خبرگزاری مهر، گروه سیاست-حمید دهقانان: زمانی که صحبت از حکمرانی به میان میآید، مخاطب بر اساس ادراک خود از این مفهوم، تصویری ذهنی و چهارچوبی ساختاری و کارکردی را در نظر میگیرد. از این رو شاید بتوان فارغ از کیفیت حکمرانی و میزان مطلوبیت آن، در جوامع مختلف و نظامات متنوع سیاسی، برای ارائهی تعریف و توصیفی دقیق از عبارت "حکمرانی" به بحث پیرامون مفاهیم فوق پرداخت.
اگرچه لازم به ذکر است، بررسی ابعاد یک نظام حکمرانی و همچنین سنجش میزان مطلوبیت آن، موضوعی بسیار گسترده با زوایای پنهان و آشکار میباشد، اما در این نوشته تلاش بر این است که از نقطه نظر طراحی سیستمی و مدل ساخت نظام حکمرانی و چالشهای مربوطه، به این موضوع پرداخته شود.
به طور کلی، تعریف عموم مردم در یک جامعه از حکومت و حکمرانی را میتوان در مجموعهای از مناسبات که در نهایت منجر به ادارهی امور جاری و روزمرهی زندگی میشود خلاصه نمود و در جوامع روز آمدتر، برنامهریزی و فراهم نمودن زیرساختهای لازم جهت ادارهی جامعه در آینده را نیز میتوان در ذیل این تعریف قرار داد. این تعریف، طبیعتاً در برگیرندهی چهارچوبی ساختاری و اجرایی شامل نهادها و دستگاههای حاکمیتی نیز خواهد بود و در نهایت، کارکرد این چهارچوب منجر به ادارهی امور روزمرهی عموم مردم میگردد.
حال که واژهی "حکمرانی" از ۳ نقطه نظر "ساختارها و چهارچوب"، "کارکرد و نتیجه" و "ادراک مخاطب" مورد بررسی قرار گرفت، میتوان در خصوص چالشهای نظام حکمرانی و همچنین چگونگی تعریف و سنجش میزان مطلوبیت این واژه، پیرامون همین ۳ محور و با دقت بیشتری صحبت کرد.
۱- طاق نصرت (ساختارها و چهارچوب):
چهارچوب، تشکیلات یا ساختار "حکمرانی" یا مجموعه نظامات بروکراتیک یک کشور، بر اساس مؤلفهها و مقتضیات متعددی نظیر عوامل فرهنگی، اجتماعی، جغرافیایی، سیاسی و حتی حافظهی تاریخی یک ملت، و برای دستیابی به اهداف و کارکردهایی مشخص طراحی شده و توسعه مییابند. با مرور تاریخچهی شکل گیری و تحول نظام حکمرانی در ایران به روشنی میتوان دریافت که این قواعد تا حد زیادی در کشور ما نیز حکم فرماست. از همین روی میتوان در خصوص چالشهای چهارچوب یک نظام جامع حکمرانی به مؤلفههای زیر اشاره کرد.
تکمیل نبودن نهادها، تشکیلات و دستگاههای اجرایی مورد نیاز:
با توجه به اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، ساختارهای جدیدی مبتنی بر ایدئولوژیی این انقلاب و متفاوت از آنچه که تا پیش از آن در جهان سیاست پیاده سازی شده بود، شکل گرفت، طبیعتاً نمونهای مشابه به منظور الگوگیری در دسترس نبود. لذا بخشی از تشکیلات و دستگاههای اجرایی نظام حکمرانی کشور بر اساس شرایط موجود و به مرور شکل گرفته و تکمیل گردیدهاند که این فرآیند در حال حاضر نیز همچنان ادامه دارد. این مسیر اگرچه به لحاظ راهبردی، بستری مساعد برای بروز فرصتهایی بی نظیر فراهم میآورد، اما آبستن رخداد چالشها و آسیبهایی نیز خواهد بود.
تعلل در روزآمد شدن ساختارها و قوانین و مقررات گردانندهی نظام حکمرانی:
در روزگاری که مرز دانش با سرعتی اعجاب آور در حال گسترش بوده و حتی در پیشرفت جوامع، ساعتها نیز تعیین کننده میباشند، لزوم اتخاذ تدابیری جهت روزآمدشدن ساختارها و قوانین حاکم بر نظام حکمرانی، مؤلفهای بسیار کلیدی در خوش ساخت بودن و خوش ساخت ماندن ساختار حکمرانی است.
