به گزارش خبرگزاری مهر، بیستو یکمین قسمت از برنامه تلویزیونی ایستگاه با موضوع «تربیت فرزند در خانواده» با حضور فهیمه فداکار دکتری تخصصی مشاوره و خانواده به عنوان کارشناس برگزار شد.
فداکار در این برنامه گفت: اولین موردی که باعث ناسازگاری بچهها در خانواده میشود دوست داشتن زیاد و محبت از حد پدر و مادرهاست. به عنوان مثال تصور کنید یک بچهای است که هیچوقت دچار چالش نشده و هروقت هم چالش به وجود آمده خانوادهش مثل یک ضربهگیر عمل کردند و به اصطلاح نگذاشتند آب توی دل بچهشان تکان بخورد. خب چنین نفرزندی مثل یک گیاه گلخونه ای در یک فضای بسته رشد میکند وبزرگ میشود و اگر یک زمانی از لای در گلخونه باد به گیاه بخورد آن گیاه خشک و خراب میشود.
وی افزود: سازگاری محصول دو اتفاق در خانه است؛ احساس امنیت و قاطعیت و کنار آمدن با محدودیتها. احساس امنیت با توجه و محبت به وجود میآید و قاطعیت هم یعنی اینکه بچهها باید بتوانند یکی سختیهایی هم تحمل کنند. یعین اینطور نباشد که فکر کنند همیشه هرچه بخواهند در دسترس است.
این مشاور و درمانگر درباره رویکرد خانوادههای جدید در تربیت فرزند گفت: برخلاف تصور خیلیها که فکر میکنند فرزندشان را رها کنند تا مستقل بار بیاید اصلاً اینطور نیست و این وا دادگی در تربیت، وادادگی ناشی از رها شدن است. بچههای قبل هم به خانوادهها خدمات میدادند هم میگرفتند اما بچههای الان بیشتر خدمات گیرنده هستند. وقتی درباره استقلال حرف میزنیم یعنی داریم درباره یک نیاز واقعی حرف میزنیم اما استقلال نسبت مستقیم با سن، مهارت و توانمندی بچهها دارد؛ مثلاً اگر بچهای در یک سن خودش بتواند لباس و کفشش را بگوشد ما دیگر نباید مانع او شویم چون به سنی رسیده که خودش از پس آن کار برمیآید. استقلال یک فرایند تدریجی است برای اینکه بچه وقتی ۲۰-۳۰ ساله شد از پس کارهایش بربیاید. البته بچهها در هر سنی نباید از چارچوب مراودات خانه بیرون بیایند اما باید متناسب با رشد یافتگی بچهها باید به آنها عرصه عمل داده شود وگرنه بچهها ترجیح میدهند مدت زمان بیشتری را بیرون از خانه باشند یا یواشکی و به دور از چشم خانواده کارهایی که دوست دارند انجام دهند.
فداکار افزود: والدین باید به بچهها اجازه استقلال دهند و اگر کسی حتی ۵۰ ساله شد و ازدواج نکرد بازهم باید چارچوب و قواعد خانواده را رعایت کند اما طبیعتاً متناسب با رشد باید استقلال هم رشد کند. البته امروزه شیوه تربیتی خانوادهها طوری است که بچهها خیلی وابسته تربیت شدند و خیلیها نمیتوانند در یک سن و سالی یکسری کارهای روتین را تنهایی انجام دهند. البته استقلال یک مرحله از رشد است، پس بچهها حتماً به سراغ آن میروند اما اینکه در چه حوزهای بخواهند مستقل شوند مهم است. وقتی درباره استقلال حرف میزنیم درباره سلیقه حرف نمیزنیم بلکه داریم درباره توانایی فکر کردن، ارزیابی کردن و تصمیم گیری حرف میزنیم.
این مشاور و درمانگر گفت: مشکلی که بچههای امروز یاد نگرفتند این است که اغلب آنها استقلال را یاد نگرفتند و وقتی ازدواج میکنند یک دفعه با موضوع مستقل شدن مواجه و دچار مشکل میشوند درست مثل بچهای که دوچرخه سواری بلد نیست و بعد یک دفعه او را به یک جای جدید میبری و میگویی از اینجا دوچرخه سواری را شروع کن. حتماً او به زمین میخورد چون مهارت دوچرخه سواری را ندارد.
وی افزود: اینکه ما در یک خانوادهای استقلال را یاد نگیریم باعث نمیشود که ما در خانواده دنبال متهم بگردیم. چون ما هرگز نمیتوانیم عاملیت یک آدم را حذف کنیم و همه اشتباهات را به گردن خانواده بیندازیم. موضوع مهم این است که خانوادهها مهارت مستقل شدن را به بچهها یاد بدهند. بچهها اگر استقلالهای کوچک را در بچگی یاد نگیرند در بزرگسالی هم نمیتواند از پس ماجراهای بزرگتر بربیایند. اینکه بخواهیم به طور دقیق بگوییم بچهها از سنی باید مستقل شوند نشدنی است چون بخشی از آن مربوط به سن و سال است بخشی ش هم به تجربه و ورزیده بودن یک بچه در امر استقلال برمی گردد.
جمعبندی راوی برنامه ایستگاه درباره موضوع مورد گفتگو اینگونه بود که باید درباره اندازه شعله کنترل کردن فرزندان تصمیم بگیریم نه انقدر کنترل کنیم که بچه مسئولیت پذیر نشود و نه انقدر او را رها کنیم که به خودش صدمه بزند. ما نمیتوانیم تصمیم بگیریم در چه خانوادهای به دنیا بیایم اما میتوانیم تصمیم بگیریم چه خانوادهای را تشکیل دهیم. در خانواده بودن یک مسئله چند وجهی است که باید به همه ابعاد آن توجه کرد.
نظر شما