به گزارش خبرگزاری مهر، جلسه نخست دوره آموزشی تدبر در قرآن کریم به صورت حضوری و کارگاهی با تدریس سیدمحسن میرباقری، کارشناس تفسیر قرآن و مدرس دانشگاه، ویژه مربیان و مدرسان کلاسهای مفاهیم، تفسیر و تدبر در قرآن و تمامی علاقهمندان به درک بهتر مفاهیم مصحف شریف از سوی فرهنگسرای قرآن برگزار شد.
وی در این جلسه با طرح دو سوال که آیا قرآن قابل فهم است؟ و آیا آنچه از قرآن میفهمیم حجت است؟ گفت: اخباریون، قابل فهم بودن قرآن را قابل خدشه قرار میدهند و بالاتر از آن، اینکه میگویند فهم ما حجت نیست، مگر زمانی که به حدیثی از ائمه (ع) مؤید شود. این حرف حرفی تفریطی است و در برابر آن حرف افراطی خلیفه دوم بود که گفت «حسبنا کتاب الله» که حرفی اشتباه است! بنابر این از طرف دیگر هم اگر بگوییم برای قرآن بدون حدیث، فهمی از آن حاصل نمیشود نیز حرفی تفریطی است.
میرباقری با اشاره به اینکه اگر فهم اولیه قرآن را از عامه مردم بگیریم، چیزهای دیگر جای آن را پر خواهد کرد که آسیبی بزرگ است، افزود: متن قرآن به صورت کلی، قابل فهم است. قرآن به خودی خود منهای حدیث و کلام رسولالله (ص) برای ما قابل فهم است. البته ما دین خود را از قرآن و عترت همزمان میگیریم و اینکه بگوییم قرآن قابل فهم نیست، حرف اشتباهی است. طبیعت اولیه قرآن، هادی است.
کارشناس تفسیر قرآن و مدرس دانشگاه با تأکید بر اینکه اگر بگوییم «حسبنا کتاب الله» حرفی اشتباه است و یا اگر بگوییم فهم قرآن زمانی محقق میشود که به حدیثی از ائمه (ع) مؤید شود، باز هم آن اشتباه است، گفت: اگر فهم اولیه قرآن را از عامه مردم دریغ کنیم، چیزهای دیگری جای آن را پر خواهد کرد که آسیب بزرگی است.
میرباقری با تأکید بر اینکه بدفهمی برای علمای منحرف بوده است و آنها از قرآن، استنباط اشتباه دریافت کردند، اظهار کرد: خواندن قرآن از سوی افراد عامی با اثر قلبی همراه است و آیات نورانی کلام وحی نفوذ فوق العادای دارد، به طوری که افرادی که با قرآن مأنوس شوند، حس و حالشان تغییر میکند؛ «قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ»، چراکه قرآن نور و روشنگر است.
وی با اشاره به آیه ۱۶ سوره مائده «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» بیان کرد: در این آیات به صفات قرآن اشاره میکند که قرآن برای هدایت شما انسانها آمده و کتاب خدا، کتابی برای انسان و کلامالله و نیز نور و هدایتگر است. قرآن تمام راههای هدایت و راههای ضلالت را نشان میدهد که این مرحله نخست هدایت است و اگر فردی وارد این مرحله از هدایت شود، مرحله دوم هدایت را که «وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ» است براساس تقوا و عمل به فرامین خدا به دست میآورد. این مرحله همان رهایی از ظلماتهای نفسانی، فکری، احساسی و نفسانی است.
این مفسر قرآن با تأکید بر اینکه خداوند وعده میدهد که اگر انسان متقی باشد خداوند به شما نور قلب میدهد، چنانکه در آیه ۲۸ سوره حدید «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ یُؤْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَیَجْعَلْ لَکُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَیَغْفِرْ لَکُمْ» اشاره کرده است، گفت: خداوند در این آیه تصریح کرده است که اگر تقوای الهی داشته باشید و به رسولش ایمان بیاورید، خداوند دو کفل به شما میدهد و با تقوا و ایمان به خدا و احکام، خداوند نوری را در قلب شما قرار میدهد که با آن راه خود را پی میگیرید.
وی با بیان اینکه قرآن شما را به نورانیت میرساند. البته میدانید که قرآن و عترت همواره با یکدیگرند و از هم جدا نمیشوند «لن یفترقا» و اگر این دو را از هم جدا کنیم، خلاف نص رسول اکرم (ص) در حدیث ثقلین است، افزود: سپس مرحله سوم هدایت است؛ «وَیَهْدِیهِمْ إِلَی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» که خداوند طی انس و ارتباط با قرآن کریم انسانها را به صراط مستقیم که بالاترین درجه هدایت است، میرساند؛ «أَنِ اعْبُدُونِی هٰذٰا صِرٰاطٌ مُسْتَقِیمٌ»، یعنی بندگی خالص سومین مرحله هدایت است و اولیای الهی بندگان خالص خداوند بودند.