فقدان هماهنگی ساختاری لازم بین اجزای تشکیل دهنده نظام حکمرانی ( Holographic harmony):
هر نظام حکمرانی مجموعهای است از اجزای متعدد که در کنار یکدیگر و در تعامل با هم مشغول به فعالیت میباشند و یکی از کلیدی ترین مولفههایی که در هر مجموعه اجزای به هم پیوسته نقشی کلیدی ایفا میکند، وجود هماهنگی مفهومی و ساختاری بین این اجزا و قدرت تعاملات سازنده با یکدیگر است. بنابراین یکی دیگر از چالشهای پیش روی هر نظام حکمرانی، وجود نگاه سیستمی و کل گرایانه (holographic) در پی ریزی چهارچوب ساختاری میباشد به گونهای که به لحاظ مفهومی و ماهیتی تعارضی بین اجزا صورت نپذیرد و هماهنگی ذاتی شکل گیرد.
وجود نظام بروکراتیک معیوب ( Morphologic harmony):
زمانی که مجموعهای از عوامل در کنار یکدیگر و در تعامل با هم تعریف میگردند، مؤلفه ی حیاتی دیگری به نام هماهنگی ریخت شناسانه آشکار میگردد. ممکن است مجموعهای از مؤلفههای ضروری یک نظام حکمرانی در کنار هم تعریف شده و زیرساخت تعاملی آنها نیز طراحی شود، اما در نهایت به دلیل نبود این هماهنگی در تناسب ساختاری، نتیجهی مطلوب حاصل نگردد.
دست نامرئی دولت و اقتدارگرایی مخرب:
اما چالش مهم دیگر در ساخت یک نظام حکمرانی مطلوب، تعریف نقش و جایگاه نهاد دولت در تعامل با ذی نفعان اصلی حاکمیت، یعنی عموم ملت و مردم است. نقش و وظیفهی اصلی و ذاتی این نهاد، "بسترسازی"، " تسهیل گری " و "پاسخگویی" است و چنانچه دولت به جز در مواقع ضروری اقدام به دخالت در سایر حوزهها و امور نظیر تعاملات اقتصادی، سیاسی و غیره نماید، نظم و هماهنگی مجموعهی مؤلفههای یک نظام حکمرانی را بر هم خواهد زد.
۲- فیه ما فیه (کارکرد و نتیجه):
بدون تردید آنچه که تعیین کننده مطلوبیت یک نظام حکمرانی است، موفقیت در ارائه خدمات با کیفیت به جامعهی ذی نفعان و به ویژه مردم خواهد بود. به عبارت دیگر، زمانی میتوان مجموعهی ساختارها، چهارچوبها و نهادهای طراحی و مستقر شده در ذیل یک نظام حکمرانی را مطلوب دانست و حتی نام نظام حکمرانی بر آن نهاد که در نهایت خروجیهای پیش بینی شده، مطلوب و مورد انتظار حاصل گردد. در مقدمهی این نوشتار به این مفهوم تحت عنوان "کارکرد و نتیجه" اشاره شد. بر همین اساس و از دیدگاه طرح ریزی کارکردی میتوان چالشهای ذیل را مطرح و مورد نظر قرار داد.
نگاه جامع نگر و سیستمی:
ضروریست کلیهی نهادها، دستگاهها و اجزای فعال در مجموعهی نظام حکمرانی، همانگونه که به صورت بخشی، بر اساس مأموریت ذاتی طراحی شده، مشغول به ارائه خدمات هستند، همواره درکی صحیح و سیستمی از ماهیت و کلیت شاکلهی مجموعه نیز داشته باشند تا در حد امکان از جزیرهای عمل کردن و بروز ناهماهنگیهای اجرایی جلوگیری شود.
برنامه ریزی صحیح در اجرای مأموریتها و دستیابی به اهداف تعریف شده:
یکی از جدی ترین چالشهایی که هر نظام حکمرانی را در سطح اجرایی به شدت تهدید کرده و ماهیت وجودی آن را به چالش میکشد، کیفیت برنامه ریزی و چگونگی عملیاتی کردن برنامهها است. لذا ضروریست به بهبود نظام برنامه ریزی روشمند و استاندارد توجه ویژه گردد.
