شیوا مقانلو نویسنده و مترجم در گفتوگو با خبرنگار مهر گفت: شهر تهران به آن اندازهای که انتظار داریم در داستانها و رمانهای ایرانی حضور ندارد. بخش مشخصی از داستانهای جدی با محوریت تهران و با ارجاع به این شهر را امیرحسن چهلتن نوشتهاست. اما در بسیاری آثار دیگر تهران بیشتر در سطح یک مکان برای نشان دادن صرفاً مکانهای جوانپسند و خیابانگردیهای توریستی مطرح شده و چندان کارکرد هویتی عمیقی ندارد.
وی افزود: باید هویت فرهنگی مکانها و بناهای تهران در داستانهای ایرانی نمود یابد؛ کاراکتر یک شهر باید طوری در تاروپود داستان تنیده شود و هویت بومی آن شهر را نشان دهد که نتوان داستانش را به شهر دیگری منتقل کرد و مکان دیگری را به جای آن گذاشت یعنی تهران و داستان رابطهای تغییرناپذیر داشته باشند.
این نویسنده در تبیین دلایل کاهش تعداد آثار مرتبط با تهران در سالهای اخیر گفت: به هر حال این امر دلایل اجتماعی هم دارد که باید بررسی شود. البته در سینما این روند معکوس است و اتفاقاً بیشتر آثار سینمایی و فیلم و سریالهای تولیدشده، تهران را محور قرار دادهاند و از قضا به خوبی هم از پس نمایش فراز و فرود زندگی در این شهر برآمدهاند، اما درباره اینکه چرا این اتفاق در ادبیات نیفتاده، به یک نکته مهم باید توجه کرد. تهران حلقه ادبی مشخص و قدرتمندی نداشته و حتی شاید در شعر بیشتر از داستان حلقه و مدعی ادبی داشته است. بسیاری از شهرهای مرکز استانی ایران یا حتی شهرستانهای کوچکتر، حلقههای ادبی و محافل داستانی همسویی داشتهاند که داستاننویسی را در همان شهر خودشان متمرکز کرده است.
این مترجم گفت: از سوی دیگر باید توجه داشت که از تهران نوشتن با تهرانی بودن تفاوت دارد. بسیاری از نویسندگان مطرحی که در پایتخت زندگی میکنند تهرانی اصیل محسوب نمیشوند و شاهد ایدههای مختلف و گاه اختلافات حزبی در آنها هستیم بنابراین حلقه ادبی تهران را شکل نمیدهند.
مقانلو در ادامه گفت: در آثار نویسندگان ایرانی سالهای اخیر بیش از ارجاع به کلیت شهر تهران، صرفاً به یک محله و منطقهای خاص اشاره شده است. این امر هم طبیعی است و دلیلش این است که تهران یک مگاپولیس است، نه یک شهر استاندارد و معمولی. یعنی تهران خودش از چند شهر به هم پیوسته تشکیل شده و تنوع فرهنگی و سبک زیستی در مناطق مختلف تهران به اندازهای است که شاید در مثلاً دو شهر همسایه در استانهای دیگر آن قدر نباشد. یعنی داستانی که درباره کاراکتری در مثلاً جنوب تهران نوشته میشود قطعاً تفاوت زیادی خواهد داشت با داستانی که شخصیتش در مرکز شهر زندگی میکند.
این نویسنده در پایان گفت: یکجایزه ادبی بهنام جایزه تهران مدتی است فعالیت خود را شروع کرده است. به عنوان کسی که داور جوایز مختلفی در شهرهای مختلف ایران بودهام و در این مورد وسواس و دقت نظر دارم، باید پیش از نظر دادن در مورد هر جایزهای کاملاً با معیارها و روند و سیاست و ملاک و معیارهای آن جایزه آشنا باشم. ولی درباره جایزه داستان تهران هنوز بینش روشنی ندارم. این جایزه و کلاً هر جایزهای باید از داشتن نامهای تکراری میان برگزیدگان و داوران پرهیز کند. ولی در مجموع با کلیت برگزاری جوایز ادبی با موضوع یک شهر موافقم چون میتواند در افزایش حساسیتهای فرهنگی درباره آن شهر مؤثر باشد.
نظر شما