۲۴ مرداد ۱۴۰۲، ۶:۴۴

کنار قدم های جابر/۲؛

«راز شهر تشنه‌ها» مخاطب را با حال و هوای کربلا و نجف آشنا می کند

«راز شهر تشنه‌ها» مخاطب را با حال و هوای کربلا و نجف آشنا می کند

کتاب راز شهر تشنه‌ها، سفرنامه شهرهای مقدس عراق نوشته‌ سید محمد سادات اخوی، حاصل سفر نویسنده به شهرهای مقدس عراق است.

به گزارش خبرنگار مهر، چند روزی است که سفر زیارت اربعین حسینی در عراق آغاز شده است و ایرانیان و دیگر شیعیان مشتاق زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و حضرت اباالفضل العباس علیه السلام در حال تدارک ملزومات سفر اربعین هستند. کسانی که پای در این سفر معنوی و انسان ساز می‌گذارند لازم است چه پیش از سفر و چه در حین سفر و انجام پیاده روی نسبت به ارتقای بینش خود نسبت به زیارت و امام (ع) اهتمام ویژه داشته باشند. خبرگزاری مهر در آستانه برگزاری این رویداد جهانی به معرفی آثاری می‌پردازد که می‌تواند در ارتقای این بینش یاری گر زائران حسینی باشد:

کتاب راز شهر تشنه‌ها، سفرنامه شهرهای مقدس عراق نوشته سید محمد سادات اخوی، حاصل سفر به شهرهای مقدس عراق است. توصیف زیبا از اماکن، شرح احوال درونی از حضور و زیارت مشتاقانه، حکایتی خواندنی از این سفرنامه ساخته است. این کتاب که در قالب سفرنامه نوشته شده است، به توصیف فضای معنوی شهرهای کاظمین، سامرا، نجف، کوفه و کربلا می‌پردازد. از ویژگی‌های بارز این سفرنامه می‌توان به کوتاه بودن مطالب، روایت ادبی و وصف حال و هوای معنوی و روحانی اماکن و شهرهای مقدس عراق اشاره کرد. نویسنده در این اثر به خوبی حال و هوای ورود به سرزمین عراق را بیان می‌کند.

در بخشی از کتاب راز شهر تشنه‌ها می‌خوانیم:

در مسیرم عجیب‌ترین سفر زندگی‌ام را پیش‌رو دارم. سفری که پیش از من بسیاری آن را تجربه کرده و سال‌ها با شیرینی خاطراتش یا شرنگ شرمندگی‌اش، سر کرده‌اند. کسانی با حسرتش به خاک رفته‌اند و کسانی با عظمتش از خاک برآمده‌اند و به افلاک رسیده‌اند. بسا ارواحی که زیر گنبد حرم دلگشایت، یک شبه ره صد ساله پیموده‌اند و بسا کالبدهایی که دور از حریم وصلت، ره صد ساله‌شان با یک شب برابری نکرده است.

«راز شهر تشنه‌ها» مخاطب را با حال و هوای کربلا و نجف آشنا می کند

خورشید سال‌های کودکی‌ام‌! … ای که پیش از نماز و روزه و سایه افکندن احکام بر آدابم، به ترتیبی «محرّم» تو را آموخته‌ام‌! … این چه بازی تازه‌ای است که آغاز کرده‌ای؟ … اکنون که گاه آمدن نیست! … آماده‌ی وصل‌ات نبوده‌ام که چنین حضورت را ارزانی‌ام کرده‌ای، اگر چه بندبند وجودم، زیارت کربلایت را مشتاق است، اما هنوز مهیای شرف حضورت نیستم. سال‌های کودکی و نوجوانی‌ام، گواه دوست داشتن تواند، اما این، حکایت دیگری است. این، همان است که دریافته‌ام: یک بازی تازه!

سال‌ها به یاد این سفر زیسته‌ام و سروده‌ام و حسرتش را چشیده‌ام و شنیده‌ام که سحرگاه، بوی «سیب» حریمت شگفت‌آور است و سلام زائرت را پاسخ می‌گویی. اگر آن بو و این پاسخ را نیابم، شکسته‌تر از شب‌های احیای رمضان خواهم شد. خیال این سفر، برکه‌ی آرام اندیشه‌ام را تموج بخشیده است و دایره در دایره، واژه‌های گنگ مکاتب و مکاتیب، به حاشیه‌ی برکه می‌روند و میان دایره، هنوز سرشار از تو است.

کد خبر 5861208

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha