۷ شهریور ۱۴۰۲، ۸:۲۷

مرد منبر و کتاب/۱

خاطرات شیخ‌حسین انصاریان از نفوذ منافقین در بدنه دولت انقلاب

خاطرات شیخ‌حسین انصاریان از نفوذ منافقین در بدنه دولت انقلاب

شهید محمدعلی رجایی بارها پشت سر کشمیری نماز خوانده بود و میزان باورپذیری رفتار این‌نفوذی منافقین در حدی بود که به‌راحتی در نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری رفت‌وآمد می‌کرد.

خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: کتاب زندگینامه و خاطرات حجت‌الاسلام والمسلمین شیخ‌حسین انصاریان نوشته مجید جدیدی زمستان سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات سوره مهر منتشر و راهی بازار نشر شد. حدود ۵۰۰ صفحه از این‌کتاب شامل خاطرات و زندگینامه و حدودِ همین‌میزان هم به اسناد، عکس‌ها و نمایه کتاب اختصاص دارد.

شیخ‌حسین انصاریان شخصیت محوری این‌کتاب، سال‌هاست به‌عنوان منبری و مبلغ دین در شهرهای مختلف ایران و جهان به سخنرانی و روضه‌خوانی مشغول است و ضمن انجام مستمر این‌کار، ساعات و دقایق عمر دنیوی خود را به تالیف، تفسیر و ترجمه کتاب اختصاص داده است. شاید عده‌ای شیخ‌حسین انصاریان را به‌عنوان یک‌سخنران یا خطیب بشناسند که حتماً شناخت ناقصی از این‌شخصیت علمی و عرفانی است. او علاوه بر سخنرانی‌های تاثیرگذاری که گناهکاران زیادی را به راه حق کشانده‌اند، تالیفات و مسئولیت‌های مختلفی داشته که گردآوری بخشی از آن‌ها باعث تولد این‌کتاب هزارصفحه‌ای شده است.

راوی کتاب پیش‌رو متولد ۱۳۲۳ است و کتاب زندگینامه و خاطراتش همزمان با ۷۷ سالگی‌اش منتشر شد؛ مردی که توصیه علامه محمدتقی جعفری و دیگر علما باعث شد تصمیم کناره‌گیری از منبر و تمرکز روی تدریس و تالیف را عملی نکند و در مناسبت‌ها و دهه‌های مختلف در شهرهای مختلف ایران و جهان منبر برود و ضمن سخنرانی، دعای کمیل و روضه بخواند تا تعداد بیشتری از بندگان خدا را با او آشتی دهد. این‌شخصیت بین اهالی روضه و مجالس اهل‌بیت با الفاظی مثل «شیخ‌حسین» یا «شیخ» شناخته می‌شود.

در پرونده‌ای که برای کتاب زندگینامه و خاطرات شیخ‌حسین انصاریان باز می‌کنیم، زندگی این‌میراث فرهنگی و معنوی را به‌طور موضوعی مرور می‌کنیم. قسمت اول پرونده مورد اشاره هم درباره فعالیت‌های شیخ‌حسین در روزها و سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی است.

در ادامه مشروح قسمت اول پرونده بررسی کتاب زندگی و خاطرات شیخ‌حسین انصاریان را از نظر می‌گذرانیم؛

* جمع‌آوری اسلحه از مردم تهران

با پیروزی انقلاب، شیخ‌حسین به محلات مختلف تهران رفته و مسئولیت جمع‌آوری اسلحه‌ها را از مردم به امام جماعت مسجد محل واگذار می‌کرد. برای این‌کار نیز کارت ویژه این‌مسئولیت را به امام جماعت می‌داد. شخص شیخ‌حسین انصاریان نیز چندین محموله اسلحه را با چند کامیون جمع‌آوری کرده و تحویل نیروهای دولت انقلاب داد.

