خبرگزاری مهر؛ گروه مجله – جواد شیخالاسلامی: طبق آمار وزارت کشور در آخرین سرشماری از مهاجران افغانستانی در ایران، تعداد آنها بین ۴ میلیون و ۳۰۰ تا ۴ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر اعلام شد. اما اندکی پیش یکی از روزنامههای رسمی و سراسری کشور در اقدامی عجیب تعداد آنها را ۸ میلیون نفر اعلام کرد و همین خبر کذب و بدون منبع در شبکههای مجازی سرمنشأ موجی از مهاجرستیزی شد. حالا به تازگی همین روزنامه گزارشی از یک سایت اصلاحطلب و افراطی در صفحه اول خود بازنشر کرده است. گزارشی تحت عنوان «جنوب تهران در اشغال افغانها! این یک موضوع کاملاً امنیتی است»، که به صورت علنی همزیستی مسالمتآمیز و همدلانه اکثر قریب به اتفاق این مهاجران با مردم ایران را نشانه رفته و به نفرتپراکنی و تفرقه میان مردم ایران و افغانستان دامن زده است.
البته این دو خبر و گزارش تنها گزارشهای این روزنامه نیستند که در یکی دو سال گذشته منشأ موجهای مهاجرستیزی در شبکههای مجازی شدهاند. گویا در غفلت مدیران، ناظران و نهادهای امنیتی و قضائی، این روزنامه با تحریک کردن گسلهای اجتماعی، قصد جدی برای ایجاد یک مشکل امنیتی و فرهنگی در کشور دارد. نکته قابل توجه آن است که هر بار با پرداختن این روزنامه به موضوع مهاجران شاهد این هستیم که اکانتهای ناشناس در شبکههای اجتماعی با استناد به گزارشهای غرضآلود، حملات شدید و آشکاری به همدلی و همزبانی این دو ملت میکنند و تا مدتها تنور مهاجرستیزی را گرم نگاه میدارند.
از این رو با «پیمان حقیقتطلب» کارشناس حوزه مهاجرت و مدیر گروه پژوهش «انجمن دیاران» درباره غرضورزی برخی رسانهها برای مخدوش کردن بدنه افکار جامعه نسبت به گروه مهاجران گفتگو کردیم؛ درباره اینکه ایجاد نفرت و دروغپراکنی نسبت به این گروه در بسترهای مختلفی از جمله رسانههای رسمی یا شبکههای اجتماعی چه آسیبهایی به همراه خواهد داشت و ورودهای بیضابطه و بیقاعده به حوزه مهاجرت چه اثراتی بر امنیت ملی کشور میگذارد.
جولان «کارناشناسان» در رسانههای مهاجرستیز
حقیقتطلب در اهمان ابتدای گفتگو تاکید میکند که هیچکدام از فعالان حوزه مهاجرت و کارشناسان افغانستان در رسانههای ضدمهاجر یا گروههایی که در شبکههای مجازی علیه حضور مهاجران جریانسازی میکنند حضور ندارند. او این گروه ضدمهاجر را اینگونه معرفی میکند: «عموم افرادی که در هفتهها و ماههای اخیر به موضوع مهاجران در ایران ورود میکنند و ضد مهاجران صحبت میکنند، کسانی هستند که تقریباً هیچ اشرافی روی این موضوع ندارند و با کمترین اطلاعات درباره مسأله مهاجرت و مهاجران صحبت میکنند. این نشان میدهد که ما با یک جریان مغرض و بابرنامه طرف هستیم، نه یک گروه دغدغهمند و کارشناس».