میرباقری با اشاره به اینکه قرآن میگوید برای فهم به زبان عربی نازل شده است، ادامه داد: مراد از آن این نیست که تمام قرآن را میفهمیم و از سوی دیگر این نیست که تمام قرآن را نفهمیم، بلکه هر فرد (با هر درجه از توانمندی) به سمت قرآن بیاید، دست خالی بازنمیگردد و از آن مطالبی را فرامیگیرد. خطابهای قرآن با عنوان «یا ایهاالناس» و ۸۹ بار خطاب «یا ایهاالذین آمنوا» نشان میدهد که خداوند مستقیم با ما سخن میگوید. لذا انتظار است که مطالب خداوند را بفهمیم هرچند کم و اگر قرار باشد مراد خدا را متوجه نشویم که نقض غرض است! یعنی خطاب به ما کند و سپس دستوری را بدهد که ما متوجه مراد و منظورش نشویم. مورد دیگر «تحدی» قرآن است که هیچ فردی نمیتواند به مانند قرآن بیاورند و معنای آن این است که «أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کَثِیرًا».
این کارشناس مذهبی با تأکید بر اینکه دستور به تدبر در آیات قرآن نیز مورد دیگری است که فهم قرآن (هر چند اندک) برای عموم امکان دارد، تصریح کرد: پس انسان از آیات مطالبی متوجه میشوند که بارها در روایات و آیات به آن توجه شده است.
میرباقری به معنای بحث تدبر در قرآن اشاره کرد و گفت: برداشت کلی من از تدبر این است که هر نوع فعالیتی (دقتی، تلاشی برای درک بهتر از قرآن) به منظور فهم قرآن در حوزه تدبر در قرآن قرار میگیرد و تدبر اعم از تفسیر و فهم اولیه و ترجمه است. تفسیر و ترجمه جزئی از تدبر است، چراکه مفسر تلاش میکند که قرآن را بفهمد و این تلاشش را به دیگران منتقل کند. تدبر را گاهی مترادف با تفکر، تذکر و تعقل دانسته است، اما به معنای دقیق شاید هیچکدام از اینها نباشد و اینها هیچکدام خارج از تدبر نیستند.
وی با اشاره به معنای لغوی تدبر در قرآن، اظهار کرد: تدبُر به معنای پشت سر چیزی است. تدبر در باب تفعل است. تدبیر یعنی پشت سر هم چیدن مسئلهای، چنانکه تدبیر امور نیز به این معناست که وقایع را پشت سرهم بچینیم تا نتیجهای از آن بگیریم. خداوند نیز مجموعهای از کلمات را به صورت حکیمانه در کنار هم قرار دادهاند تا از آن معنای تدبر استخراج شود. پس تدبیر آیات چینش حکیمانه کلمات است و تدبر در آیه فهم این چینش حکیمانه است و این معنا از تدبر به معنای لغوی نزدیک است. سه نوع تدبر داریم؛ تدبر در آیه (کلمات در یک آیه را تأمل کنیم)، تدبر در سوره (چینش آیات در این سوره را متوجه شویم) و تدبر در کل قرآن.
میرباقری با اشاره به اینکه ما باید همواره تسلیم الهی باشیم، اضافه کرد: باید یقین داشته باشیم که خداوند بهتر و بیشتر از ما میفهمد و اگر به این تن دهیم، سعادتمند خواهیم شد. مردم از این بیخبرند. بنابراین بر چینش آیات و کلمات یک آیه باید تدبر کرد، چراکه ما را به فهم آیات نزدیک میکند و جزو فعالیتهایی محسوب میشود که برای تدبر در قرآن است. شرط فهم در قرآن یکی تدبر در قرآن و دیگر اولوالالباب بودن است «کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ.» پس اگر اهل تدبر باشد و اولوالالباب باشد، قطعاً بخشی از آیات را میفهمد و متوجه میشود.
وی در پاسخ به این سوال که عملاً اکراه قانونی در دین است یا خیر؟ گفت: به دین خدا که برسد اکراه بد است. این چه اشتباهی است. حدود الهی در دین خود گواه این موضوع است. عدم اکراه قانونی قطعاً غلط است، چون منظور آیه «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ» این نیست و این حرف با بیان حدود الهی در قرآن هماهنگ نیست. ممکن است عدم اکراه در دین خدا سه مدل تفسیر شود؛ ۱- اکراه قانونی (در یک سری از احکام اکراه است)، ۲- اکراه تکوینی چنانکه در قرآن آمده است: «إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورً» ما راه را نشان دادیم و ما نمیآییم جبراً شما را مؤمن کنیم باید ایمان را انتخاب کنید. ۳- اکراه در قبول دین (پدر و مادر موظفاند که اعتقادات صحیح را به فرزندان بیاموزند و این یک وظیفه برعهده پدر و مادر است).
نظر شما