مسئولیت بعدی او این بود که گاهی‌اوقات از طرف کمیته انقلاب به شهرهای مختلف سفر کرده و علاوه بر سخنرانی برای آن‌ها، به مشکلات و درد دل‌های آن‌ها گوش دهد. او می‌گوید: «در سفرهای مختلفی که اوایل انقلاب و پیش از جنگ به شهرها می‌رفتیم، ابتدا آقای عطری‌نژاد احکام می‌گفتند بعد آقای طاهری مداحی می‌کردند، سپس من منبر می‌رفتم.» (صفحه ۲۹۳)

* رسیدگی به امور مقامات اخراجی ارتش شاه

شیخ‌حسین انصاریان روایت می‌کند در سنین کودکی‌اش بین ۳۰ تا ۴۰ جلسه دعای کمیل در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) برگزار می‌شد که برگزاری برخی از این‌جلسات توسط ارتشی‌ها، سرهنگ‌ها و تیمسارهای حکومت پهلوی بود. مقامات ارتش هم وقتی از گرایشات مذهبی این‌افراد آگاه می‌شدند، دستور به اخراج یا حبس آن‌ها می‌دادند. بانیان این‌دعاهای کمیل در حرم حضرت عبدالعظیم (ع)، پس از پیروزی انقلاب به دفتر امام خمینی (ره) در قم مراجعه کرده و ضمن ارائه مدرک، از وضعیت خود گفتند. شیخ‌حسین نیز از طرف دفتر امام (ره) مامور به رسیدگی به کارهای این‌نیروهای اخراجی ارتش شاه شد.

* کنارکشیدن از مسئولیت‌های اجرایی و تمرکز بر امور علمی و تبلیغی

پس از استعفای دولت موقت انقلاب، گزینه حزب جمهوری اسلامی ایران برای ریاست‌جمهوری، جلال‌الدین فارسی بود. گروه روحانیت مبارز هم سید ابوالحسن بنی‌صدر را به‌عنوان کاندیدا معرفی کرد. شیخ‌حسین انصاریان پیش‌تر با بنی‌صدر چندین‌جلسه مشترک سخنرانی را در مهدیه تهران برگزار کرده و گاهی پس از این‌جلسات به منزل او رفت و آمد داشت. در این‌رفت‌وآمدها گفتگوهایی هم انجام شده که شیخ‌حسین تلاش کرده بود در خلال آن‌ها، بنی‌صدر را با جامعه دینی ایران آشنا کرده و از او خواسته بود نسبت به رفتار خود مواظبت بیشتری داشته باشد. او در صفحه ۳۰۳ کتاب خاطرات و زندگی‌نامه خود می‌گوید: «اما از جواب‌هایی که (بنی‌صدر) به من می‌داد، معلوم بود که افکار خودش را خیلی قبول دارد. در این گیرو دار شیخ علی تهرانی معروف که هنوز وجهه‌اش خراب نشده بود، از اداره ثبت مشهد پرونده کامل جلال‌الدین فارسی را گرفت و به تهران آورد.» (صفحه ۳۰۳)

پس از انتخابات، نیروهای انقلابی تمایل داشتند بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهور، محمدعلی رجایی را به‌عنوان نخست‌وزیر معرفی کند. اما او که دل خوشی از رجایی نداشت در نهایت سیداحمد خمینی را برای این‌امر پیشنهاد کرد که امام خمینی (ره) با صدور اعلامیه‌ای گفت بنا نیست نزدیکانش شغلی را از مناصب حکومتی انتخاب کنند.

شیخ‌حسین انصاریان به اصرار دوستان و اطرافیانش، کاندیدای انتخابات اولین‌دوره مجلس خبرگان شد. اما شخصی که او نامش را ذکر نمی‌کند، از طرف حزب جمهوری با او تماس گرفت و گفت نباید کاندیدا شود. این‌فرد در تماس تلفنی به شیخ‌حسین گفت خود را کنار بکشد شیخ‌حسین انصاریان می‌گوید با معرفی یک‌کاندیدا توسط حزب جمهوری اسلامی و یک‌کاندیدا توسط گروه روحانیت مبارز، تخم تفرقه و اختلاف بین این‌دو گروه کاشته و همین‌مساله باعث جدایی و دسته‌بندی شد. او نیز با مشاهده این‌وضعیت خود را کنار کشیده و تمرکزش را بر کارهای علمی و تبلیغ دین گذاشت.