دیگریسازی از مهاجران افغانستانی، تهدید امنیتی است نه حضور مهاجران
این فعال حوزه مهاجرت پاشنه آشیل ایران را حمله خارجی و نیروی نظامی نمیداند و معتقد است آنچه که میتواند ایران را دچار مشکل کند، گسلهای داخلی میان گروههای مختلف و تنوع اقوام است: «درباره جمعیت حدوداً ۵ میلیونی صحبت میکنیم؛ گروهی که امروز تبدیل به یکی از گروههای بزرگ در ایران شدهاند. درست است که خودشان هم یکپارچه نیستند و از اقوام مختلف افغانستانی تشکیل شدهاند، ولی به صورت کلی یکی از گروههای حاضر در ایران محسوب میشوند. بسیاری از آنها سی، چهل یا حتی بیش از پنجاه سال است که در ایران حضور دارند و ما امروز با نسلهای دوم و سوم و حتی چهارم مهاجر روبرو هستیم. اینها کسانی هستند که تمام ریشههای هویتی و فرهنگی و اجتماعیشان در ایران شکل گرفته و هیچ نسبتی با افغانستان ندارند. به همین دلیل است که میتوانیم آنها را به لحاظ حقوقی و فرهنگی ایرانی بدانیم.»
او میگوید: «همانطور که دیگریسازی از اقوام ایرانی و ایجاد تفرقه و شکاف بین آنها باعث برهم خوردن امنیت ملی میشود، دیگریسازی از مهاجران افغانستانی هم میتواند ضربه جبرانناپذیری بر امنیت ملی ایران باشد. اینجاست که من جریان مهاجرستیزی را یک تهدید جدی برای کشور میدانم. فکر میکنم وزارت کشور هم متوجه این موضوع شده و به همین خاطر است که وزیر کشور مصاحبه میکند و میگوید مهاجران افغانستانی تهدید امنیتی نیستند. این یعنی نهادهای بالادستی هم میدانند که نباید از حضور مهاجران در ایران دیگریسازی کرد».
مدیر گروه پژوهش انجمن دیاران که به صورت جدی بر حضور مهاجران در ایران تمرکز دارد و نشستها و پژوهشهای بسیاری درباره مهاجران افغانستانی برگزار و منتشر کرده است، دیگریسازی از مهاجران افغانستانی را یک تهدید خطرناک میداند: «در شرایطی که طیف وسیعی از مهاجران پس از چند دهه زندگی در ایران خودشان را ایرانی میدانند، تلاش برای دیگریسازی از آنها و اینکه اصرار کنیم آنها تهدیدساز هستند، خودش ایجاد یک تهدید امنیتی خیلی خطرناک است. شما با این کار یک جمعیت ساکن در کشور را بیگانهسازی میکنید و این بزرگترین خطر برای اتحاد اقوام و گروههای حاضر در ایران است. جالب این است که خود این افراد قبول ندارند که بیگانه هستند، اما گروههایی هستند که سعی میکنند این یگانگی، همدلی و هضم شدن مهاجران در جامعه ایرانی را انکار و آنها را به سمت هویتی متمایز از هویت ایرانی و فرهنگی ایرانی هل بدهند. با توجه به محرومیتها و محدودیتهایی که مهاجران با آنها روبرو هستند، این دیگریسازی میتواند سرعت و شدت بیشتری پیدا کند و در زمانی بسیار کوتاه به یک تهدید بزرگ تبدیل شود. به همین خاطر است که تشدید این گسلها و شکافها، خود یک تهدید امنیتی است و نهادهای ناظر باید با دقت بیشتر این رسانهها و افراد را تحت نظر داشته باشند».
کرامت انسانی مهاجران در هر سیاستی باید حفظ شود
این کارشناس مسائل مهاجران افغانستان طرح «ایجاد سازمان ملی مهاجرت» و «یکپارچه کردن کارتهای اقامتی مهاجران» تحت عنوان «کارت هوشمند» را منشأ فعالیت گروههای ضدمهاجر میداند و معتقد است: «بسیاری از فعالان حوزه مهاجرت میدانند که با این دو طرح بسیاری از مشکلات روزمره مهاجران به صورت حداقلی رفع میشود و مدیریت امور آنها نظم و نسخ پیدا میکند. حالا همزمان با بحث درباره لایحه سازمان ملی مهاجرت در مجلس، که سه چهار هفتهای است لایحه آن به صحن میآید، این جریان شدیدتر شده است. جالب اینکه همین افراد و رسانهها به صورت آشکار با تأسیس سازمان ملی مهاجرت هم مشکل دارند.»