مهندسی مجدد فرآیندها (Business Process Re-Engineering):
فلسفهی وجودی هر سازمان و مأموریتی که برای آن تعریف میگردد در قالب مجموعهای از روابط کاری و فرآیندهای عملیاتی زنده شده و به حرکت در میآید. به عبارت بهتر، فرآیندها در سطح عملیاتی و اجرایی یک نظام حکمرانی، در حکم کالبد عمل کرده و نقشی بسیار کلیدی و حیاتی بر عهده دارند به طوری که هر اندازه هم طرح ریزی راهبردی یک نظام حکمرانی دقیق و حساب شده صورت پذیرفته باشد، طراحی و استقرار فرآیندهای معیوب، یقیناً بروز نتیجهی نامطلوب را به همراه خواهد داشت.
ارزیابی عملکرد بر اساس شاخصهای کلیدی ( key performance indicator) و توجه ویژه به نتیجه گرایی:
شاید بتوان یکی از عمده ترین دلایل پیشرفت و به سامان شدن نظامات حکمرانی در کشورهای توسعه یافته را "نتیجه گرایی" دانست. زمانی میتوان عملکرد یک مجموعهی کلان و یا حتی بخشهای جزئیتر آن را به دقت مورد ارزیابی و بازنگری و اصلاح قرار داد که معیارها و مولفههایی دقیق، واضح و قابل سنجش برای ارزیابی عملکرد در نظر گرفته شده باشد. یکی از جدی ترین گرفتاریهایی که میتواند مجموعه یک نظام حکمرانی را به چالش بکشد، دوری از نتیجه گرایی و ایجاد ذهنیتی مغالطه آمیز از مفهوم "مأمور بودن به انجام تکلیف بدون در نظر گرفتن نتیجه" است. این در حالی است که نتیجه را همواره باید بخشی از تکلیف و وظیفه دانست و شاید بتوان مفهوم فوق را بدین شکل بازمهندسی فرآیندی نمود، "مامور بودن به حصول نتیجه".
ضعف در کار تیمی:
پیرامون مفهوم کار تیمی و ضرورت آن برای دستیابی به موفقیت در مجموعههای بزرگ متشکل از اجزای همگن و نا همگن متعدد همچون نظام حکمرانی یک کشور مطالعات بسیار زیاد، شواهد قطعی متعدد و حقایق انکارناپذیری وجود دارد. لذا ضروریست طراحان یک نظام حکمرانی، برای نهادینه شدن اصول کار تیمی (به ویژه در کشور که این نقطه ضعف به روشنی هویداست و سبقه ی تاریخی دارد) در میان اجزای تشکیل دهنده، تمهیدات جدی اتخاذ نمایند.
بهره وری پایین:
یکی دیگر از مؤلفههای مهم در تعیین کیفیت و مطلوبیت نظام حکمرانی، بهره وری آن سیستم است، آنچه که به عنوان ورودی اعم از زمان، منابع مالی و فیزیکی و منابع انسانی به کارگرفته میشود تا مجموعهای از خروجیهای ملموس و مشخص حاصل گردد. دستیابی به نتیجه، چنانچه با هزینهای غیرقابل توجیه صورت پذیرد، قابل قبول و مطلوب نیست. لذا هزینهی حکمرانی و بهینه بودن آن، چالشی جدی به شمار میآید.
نیروی انسانی ناکارآمد:
شاید بتوان کوچکترین و در عین حال تعیین کننده ترین نقش آفرین در مجموعهی یک نظام حکمرانی را، سرمایهی انسانی دانست. این افراد شاغل در دستگاهها و نهادهای ذیل یک نظام حکمرانی هستند که میتوانند فارغ از قوام چهارچوب و ساختارها، حتی فرآیندها و روشهای انجام کار و هر نوع مؤلفه و متغیر قابل کنترل و یا غیرقابل کنترل دیگری، نقش مؤثری در کارکردها و نتایج حاصله ایفا نمایند. چنانچه ساختارها به دقت و خوش ساخت طراحی شوند و همچنین برنامه ریزی دقیقی به منظور حصول نتایج ارزشمندی صورت پذیرد، این عامل انسانی است که همچون روح، این کالبد را به حرکت وا میدارد. بر همین اساس توجه به ارتقا کیفیت عامل انسانی و جلوگیری از فرار خبرگان و متخصصان از بدنه ی نظام حکمرانی در افزایش مطلوبیت حکمرانی تأثیری به سزا دارد.
آموزش تخصصی، کاربردی و هدفمند:
تجهیز عامل انسانی به ابزار لازم برای انجام مأموریتهای محول شده در نظام حکمرانی، از طریق ارائه آموزشهای تخصصی ضروری، هدفمند، روزآمد و کاربردی و نتیجه گرا به ایشان صورت میپذیرد. نقش کلیدی در این میان بر عهدهی نظام آموزشی خواهد بود.
