خبرگزاری مهر، گروه جامعه؛ چندی قبل بود که یکی از شهروندان تماسی با دفتر خبرگزاری گرفت و مدعی شد در برخی از شعبات دادگاه با هموطنان و اصحاب دعوی رفتار خوبی نمیشود.
اصرار داشت که برخی از قضات نه در جایگاه قضاوت بلکه حتی در جایگاه یک انسان رفتار انسانی و خوبی با مردمی که بر حسب یک مشکل پایشان به دستگاه قضا باز شده ندارند.
به همین دلیل در پوشش یکی از طرفین دعوی به یکی از مجتمعهای قضائی رفته و خود را یک مراجعه کننده جا زدم.
پس از گذر از پلههای مجتمع، به دفتر شعبه یکی از قضات رفتم. خطاب به مسئول دفتر شعبه گفتم: من برای پیگیری شکایتم به اینجا آمدم، چه کاری باید انجام دهم؟ مسئول دفتر در پاسخ گفت: به من ارتباطی ندارد که به تو توضیح دهم چه کار کنی مگر من وکیل تو هستم؟
از نحوه پاسخ دادن مسئول دفتر شعبه جا خوردم و تعجب کردم. پس از خروج از دفتر شعبه قضائی، باز هم به گشت و گذار در راهروها ادامه دادم تا اینکه مردی را دیدم که در راه پلههای مجتمع قضائی راه میرفت و فریاد میزد که این چه عدالتی است.
به سراغ او رفتم و پرسیدم چه شده؟ در پاسخ گفت: قاضی بعد از جلسه دادگاه گفت که اگر میخواهی رأی را به نفع تو صادر کنم باید این میزان به من پول بدهی در روز روشن از مردم رشوه میخواهند.
گفتم: چرا به حفاظت نمیروی و گزارش نمیدهی؟ گفت حفاظت از من مستندات میخواهد، قاضی شفاهاً چنین چیزی را به من گفته، من چگونه میتوانم ثابت کنم که قاضی چنین حرفی را به من زده است؟
پس از دیدن این دو صحنه از مجتمع قضائی خارج شدم. در کنار مجتمع، خانمی را دیدم که بر زمین نشسته بود و گریه میکرد. از سوپرمارکتی که در نزدیکی آنجا قرار داشت یک آب خریدم و به آن زن دادم. از او پرسیدم که چه اتفاقی برایش افتاده؟ گفت: قاضی وقتی استیصال و عجز او را دیده درخواست بدی از او داشته است.
هرچند حرفهایش را باور نکردم و خلاف واقع متصور شدم اما از شدت تعجب و تحیر دهانم باز مانده بود.
به سمت تاکسیهای خطی حرکت کردم و سوار یکی از ماشینها شدم. پس از چند دقیقه مردی سوار تاکسی شد و کنار من نشست. او کسی نبود جز یکی از قضات همان مجتمع که از قضا به دلیل حرفه و شغلم او را میشناختم در حالی که او مرا نمیشناخت. به او سلام کردم و با گرمی سلام مرا پاسخ داد.
با خودم خیلی کلنجار رفتم اما در نهایت گفتم که برخی افراد صحبتهای عجیبی در مورد او و همکارانش میکنند. سری تکان داد و گفت: قاضی بهرغم اینکه شخص قدرتمندی محسوب میشود اما به شدت مظلوم است؛ چرا که در بسیاری از موارد حتی امکان دفاع از خود را ندارد.
پرسیدم منظورش چیست؟ گفت: بسیاری از اصحاب پرونده، زمانی که رأی به ضرر یا خلاف میل آنها صادر میشود، به حفاظت میروند و میگویند این قاضی به ما پیشنهاد رشوه یا رابطه غیراخلاقی داده است و یا در مجتمعهای قضائی راه میروند و به سایر مراجعان میگویند که آن قاضی ناسالم است و یا مشکل اخلاقی دارد. همین موضوع سبب پیشداوری و بدبینی بسیاری از افراد جامعه به دستگاه قضا میشود.
از او پرسیدم که یعنی میخواهد منکر وجود ناپاکی در دستگاه قضا شود؟ در پاسخ گفت: نه اینگونه نیست؛ در هر دستگاه و ادارهای ممکن است که عنصری ناسالم وجود داشته باشد. اما در دستگاه قضا ناسالمی و ناپاکی آنگونه که به نظر میرسد نیست و بسیار کمتر از آن است.
گفتم چطور میشود خلاف واقع بودن این ادعاهایی که علیه او و همکارانش مطرح میشود را ثابت کرد؟ با خنده گفت: تنها راهش این است که یک دوربین مداربسته در هر شعبه دادگاه نصب شود تا اگر فردی ادعای خلاف واقعی کرد، ثابت شود و یا اگر یک قاضی واقعاً رفتار بدی از خود نشان داد و یا درخواست غیرقانونی کرد، در مقابل دوربین ثبت و ضبط شود تا قابل پیگیری باشد.
گفتم خب چرا قوه قضائیه برای دفاع از حیثیت خود و کارکنانش این کار را انجام نمیدهد؟ گفت: نمیدانم؛ شاید بهدلیل مشکل قانونی باشد و یا شاید همکاران قبول نمیکنند.
دیگر باید از تاکسی پیاده میشدم. به ناگاه یاد ماجرای مهسا امینی افتادم. چه هجمههایی که به ناحق و بهدلیل عدم نصب دوربین بر لباس مأموران پلیس متوجه جایگاه پلیس نشد. معلوم نیست که چه زمان و در چه دادگاهی این هجمهها متوجه دستگاه قضا شود و علیه حیثیت آن و کارکنانش بهناحق هشتگ بزنند. سوالی که در تمام مدت ذهنم را درگیر کرده بود این بود که چرا قوه قضائیه برای دفاع از حیثیت خود و برای صیانت از کارکنانش اقدام به نصب دوربین مداربسته در شعب قضائی نمیکند؟
نظر شما