او این همزمانی و قرابت در مهاجرستیزی و مخالفت با سازمان ملی مهاجرت را قابل تأمل و توجه میشمارد و تاکید میکند: «نیروهای مخالف سازمان ملی مهاجرت زیاد هستند؛ هم داخلی و هم خارجی. این گروهها به دلایل نامشخصی دوست ندارند وضعیت مهاجران در ایران بهتر شود. به همین دلیل کاملاً آشکار و تنفرآمیز در حال مهاجرستیزی در رسانههای رسمی و شبکههای اجتماعی هستند. بسیاری از آنها با اکانتهای ناشناس در فضای مجازی اخبار و اطلاعات غیرواقعی و دروغین منتشر میکنند و در جامعه احساس ناامنی ایجاد میکنند».
حقیقتطلب حفظ کرامت انسانی مهاجران را مهمترین اصل در هر نوع سیاستی میداند که مدیران و مسئولان آن را انتخاب میکنند: «اگر سیاست ما بازگشت مهاجران افغانستانی است، این بازگشت باید در شرایطی باشد که کرامت انسانی آنها حفظ شود و آنها از ایران تصویر خوشی در ذهنشان داشته باشند. اینگونه تهدید انگاشتن و خطر جلوه دادن مهاجران و نفرتپراکنی علیه آنها در رسانهها و شبکههای اجتماعی، تنها باعث میشود دیدگاه منفی در ذهن مهاجران شکل بگیرد و در وجود آنها ماندگار شود. در این صورت حتی با بازگشت داوطلبانه این دیدگاه از ذهنشان پاک نخواهد شد و آنها همیشه نسبت به ایران بغض خواهند داشت.»
از نظر او نکته مهم این است که کرامت انسانی در تمام تصمیمگیریها و برنامهریزیها درباره مهاجران باید در مرکز توجه باشد و یادآوری میکند که حتی کسانی که معتقدند تمام مهاجران باید به افغانستان برگردند، باید به کرامت انسانی آنها توجه داشته باشند و با توجه به این مسأله برای بازگشت آنها برنامهریزی کنند؛ وگرنه در کوتاهمدت و بلندمدت باعث به وجود آمدن مشکلات مختلف فرهنگی و اجتماعی و امنیتی خواهد شد.
سیاست ایران درباره مهاجران مبهم است
او یکی از دلایل بلاتکلیفی رسانهها و نگاه تهدیدمحور آنها به مهاجران و مسأله مهاجرت را مبهم بودن سیاستهای ایران میداند: «در دهه هفتاد میبینید که سیاست نظام بازگشت مهاجران بوده است و بنا بر این سیاست، همه در این جهت بودند که افغانستانیها در ایران نمانند و برگشت داده شوند؛ به هر طریق ممکن! از جمله اینکه اجازه داده نشود آنها در جامعه ایران ادغام شوند یا تأثیر مثبتی از آنها در جامعه ایجاد و یا بازتاب مثبتی از حضور آنها منتشر شود. این سیاست در دورهای دنبال شد و اگر رسانههای دهه هفتاد ایران را نگاه کنیم، میبینیم که جای مهاجران افغانستانی فقط در صفحه حوادث است. در صفحه فرهنگی حضور بسیار کمرنگی دارند، در حالی که مردم ایران و افغانستان با یکدیگر همزبان و همدین و همفرهنگ بوده و مهاجران نیز تولیدات ادبی و فرهنگی کمی نداشتند. با این وجود حضور بسیار کمرنگی در صفحه فرهنگ رسانهها و روزنامهها داشتند و همیشه آنها را در صفحه حوادث میدیدیم.»
