به گزارش خبرنگار مهر، یکی از مشکلات پیش روی ما در اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش این بوده است که تاکنون بسیاری از راهکارهای سند تحول به صورت عملی و ملموس اجرایی نشده و آن بخشهایی هم که به اجرا درآمده؛ در مقیاسی کوچک بوده و در سراسر کشور نتایج آن دیده نشده است.
برخی از بندهای سند آن طور که بسیاری از معلمان به مهر گفتند؛ دارای ادبیاتی ناملموس و ناآشنا برای برخی از معلمان است.
اما حتی آن دسته از راهکارها و اهدافی هم که به شکلی ساده و روان بیان شده؛ چندان اجرایی نشده است.
حجت الاسلام محمد رحمانی رئیس مرکز راهبردی اکوسیستم تربیتی (مرآت) و از نظریهپردازان نظام تربیتی است که در یادداشتی اختصاصی برای خبرگزاری مهر به این موضوع اشاره کرده است که چگونه یک سند دقیق، کامل و جامع در مرحله اجرا اینگونه لنگ میزند و پس از دوازده سال آن طور که انتظار میرفت؛ خبری از اجرایی شدن آن نیست.
این یادداشت بدین شرح است:
راهبرد آموزش و پرورش یا آموزش و پرورش راهبرد!!!
تحول در هر سازهی اجتماعی و فرهنگی، خود پدیده و حقیقت عینی و بیرونی است که میبایست با نگاهی پدیدارشناسانه، ساحتها و ابعاد مختلف آن را واکاوید؛ در حالی که امروزه به موضوع تحول نهادی به عنوان یک پدیده ذهنی و سوبژکتیو نگاه شده و مبتنی بر این نگاه ذهنیت گرای محض، الزامات عینی برای آن متصور نمیشوند.
نگاه عینیت گرایی به تحول در زیست تاریخی خود همواره قائل به سه گام اساسی بوده است: طراحی، اجرا و بازخورد گیری. بدیهی است که تصورات ذهنی ما از تحول سازمانی و اجتماعی، آنگاه که در مرتبهی تجرد علمی قرار گیرد، امتداد عینی پیدا نکرده و در خارج محقق نمیشود؛ بر این اساس برنامه ریزی تحول نیازمند امتداد نظری و عملی است.
به صورت خاص در موضوع آموزش و پرورش، پدیده «سند تحول آموزش و پرورش» در یک دهه گذشته با وجود اینکه برای نظم بخشی به کنشهای تعلیمی و تربیتی ما نگارش یافت اما خود تبدیل به یک زخم ترمیم نیافته و مذمن گردیده که حل کردن آن برای مدیران، مستبعد (دور از ذهن) جلوه میکند.
این در حالی است که رهبر معظم انقلاب همواره بر امتداد این سند تاکید داشته و به صورت نمونه در دیدار با مدیران وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۳۹۹ فرمودهاند: «مجموعه سند تحوّل بایستی به طور کامل برنامهریزی شده باشد؛ یعنی با خطوطِ مشخّص، مثل این شعبههای آب و شبکههای آبیاریای که آب سد را میرساند به مزرعه و میرساند به زمین. این برنامه عملیّاتی شما این است؛ باید بتواند آن کلّیّات را، آن مفاهیم کلّی را، آن خواستهها را به صورت عملیّاتی، مشخّص، در بخشهای مختلف -چه بخشهای علمی، چه بخشهای پرورشی و تربیتی- به آنجاها برساند و عملیّاتی کند.»
به نظر میرسد یکی از چالشهای اصلی ما در این حوزه این است که گرچه ما در گام اول توانستهایم به یک سند اولیه راهبردی دست پیدا کنیم، اما در پیاده سازی و اجرای آن کماکان دچار چالش ایم و بخش عمدهای از این موضوع به دلیل فقدان «سواد راهبردی» در سیاستگذاران و مدیران میانی در یک دهه گذشته بود.
گرچه ما در مرتبه تدوین نیازمند این بودیم که یک فیلسوف تعلیم و تربیت، به صورت بندی ادبیات نظری مبتنی بر چارچوبهای یک مدیر راهبردی نماید، اما در گام دوم، جایگاه این دو نقش تغییر یافته و میبایست پیاده سازی، توسط یک مدیر راهبردی و با نظارت و کنترل یک فیلسوف تعلیم و تربیت صورت پذیرد. علت هم واضح است؛ و آن چیزی جز اصالت بخشی به دانش مدیریت و راهبری سازمانی به عنوان یک دانش مستقل و اولویت دار نیست.
گرچه در گام اول توانستهایم به یک سند اولیه راهبردی دست پیدا کنیم، اما در پیاده سازی و اجرای آن کماکان دچار چالشیم و بخش عمدهای از این موضوع به دلیل فقدان «سواد راهبردی» در سیاستگذاران و مدیران میانی است.
اصولاً فرهنگ حاکم بر انتصابات در کشور ما به گونهای است که صرف تخصص در یک موضوع، شایستگی لازم را برای کسب جایگاه راهبری آن موضوع رقم میزند در حالی که دانش تربیت با دانش مدیریت نهاد تربیت، دانش پزشکی با دانش مدیریت نهاد پزشکی (بیمارستان)، دانش فوتبال با دانش مدیریت نهاد فوتبال (فدراسیون) و امثال آن کاملاً متمایز - اما در عین حال مرتبط - است.
ما امروز در کشور خود میبایست از صاحب نظر پروری در حوزه مبانی گذر کرده و به تربیت سیاستگذار و مدیر لایه میانی و صفی تمرکز کنیم. مدیرانی که از طرفی فهم لازم از ادبیات نظری را داشته باشند و از طرف دیگر توانمندی لازم برای مدیریت عرصه در آنها وجود داشته باشد.
سند تحول در گام اول نیازمند «مدیران تحول» است
گزارشاتی که به صورت رسمی و غیر رسمی توسط وزارت و آموزش و پرورش نسبت به چالشها و موانع و دستاوردهای سند تحول در یک دهه گذشته منتشر شده است نشان میدهد که تمام موانعی که در ادبیات مدیریت راهبردی، به صورت اولیه و پیشفرض، در پیاده سازی هر استراتژی قابل تصور است، هم اکنون در آموزش و پرورش وجود دارد؛ از
- آسیبهای ناظر به طراحی از قبیل گسست نظری در لایه بنیادین و نگاه کثرت گرایانه و کامل گرایانه به حوزه برنامه ریزی
- آسیبهای ناظر به اجرا از قبیل فقدان یک فهم مشترک در بین ذی نفعان و مقاومت طبیعی ساختار آموزش و پرورش
- آسیبهای ناظر به نظارت از قبیل فقدان شاخص سازی و فقدان سازوکار سنجش
به نظر میرسد سند تحول در گام اول نیازمند «مدیران تحول» است. مدیرانی که با ادبیات سیاستگذاری، راهبردنگاری، مدیریت تحول و … آشنا باشند و مسیر گذر کرده را مجدد واکاوی نکنند. مدیرانی که به جای راهبردنگاری صرف، خود عامل به راهبرد و پرورش یافته یک نظام راهبردی باشند.
نظر شما