در بخشی از خطبه فدکیه وارد بحث توحید و خداشناسی میشوند عنایت بفرمائید که این کلمات چقدر با ایجاز و با دقت بیان شده است؛ حضرت در این باب میفرماید: «جَعَلَ اللَّهُ اخلاص تاویلها»
خداوند تأویل و حقیقت کلمه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» را اخلاص قرار داد. تأویل به معنای غایت وحقیقت آن کلمه میباشد، حالا وقتی که این تعبیر را ردیابی میکنیم به آن خطبه بلند امیرالمومنین علیه السلام برخورد میکنیم، همان خطبه اول نهجالبلاغه که أَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَکَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ، وَکَمَالُ التَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ، وَکَمَالُ تَوْحِیدِهِ الاْخْلاَصُ لَهُ، وَکَمَالُ الاْخْلاَصِ لَهُ نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ یعنی مطلبی که حضرت زهرای مرضیه سلاماللهعلیها دراین خطبه فرمودهاند، بعداً امیرالمومنینعلیهالسلام در خطبه اول نهجالبلاغه و خطب دیگر توضیح و شرح این عبارات را میدهند، که این اخلاص چیست؟ در خطبه اول نهجالبلاغه شرح آن را بیان کردهاند.
این اخلاص معنایش اخلاص عملی نیست، اخلاص معرفتی است معنای بلند اخلاص گفته شده است که اخلاص درون خطبه آمده است که اوج توحید است و اوج اخلاص نفی صفات امر است ببینید حضرت فاطمه سلاماللهعلیها همه این معارف را که در مجموعهی احادیث اهل بیت آمده است، در یک عبارت آوردهاند و آن نهایت اوج و بلندای کلمه توحید و اخلاص است. وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها خداوند متعال بلندای توحید را اخلاصِ معرفتی قرار داده است و در قلوب انسانها نقطه اتصال و وصل به توحید را قرار داده است. توحید را چگونه باید شناخت حضرت میفرمایند: از دو راه، دو طریق، دو دریچه میتوان خداوند را شناخت، دو باب به سوی توحید و معرفت توحیدی گشوده است:
در قلبهای آنها نقطه اتصال با خداوند متعال و توحید ربوبی گذاشته شده است و این همان چیزی است که ما در آیات شریفه به عنوان فطرت مشاهده میکنیم؛ «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا» و در آیه شریفه دیگر این در قالب یک میثاق آمده است «وَأَشْهَدَهُمْ عَلَیٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ ۖ قَالُوا بَلَی شَهِدْنَا» سخن از شهادت ورویت و توجه قلبی به حضرت حق است، میبینید این معارف که باز در روایات ما به تفصیل بیان شده است، فقط دریک جمله تبیین شده است: «وضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها» خداوند متعال در قلبهای انسانها نقطه اتصال و نقطه وصل به این معرفت توحیدی را گذاشته است.
«وَ اَنارَ فِی التَّفَکُّرِ مَعْقُولَها» خداوند افکار و اندیشههای انسان را برای دریافت عقلیِ توحید روشن کرده است. این توحید بُعدی عقلانی دارد؛ چون که خداوند در فکر و اندیشه گذاشته است بُعدی واصل شدنی و وجدانی دارد که آن را خداوند در قلب گذاشته است.
حضرت میفرمایند: این معرفت توأم با تنزیه خداوند متعال است «الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیَتُهُ، وَ مِنَ الْاَلسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ کَیْفِیَّتُهُ» مبحث اسماً و صفات را به تفصیل اهل بیت در مورد آن سخن گفتهاند و در این باب شرحهای فراوانی است که چگونه معرفت خداوند درعین حالیکه در قلب وجدان میشود ودراندیشه به روشنی قابل دریافت است. خداوند خارج از حد تعطیل و تشبیه است و توأمان با یک تنزیه در مرتبه عالی نه چشمها می بیند و نه گوشها از او صفتی میشناسد و نه ذهنهای انسانها میتواند به او راه پیدا کنند.
*حضرت مساله خلقت عالم را در این خطبه چگونه بیان میکنند؟
حضرت در این خطبه به مسأله خلقت میپردازند: «اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لا مِنْ شَیْءٍ کانَ قَبْلَها» با یک عبارت نظریه خلقت را در اندیشهی اهل بیت بیان میدارند. جهان چگونه آفریده شد؟ نظریهی اهل بیت دیدگاهی بسیار ممتاز و دقیق است که متفاوت است با آنچه که در بحثهای عرفانی و فلسفی سراغ داریم. اهل بیت علیهمالسلام نفی سنخیت و نفی عینیت مینمایند و در مقابل از خلقت لا مِنْ شَیْءٍ سخن به میان میآورند.
*فلسفه بعثت چطور بیان میشود؟
حضرت سپس وارد فلسفه بعثت میشوند. تعابیر حضرت زهرا سلاماللهعلیها درباب بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، چگونگی انتخاب آن حضرت و چگونگی ارسال ایشان، جز دقائق معارف پیامبر شناسی است. حضرت زهرا سلاماللهعلیها میفرماید: «وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِی مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اخْتَارَهُ وَ انْتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ» خداوند متعال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را برگزید و ایشان را مبعوث کرد، قبل از اینکه ایشان را ارسال کند او را برگزید و قبل از اینکه او را برگزیند او را نشاندار کرد و قبل از اینکه او را مبعوث کند او را برگزید.
بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم متعلق این عالم نبوده است بلکه به فرمایش صدیقه طاهره سلاماللهعلیها: «اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیْبِ مَکْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ» این عبارت خیلی عظیم است زمانی که همه خلایق در غیب الهی پنهان بودند و ظلمت بر آنها پرده کشیده بود و نزدیک به عدم بودند ولی در حالت عدم نبودند. هنوز خلایق پا به عرصهی وجود این عالم نگذاشته بودند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله منتخب و مجتبی از ناحیه خداوند بودند.
حضرت در ادامه خطبه میفرمایند: «عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ» خداوند متعال برای عالم، از پیش، طرحی و هدفی دارد، نظامی دارد، این گزینش، گزینش بر اساس صرف یک اکتساب عادی نیست یک فرآیند طبیعی ندارد. معمولاً در بحثهای نبوت و امامت میگوئیم حجت الهی من الله منصوب میشود.
* این نصب از کجا بوده است؟ و در چه مرحلهای اتفاق افتاده است؟ بر چه اساسی اصطفاء و برگزیدگی اولیای الهی صورت گرفته است؟
صدیقه طاهره سلام الله علیها میفرمایند: خداوند متعال برای عالم و برای امور، پایان جهان و مصالح امور علم داشته است و بر اساس علمش دست به انتخاب زده است.
سپس حضرت فلسفه بعثت را میفرماید که واردش نمیشوم بسیار نکات مهمی دارد و بعد به رحلت جانسوز پدرشان پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله و سلم اشاره میکنند و میفرمایند: که آن حضرت با رفتن از دنیا راحت شد، او رغبتی به دنیا نداشت، برای شما چه کارها و خدماتی انجام داد و چگونه رفت؟
در ادامه حضرت به مهاجرین و انصار رو میکنند و میفرمایند: «اَنْتُمْ عِبادَ اللَّهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ، وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیِهِ» و خداوند متعال برای شما یک رسالت گذاشت شما را به عنوان حمله دین ووحی قرار داد. «وَ اُمَناءُ اللَّهِ عَلی اَنْفُسِکُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ» شما را واسطه پیام الهی برای خلق گذاشت. در ادامه میفرمایند: شما با این امانت الهی چه کردهاید؟ این رسالت را چگونه تجزیه کردهاید؟
* حضرت در این خطبه وضعیت امت بعد از رسول خدا را چگونه تبیین میکنند؟
حضرت وضعیت جریان امت را بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم اینگونه ترسیم مینمایند: «إِیها بنی قیله! أاهضم تراث أبی و أنتم بمرأی منی و مسمع» شما نشستید و میبینید در حالی که میراث پدر من در حال بلعیدن و خوردن است «وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَکُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ.»
حضرت در پایان این خطبه یک مصیبت نامهای را ارائه میکنند و نشان میدهند که پایان این حادثه شوم چه سرنوشت تاریکی است و این صحنه را حضرت به تصویر می کشند، که این مسیری را که شما دارید دنبال میکنید در نهایت به کجا خواهد انجامید.
این اجمالی بسیار مختصر بر مضامین خطبه بود، همان طوری که روشن شد، خطبه حاوی بخشهای مختلفی است، بنیادهای اعتقادی و معرفتی کاملاً مناسب با زمان، یعنی بستر سازی که حضرت در مباحث بیان میدارند، از حمد الهی و توحید و فلسفهی بعثت و جایگاه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، قدم به قدم برای نشان دادن جایگاه امامت و ولایت امیرالمومنان علیه السلام و امتداد خط رسالت در خط امامت اهل بیت میباشد و در پایان احتجاج در مقابل خط خلافت و سقیفه و نشان دادن نقطه عطف بزرگ تاریخی در امت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم است.
*در پایان اگر نکتهای هست بفرمائید:
در پایان این بحث به چهار پیشنهاد اشاره مینمایم و تأکید بر این نکات و پیشنهادات میکنم: در مورد این خطبه پژوهشهای متعددی به خصوص در باب مضامین آن صورت بگیرد، شرحهایی نوشته شده است و بنده هم غالب آن شروح را دیدم، اما به گمانم هنوز جا دارد به زبانهای مختلف با رویکردهای مختلفی این خطبه تحریر و تبیین بشود، به خصوص یک نکتهای که جای آن خالی است و من در بررسیهایم به نتیجهای نرسیدم، بدین بیان است که این خطبه را از دریچه خود معارف اهل بیت توضیح و تبیین شود، غالب شرحهایی که نوشته شده است، در عین اینکه مطالب بسیار خوبی دارد اما شاید مضامین و کلید واژههای اساسی این خطبه که در معارف اهل بیت است به خوبی روشن نشده است.
جایگاه این خطبه به لحاظ تخاطب و موقعیت تاریخی است، چون در این خطبه به کرات ارجاع میشود به شرایط تاریخی آن دوره و وضعیتی که امت اسلام در آن دوره دارند، این ارجاعات تاریخی به گمانم کمتر روی آن بحث شده است.
حضرت در مباحث مربوط به امامت و ولایت با چه منطقی و با چه ابعادی و محوری به تبیین مسئلهی امامت و خلافت اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام میپردازند و این هم جای تأمل جدی دارد.
نکته پایانی هم در باب نسخه شناسی این خطبه است. این دیگر یک کار فنی است و چون عرض کردم که این خطبه را شیعه و سنی که نقل کردهاند، اهل سنت بخشی از این خطبه را تقطیع کردهاند یا به خلاصه آوردهاند، در نسخههایی که از علمای شیعه نقل شده است باز هم تفاوتهای اجمالی مشاهده میشود، در این زمینه کارهایی شده، اما به گمانم همچنان زمینه برای کار دارد، یک نسخه مصحح و با مقابله با سایر نسخهها با تحقیق علمی و نسخه پژوهانه از این متن منتشر بشود.
نظر شما