مبتنی بر مؤلفههای مطرح شده در این نوشتار، به طور کلی هر نظام حکمرانی را میتوان دارای ۳ گروه عامل انسانی دانست که در تعامل با یکدیگر قرار دارند.
- طراحان و برنامه ریزان کلان نظام حکمرانی،
- حکمرانان و بدنه ی اجرایی،
- ذی نفعان و آحاد ملت،
لازمهی یک نظام حکمرانی مطلوب، وجود نظام آموزشی یکپارچه و همگن با نگاهی راهبردی و جامع نگر برای هر ۳ گروه خواهد بود.
۳- قدرت در جایی باقی میماند که مردم به بقای آن باور داشته باشند (ادراک):
"ادراک" واژهای وهم آلود، مرموز و شاید ساده به نظر آید، اما میتواند تفاوتهای بزرگی ایجاد کند. پیرامون این مفهوم تعاریف فراوانی ارائه شده و به یقین مدیریت ادراک و ذهن مخاطبان یکی از پیچیدهترین چالشهای یک نظام حکمرانی به شمار میآید. تا هر اندازه که مؤلفههای مختلف نظامات حکمرانی ساخته و پرداخته شده باشد و حتی نتایج و کارکردهای مورد انتظار، قابل قبول و مطلوبی به همراه داشته باشد، مادامی که ادراک ذی نفعان به خصوص آحاد مردم از آن نتایج و خروجیها، مطابق با واقعیت نباشد، باز هم مابین مطلوبیت واقعی با مطلوبیت ادراک شده اختلاف وجود خواهد داشت و به طور حتم این اختلاف، بر کیفیت حکمرانی تأثیرگذار خواهد بود.
اگرچه شاید بتوان شاخصهای مشخص و استانداردی برای سنجش میزان مطلوبیت یک نظام حکمرانی تعریف نمود، اما همواره باید به خاطر داشت که در جوامع مختلف و بسته به شرایط و مقتضیات، مطلوبیت ادراک شده توسط جامعه عموماً با واقعیت فاصله داشته و دارای انحرافاتی میباشد.
بر همین اساس، به همان اندازه که خوش ساخت بودن و نتیجه گرایی و کارکرد محور بودن یک نظام حکمرانی حائز اهمیت است، توانایی در ایجاد ذهنیت و ادراکی صحیح از هستی آنچه که هست، نیز مورد اهمیت خواهد بود. مؤلفههای ذیل میتوانند در این راستا نظام حکمرانی را به چالش بکشند.
فقدان نظام مدیریت شفاف اقتصادی:
ابهام و بروز سو تفاهم در خصوص موضوعات مالی و اقتصادی در یک نظام حکمرانی و نبود شفافیت از این حیث یکی از جدی ترین چالشهای حکمرانی و مدیریت افکار عمومی مردم میباشد.
فقدان ساختار سیاسی همه گیر:
وجود زیرساختی مناسب جهت مشارکت سیاسی همه ی آحاد مردم از افکار و سلایق و عقاید مختلف، یکی دیگر از مؤلفههای مهم در جلوگیری از بروز سو تفاهم و دستیابی به ادراکی صحیح و واقع بینانه در مورد چهارچوب حکمرانی و نتایج و دستاوردهای آن میباشد.
شناخت ناکافی از سلایق و نگرشهای ذهنی ذی نفعان:
اگر قرار باشد ساختارها و چهارچوبهای نظام حکمرانی مأمور به خدمت رسانی به ذی نفعان و آحاد مردم باشند، ضروریست طراحان و برنامه ریزان نظام حکمرانی از سلیقه و بنیانهای فکری مخاطبان خود به خوبی آگاه بوده و الگوی رفتاری بخشهای مختلف جامعه را بشناسند. تنها در این صورت مدیریت و کنترل بهتر افکار و ادراک عمومی مقدور و میسر خواهد شد.
تکنیک نامناسب:
امروزه ابزارهای متعدد رسانهای برای مدیریت و کنترل ادراک عمومی شکل گرفتهاند که یک نظام حکمرانی میبایست توانایی بهره برداری و مدیریت این ابزارها را داشته باشد. روزآمد نبودن در زیرسازی رسانهای و ضعف تکنیکی در این حوزه، خساراتی جبران ناپذیر به همراه خواهد داشت.
