خبرگزاری مهر، گروه استانها- سمیه نوری: وارد سالن که شدم هیاهویی از صدای کودکان شنیده میشد نگاهم را به هر طرف میچرخاندم مادرانی را میدیدم که کودک خود را بغل کرده بودند، هوا کم کم در حال گرم شدن بود و شدت گریه کودکان بیشتر شده بود و گرمای هوا تشنگی زیادی به کودکان غالب کرده بود.
در همین حال و هوا بود که مداح مراسم میکروفون را به دست گرفت و شروع کرد به روضه خواندن و از مظلومیت امام حسین (ع) و اهل بیت ایشان روضه میخواند اما روضه خواندن از نوزاد ۶ ماهه کربلا دل مادران مراسم را لرزانده بود و با این وجود در حالی که فرزندان خود را برای فدا شدن در راه خدا و امام حسین (ع) بر سر دست گرفته بودند، اشک میریختند و نوای یا حسین سر میدادند.
سالن پر بود از مادرانی که فرزندان خود بر روی دست گرفته و همزمان که با مداح همنوا شده بودند به یاد حضرت علی اصغر (ع) بر کودک خود اشک میریختند، مداح مراسم شیرخوارگان با لحجه محلی کرمانشاهی برای کودکان لالایی میخواند و مادران نیز زمزمه وار هرکدام گویی با حضرت رباب (س) مادر ۶ ماهه کربلا همدردی میکردند، «علی لای لای، علی لای لای» نوایی بود که تمامی سالن را پر کرده بود و توأم با اشک مادران و گریه کودکان صحنهای رقم خورده بود که واقعه کربلا را تداعی میکرد و همچنان که مات و مبهوت این صحنه زیبا از همدردی مادران کرمانشاهی بودم چشمم به یکی از مادران حاضر در مراسم خورد، مادری که فرزند خود را روی شانه خوابانده بود و دست به آسمان بلند کرده بود و بی صدا اشک میریخت اما همان اشک و سکوت نجوای درونی وی را نمایان میساخت.
به سمت این مادری که از وسط جمعیت توجه مرا به خود جلب کرده بود رفتم نزدیکتر که شدم نوزادی کمتر از ۶ ماهه داشت و به خاطر گرمای هوا سرخی نامحسوسی روی صورتش دیده میشد، نامش را پرسیدم و جالب آنکه این کودک هم نام حضرت علی اصغر (ع) بود و به همین دلیل به نظر میآمد این کودک ماجرای جالبی داشته باشد.
روایتی از تولد یک نوزاد / نوزاد ۶ ماهه کربلا حاجت میدهد
با مادر کودک که خانمی بسیار صبور و ساکت به نظر میرسید آشنا شدم و از او پرسیدم چرا از بین این همه نام علی اصغر را انتخاب کرده که ماجرا را تعریف کرد: اصالتاً اهل کاشان هستم و ۱۰ سال پیش عروس یکی از خانوادههای کرمانشاه شدم و با وجود اختلافات عقیده و مذهبی بسیاری که همسر و خانواده همسرم داشتم هیچ وقت مراسم مذهبی به ویژه ایام محرم را شرکت نمیکردم.
وی ادامه داد: هفت سال از زندگی مشترکم میگذشت اما با وجود مراجعات بسیار به پزشک هنوز فرزندی نداشتم و این مسئله برایم بسیار ناراحت کننده شده بود تا اینکه یک روز در خانه با اینکه عقیدهای به توسل به ائمه اطهار (ع) نداشتم سمت سجاده و چادر نمازی که مادر همسرم روز اول ازدواج به من هدیه داده بود رفتم و برای اولین بار آن را استفاده کردم و با دل شکسته حضرت زهرا (س) را صدا کردم و خواستم که فرزندی نصیبم کند.
وی همچنان که سر به زیر انداخته و با اشک صحبت میکرد، افزود: آن روز فارغ از خواستهای که داشتم، حس معنویت بسیار خوبی را تجربه کردم و آرامش غیر قابل وصفی داشتم و در روزهای بعد آن حس مرا به سمت خود میکشید.
مادر این کودک مطرح کرد: از روزی که حس و طعم شیرین توسل را چشیده بودم بیش از چهار ماه گذشته بود تا اینکه یک روز متوجه شدم به فرزند پسرم باردار هستم اما خوشحالی من مانند سایر مادران نبود طعم مادر شدن را با تلخی آغاز کردم.
وی همچنان که سر به زیر انداخته و با اشک صحبت میکرد، گفت: دکتر گفته بود پسرم مشکل جسمانی دارد و احتمالاً بعد از به دنیا آمدنش با مشکل مواجه میشوم و پیشنهاد سقط بچه داده شد اما نتوانستم این کار را انجام دهم و با توکل به خدا بچه را نگه داشتم اما بعد از به دنیا آمدن به دلیل نارسایی قلبی کودکم را از دست دادم.
مادر علی اصغر به کودکش نگاه میکرد و اشک میریخت و گفت: شنیده بودم این ۶ ماهه حاجت میدهد اما باور نمیکردم تا اینکه بعد از ۲ سال با توسل به حضرت علی اصغر (ع) در محرم سال گذشته مجدداً متوجه شدم باردارم و خداوند این پسر را به من داد و از همان روز نخست عهد کردم اگر خدا به من دختری بدهد نام او را رقیه و اگر خدا پسری نصیبم کرد نام او را علی اصغر بگذارم.
وی ادامه داد: زندگی و اعتقادات من همه از این خانواده بوده و امروز آمدم تا کودکم را نذر علی اصغر کنم و از خدا میخواهم توانی بدهد که این کودکم را امام حسینی و سرباز ولایت تربیت کنم و فدا کردن آن در راه اسلام حسینی هیچ ابایی ندارم.
سر گذشت این کودک عجیب به دل نشست و داستانهای حاجت دادن ۶ ماهه کربلا به حدی صداقت دارد که اگر با تک تک مادران همایش شیرخوارگان گفتگو میکردم بی شک هر کدام از آنها روایتی شنیدنی از حاجتهایی که از این شهید کربلا گرفتند خواهند داشت.
به سراغ برخی از مادران که میرفتم از شدت بغض و اشک توان صحبت کردن و توصیف حال و هوایشان را نداشتند و به گفته این مادران وقتی خودشان را جای خانم رباب (س) میگذارند دل کندن از پاره تنشان را کاری سخت غیر قابل تحمل میدانند.
ازدحام جمعیت زیاد بود و اشکها جاری و لابه لای این دلتنگی و همدردیهای مادران نوای ساز و دهل که یکی از رسومات قدیمی مردم کرمانشاه در هنگام از دست دادن عزیزی نواخته میشود همزمان با شعر کردی «شیرین شمامه ای نوبرم» به گوش میخورد و همه چیز برای جنون مادرانی که جگرگوشه خود را در آغوش کشیده بودند، مهیا بود.
توسل مادر کرمانشاهی به باب الحوائج امام حسین (ع)
مادری وسط جمعیت بر زمین نشسته بود و همزمان که لالایی با سوز مداح را زمزمه میکرد دستان خالی خود را همچون گهواره تکان میداد و از اعماق وجود اشک میریخت کنارش نشسته و به زمزمههایش گوش دادم، از نالههایش متوجه شدم کودکی دارد که در بیمارستان بستری شده و امروز آمده تا شفای کودکش را از دستان کوچک حضرت علی اصغر (ع) بگیرد وقتی کمی آرامتر شد با او گفتگو کردم و در این صحبت از حال فرزندانش برایم اینگونه گفت: نزدیک به یک هفته پیش است فرزندم در بیمارستان بستری شده و به خاطر بیماری سختی که دارد هر روز حالش وخیمتر میشود و کاری از دست کسی برنمیآید.
مادر این کودک عکس فرزندش نشانم داد و همزمان که عکسش را در آغوش میگرفت و میبوسید، گفت: یک هفته است که نخوابیدم و شبها در کنار دخترم تا صبح بیدارم دیشب یکی از اقوام اطلاع داد که فردا صبح همایش شیرخوارگان است و با شنیدن این خبر طاقت نیاوردم و صبح از بیمارستان خارج شوم تا در این مراسم شفای دخترم را از این شیرخواره امام حسین (ع) بگیرم.
اسم دخترش ریحانه بود و تنها یکسال داشت اما امید این مادر به دستان گره گشای ۶ ماهه کربلا بود و با اشک و ناله امام حسین را به کودک قسم میداد که شفای فرزندش را در این شبهای محرم بدهد اما آنقدر به این خانواده ارادت داشت که به گفته خودش هیچ وقت از در خانه امام حسین و اهل بیتش تاکنون دست خالی برنگشته است.
حال و هوای سالن با روضه خوانی و پرچم حرم اباعبداللهالحسین (ع) دلها را به سمت کربلا برده بود و همگی انقدر غرق در مناجات بودند و آنگونه هم پای مداح دل به دل مادر حضرت علی اصغر (ع) داده بودند و گویی همگی واقعه کربلا را درک کرده بودند.
سینه زنی و پرچم گردانی و نذر شیر در بین کودکان در همایش شیرخوارگان به گونهای بود که جز عشق، ارادت و همدردی با امام حسین (ع) معنی دیگری نداشت و این مراسم نیز مانند سالهای گذشته با مشارکت بالا و شکوه هرچی تمامتر به پایان رسید.
نظر شما