حقیقتطلب دلیل اعمال این سیاست رفتاری در رسانهها را به دنبال آن میداند که در دهه هفتاد قرار نبود از مهاجران افغانستانی تصویر مثبتی در جامعه ایجاد شود و سیاست اصلی بازگشت آنها به هر قیمتی بود. او ادامه میدهد: «با اینکه بعدها سیاست مهاجرتی ما کمی اصلاح شد، باز هم سویه مشخصی پیدا نکرده و همین موضوع باعث شد رسانهها هم تکلیف خودشان را نفهمند. از یک طرف فکر میکنند باید مهاجران را تهدید جلوه بدهند، از یک طرف میبینند که در میدان واقعیت، خیلی از مهاجران افغانستانی، به واسطه سالها حضور در ایران و ادغام با فرهنگ و هویت کشورمان ایرانی شدهاند.»
این کارشناس مسائل مهاجران افغانستان معتقد است که نامشخص بودن سیاست نظام درباره مهاجران علاوه بر اینکه زندگی آنها را شدیداً تحت تأثیر قرار داده، باعث بلاتکلیفی رسانهها نیز شده است.
فقدان برنامهریزی دقیق برای گروههای مهاجر
حقیقتطلب در پاسخ به این سوال که «جمهوری اسلامی با مهاجران چه کند؟»، جواب میدهد: «نباید مهاجران افغانستانی را یک دست بدانیم. مهاجران افغانستانی شامل گروههای مختلفی هستند. گروههایی هستند که نسلهای سوم و چهارم هستند. گروههایی هستند که بیش از ده سال در ایران زندگی کردهاند. حکومت باید با اینها رفتار متفاوتی نسبت به سایر مهاجران که اخیراً به ایران آمدهاند داشته باشد.»
او در ادامه توضیحاتش درباره گروههای مختلف مهاجران میگوید: «گروههایی هستند که فقط برای کار به ایران میآیند و بین ایران و افغانستان در حال رفت و آمد هستند. مواجهه با این گروه اقتضائات دیگری لازم دارد. یک گروه هم هستند که پناهجو هستند؛ یعنی به خاطر وضعیت افغانستان و شرایط خاص کاری و اجتماعی و سیاسی که داشتهاند به ایران پناه آوردهاند. مدیریت این دست افراد هم اقتضائات خودش را دارد و نباید با سایر مهاجران یکی انگاشته شوند.»
این فعال حوزه مهاجرت بر ضرورت تفکیک میان این گروهها در سیاستگذاری و برنامهریزی میگوید: «در مجموع معتقدم مسئولان باید بین مهاجران تفکیک قائل شوند و بدانند که این گروهها با هم متفاوت هستند و هر کدام انتظارات خاص خود، فرصتها و تهدیدهای جداگانهای دارند. به همین دلیل به مدیریت منسجم و حکمرانی دقیقی در حوزه مهاجرت نیازمند هستیم. تا این اتفاق نیفتد، شاهد همین وضعیت مبهم و بیبرنامه خواهیم بود.»
حقیقتطلب یادآوری میکند گروهی که بیشترین سود را از وضعیت فعلی میبرند کسانی هستند که میخواهند شکاف بین قومیتها در ایران را تشدید کنند: «اینها همان کسانی هستند که حتی اتحاد بین اقوام ایرانی را هم برنمیتابند و سعی میکنند گسلهای بین قومی در ایران را هم فعال کنند، چه برسد به گسلهایی که در رابطه با مهاجران افغانستانی وجود دارد. ضمن اینکه همانطور که گفتم فعال کردن گسل بین مهاجران به خاطر محدودیتها و ناراضایتیهایی که وجود دارد راحتتر است. مهمترین نکته هم این است که باید روی فرصتهای حضور مهاجران و نزدیکی فرهنگی دو ملت بیشتر کار شود. آن چیزی که پادزهر جریانات مهاجرستیز است، کار کردن درباره پیوندها و اشتراکات و نزدیکیها و همدلیها بین مردم ایران و افغانستان است».
نظر شما