محتوای ضعیف:
تولید محتوای مربوط به چگونگی عملکردی نظام حکمرانی و کاهش حداکثری فاصلهی بین مطلوبیت حاصل شده با مطلوبیت ادراک شده توسط آحاد مردم را میتوان یکی از کلیدی ترین مؤلفههای نرم افزاری قابل بحث در این حوزه دانست. تولید محتوای با کیفیت، به موقع، صادقانه، مخاطب پسند و هوشمندانه، هنری است که مجهز بودن به آن، شرط استقرار یک نظام حکمرانی مطلوب است.
مدل طرح ریزی راهبردی نظام حکمرانی مطلوب:
بر اساس مؤلفههای مختلف مطرح شده در این نوشتار، در ادامه مدلی از مجموعه چالشها و عوامل اثرگذار بر طراحی و شکل گیری یک نظام حکمرانی مطلوب ارائه میگردد که میتواند توجه ویژه ی حکمرانان و طرح ریزان راهبردی یک نظام حکمرانی را به خود معطوف دارد.
نتیجه گیری و جمع بندی:
تا اینجا چالشهای عموماً مشترک جوامع مختلف در مسیر طراحی و پیاده سازی نظامات حکمرانی مطلوب مطرح گردید. اما در انتها خالی از لطف نیست تا به مواردی دیگر که شاید در کشورمان و در جامعه ایرانی بیش از بیش نیازمند توجه میباشد اشارهای داشته باشیم.
اول اینکه کشور ما ایران به واسطه سابقهی تاریخی طولانی، پهنهی جغرافیایی گسترده و وجود قومیتها و فرهنگهای متنوع، همواره از لحاظ حکمرانی دچار چالشهای متعددی بوده است و در طول تاریخ به مرور این نظامات حکمرانی دچار تغییر و تحول و پختگی شدهاند. از سویی دیگر دستیابی به مدلی روزآمد و معطوف به نقاط قوت مدلهای حکمرانی مستقر در کشورهای توسعه یافته نیز امری زمان بر و مستلزم گذر زمان و سپری شدن سیر تحولی میباشد. بر همین اساس میبایست کلیهی ارکان نظام حکمرانی کشور شامل طراحان و برنامه ریزان راهبردی، مجریان و حکمرانان و در نهایت آحاد مردم به عنوان اصلی ترین گروه ذی نفع نظام حکمرانی، با آگاهی از این مهم و با امیدواری نسبت آینده و دستاوردهای حتمی پیش روی، همواره برای تغییر و تحول و حرکت به سوی جلو آماده باشند.
لازم به ذکر است طراحی و پیاده سازی چهارچوب و ساختاری خوش ساخت و همچنین اندیشیدن تمهیداتی به منظور دستیابی به نتایج و کارکردهای مطلوب و حتی مدیریت صحیح ادراک و ذهنیت جامعه، بخش سخت افزاری یک نظام حکمرانی است. اما بخش نرم افزاری و شاید مهمترین جز نظام حکمرانی، "حکمرانان" باشد. از همین روی ضروریست در معیارهای انتخاب حکمرانان در بخشهای اجرایی و عملیاتی بازنگری جدی صورت پذیرفته تا شایسته گزینی و شایسته سالاری بر اساس مؤلفههای تخصصی قابل سنجش و ارزیابی بر نظام حکمرانی کشور مستقر گردد.
موضوع حائز اهمیت دیگر ایجاد تعادلی منطقی بین مطلق گرایی و تمرکز زدایی است. تصمیمگیری و برنامهریزی کلان به صورت متمرکز، نظارت و هماهنگی به گونهای نیمه متمرکز و در نهایت اجرا و پیاده سازی امور به شکلی غیرمتمرکز و تفویض شده، شاید راه حلی اثربخش و هم افزا به نظر رسد.
و در آخر ضرورت "چابک سازی" نظام حکمرانی قرار دارد. بدین معنا که مجموعه عوامل و مؤلفههای شکل دهندهی نظام حکمرانی میبایست قدرت "دریافت بازخورد از محیط"، "شناسایی چالشها و فرصتها" و "نشان دادن عکس العمل مناسب و سریع" را داشته باشند و این امر مقدور نخواهد شد مگر با ایجاد زیرساختهای لازم به منظور ایجاد تعاملاتی سازنده و مؤثر با ذی نفعان اصلی نظام حکمرانی یعنی آحاد مردم.
نظر شما