خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - آذر مهدوان: قاره کودتاخیز آفریقا این بار هم بستر کودتایی تازه شده است که به نظر میرسد تحولات آن فراتر از یک کودتا و به نوعی مقاومت علیه سلطه فرانسه است. کشور نیجر برای پنجمین بار از تاریخ استقلال خود، کودتای سیاسی از سوی ارتش خود را تجربه میکند. اما سوال این است اتفاقات اخیر در نیجر آیا صرفاً یک کودتای سنتی است یا اقدامی سیاسی علیه امپریالیسم؟ به عبارتی درست تر تفاوت کودتای کنونی نیجر با رویدادهای پیشین چیست؟
برای پاسخ به این سوال باید زوایای تحولات اخیر نیجر را بررسی کرد که سه نکته در این خصوص وجود دارد:
اولین مورد این است که ارتش نیجر که با کودتا حکومت را به دست گرفته، با جامعه اقتصادی کشورهای غرب آفریقا (اکواس) و دولتهای دیگر کشورها که مداخله نظامی در نیجر را مطرح میکنند مخالف است. ارتش به جای تعیین زمانی مشخص برای اجرای دوباره قانون اساسی و بازگرداندن "بازوم" رئیس جمهور این کشور به سمت خود، به نظر میرسد مبنای سیاستش را مقابله با اکواس و دیگر دولتهای مخالف کودتا قرار داده است، تا جایی که ارتش نیجر اعلام کرده هر گونه مداخله نظامی اکواس را به عنوان حمله به نیجر تلقی کرده و به آن پاسخ نظامی خواهد داد. اگر چه اکواس با اعمال تحریمهایی سعی میکند از پیشروی ارتش نیجر در سیاست داخلی این کشور ممانعت کند اما از طرفی هم کشورهایی مانند مالی، بورکینافاسو، الجزایر و گینه مخالفت خود را در خصوص مداخله اکواس در امور داخلی نیجر اعلام کرده اند. البته این نوع واکنشها صرفاً نه در داخل قاره آفریقا بلکه خارج از قاره از سوی دیگر کشورها به خصوص از سوی روسیه نیز مطرح است.
فتح آخرین قلعه فرانسه
اما دومین و مهمترین مساله در ماجرای نیجر، پایان سلطه گری فرانسه در غرب آفریقا است. کشورهای غرب آفریقا مستعمره سابق فرانسه بوده اند؛ نکته جالب اینکه پیشتر خروج نظامیان فرانسه از کشور مالی در افکار عمومی همانند خروج آمریکا از افغانستان یک شکست تلقی میشد و حالا پایان حضور این کشور در آخرین قلعه خود یعنی نیجر هم به معنای آغاز شکست سیاسی پاریس در آفریقا محسوب میشود.
واقعیت این است اگر چه در ظاهر دولت فرانسه سیاست امپریالیستی خود را بعد از استقلال نیجر پایان داد اما آثار استعمار مدرن در این کشور همیشه قابل مشاهده بوده است. برای مثال دولت فرانسه افرادی را تربیت میکرد که میتوانستند در آینده، حاکمیت نیجر را بر عهده بگیرد و بتوانند طبق خواسته پاریس سیاست ورزی کنند. استفاده از واحد پول فرانک و یا نظارت و بهره برداری از معدن اورانیوم این کشور از سوی فرانسه تنها بخشی از سیاست نو استعمارگری پاریس بود.
البته شرایط موجود در نیجر صرفاً به ضرر دولت فرانسه نیست بلکه شرایط کشورهای غربی بخصوص آمریکا را نیز تحت تأثیر قرار میدهد؛ کودتای مالی و بورکینافاسو و تمایل این کشورها برای همکاری با روسیه، موجب شد کشور نیجر اهمیت بیشتری برای آمریکا پیدا کند، به همین دلیل از نظر بسیاری از کارشناسان تحولات اخیر نیجر در حقیقت کودتایی علیه منافع واشنگتن هم محسوب میشود.
اما سومین مورد به تمایل حکومت نظامی و بخشی از جامعه نیجر به توسعه روابط با روسیه باز میگردد. همانطور که گفته شد اگرچه دوران استعمار از سالها پیش به پایان رسیده است، اما تصویر اجتماعی-اقتصادی کنونی در برخی کشورهای آفریقایی حکایت از تداوم استعمار اما به شکلی مدرن تر دارد. به عبارت دیگر دوران استعمار نو در حال زندگی است؛ به ویژه اینکه حاکمان و نخبگان کشورهای آفریقایی با کشورهای استعماری سابق مانند فرانسه روابط نزدیک دارند و از این روابط بهره برداری میکنند.
بنابراین بخشی از سود و رفاه حاصل از توافقات و همکاریهای دوجانبه بین جامعه توزیع نمیشود بلکه در درست قشر نخبه و حاکمان کشور باقی میماند، برای همین مخالفت حامیان کودتاچیان با رئیس جمهور این کشور را میتوان در توزیع نا عادلانه ثروت و درآمد در جامعه و رابطه این حاکمان با کشورهای علیه نیجر تفسیر کرد. برای همین دل کندن از غرب و تمایل به سوی روسیه و یا چین مسألهای غیر عادی نیست. البته باید گفت روسیه همیشه در پی توسعه روابط با دولتهای آفریقایی بوده است ضمن اینکه در اجلاس روسیه- آفریقا که در جولای ۲۰۲۳ در سنپترزبورگ برگزار شد رهبران بورکینافاسو و مالی حمایت خود را از روسیه و عملیات مسکو در اوکراین را اعلام کرده بودند.
نتیجه
با توجه به تحولات اخیر در غرب آفریقا و حضور روسیه و غرب در این کشورها به نظر میرسد بعد از جنگ اوکراین و روسیه حالا قاره آفریقا همانند قطب شمال بستر تنش و کشمکشهای سیاسی بین قدرتهای برتر خواهد شد. از طرفی جدای از اهمیت منابع طبیعی نیجر، مساله دیگری که موجب شده این کشور برای دولتهای غربی اهمیت پیدا کند ویژگیهای جغرافیایی این کشور است؛ در حقیقت خط لوله گاز ترانس-صحرا (Trans-Saharan gas pipeline ) به عنوان بستر انتقال گاز به اروپا مورد توجه است که از نیجریه آغاز شده و پس از عبور از نیجر، به الجزایر میرسد و سپس به کشورهای اروپایی منتقل میشود.
در چارچوب پروژه مذکور، انتقال ۳۰ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی در سال به بازارهای اروپایی در نظر گرفته شده است و چون اروپا قصد دارد از طریق این پروژه وابستگی انرژی خود به روسیه را کاهش دهد این احتمال وجود دارد نفوذ روسیه در این کشور و تحولات اخیر در نیجر تأثیری منفی روی این پروژه داشته باشد. با همه این تفاسیر به نظر میرسد برخی کشورهای آفریقایی در راستای مقابله با حاکمیت غرب، در پی همکاری و ارتباط نزدیک با روسیه و سپس چین هستند اما باید منتظر ماند و دید تحولات نیجر در روزهای آینده به چه سمت و سویی خواهد رفت.
نظر شما