کتاب خاطرات شیخ‌حسین انصاریان، فراز دیگری هم مربوط به بی‌انگیزگی او در بودن در بدنه حکومت دارد؛ فرازی که می‌گوید پس از انقلاب چهره‌های مبارزی چون حاج شیخ حسن طاهری و شیخ جعفر شجونی از بدنه حکومت حذف شدند و شبی که امام (ره) می‌خواستند پس از پیروزی انقلاب به قم برگردند، بین بعضی از چهره‌های انقلابی به خاطر تقسیم امور دنیایی اختلاف پیش آمد. راوی کتاب پیش‌رو می‌گوید «آن‌شب با خودم گفتم بهترین خدمتی که می‌توانم به این انقلاب کنم خدمت فرهنگی است. از آن به بعد مشغول منبر و نوشتن کتاب شدم.»

پیش از این‌ماجرا، شیخ‌حسین انصاریان به اصرار دوستان و اطرافیانش، کاندیدای انتخابات اولین‌دوره مجلس خبرگان شد. اما شخصی که او نامش را ذکر نمی‌کند، از طرف حزب جمهوری با او تماس گرفت و گفت نباید کاندیدا شود. این‌فرد در تماس تلفنی به شیخ‌حسین گفت خود را کنار بکشد. این‌فرد در کتاب خاطرات شیخ‌حسین انصاریان، یک‌بازاری و انسانی متدین معرفی می‌شود که پیش از انقلاب با او رفاقت داشته و به همین‌دلیل راوی کتاب نمی‌تواند با یقین و اطمینان بگوید از نیروهای نفوذی در بدنه دولت انقلاب بوده یا نه. به‌هرحال شیخ‌حسین انصاریان از نامزدی در انتخابات مجلس خبرگان انصراف داد و با وجود اعلام انصراف، ۱۰ هزار رای از صندوق‌های انتخابات به‌نام او بودند.

* امتناع از پذیرش محافظ شخصی

با شروع ترورهای سازمان مجاهدین خلق، حفاظت سپاه پاسداران مامور شد از چهره‌های دینی و حکومتی محافظت کند. به همین‌دلیل به شیخ‌حسین انصاریان نیز پیشنهاد شد محافظ داشته باشد. اما او از پذیرش این‌پیشنهاد سر باز زد و اصرارهای چندباره حفاظت سپاه تاثیری در تغییر تصمیمش نداشت. او در خاطرات خود درباره خطر ترور و نفوذ منافقین در بدنه حکومت، مسعود کشمیری عامل انفجار دفتر نخست‌وزیری را مثال می‌زند و می‌گوید، شهید محمدعلی رجایی بارها پشت سر کشمیری نماز خوانده بود و میزان باورپذیری رفتار این‌نفوذی منافقین در حدی بود که به‌راحتی در نخست‌وزیری و ریاست‌جمهوری رفت‌وآمد می‌کرد. به‌تعبیر شیخ‌حسین، کشمیری خود را کاملاً مَحْرم جا زده بود.

خاطرات شیخ‌حسین انصاریان از نفوذ منافقین در بدنه دولت انقلاب

* جریان تبعید آیت‌الله علوی سبزواری

شیخ‌حسین انصاریان می‌گوید رخنه‌کنندگان در کمیته و سپاه پاسداران علیه آیت‌الله علوی سبزواری توطئه کردند و شهر سبزوار را علیه وی شوراندند. درنتیجه در فضای متشنج‌شده شهر درگیری‌هایی پیش آمد که منجر به تیراندازی و کشته‌شدن ۴ شهروند شدند. به‌همین‌دلیل آیت‌الله علوی سبزواری به قم منتقل شد.

ماجرای نفوذ نامحرمان و منافقان در بدنه حکومت، موضوعی است که شیخ‌حسین در ذکر ماجرای تبعید آیت‌الله سبزواری به قم هم به آن اشاره کرده است. این‌مساله در زیرنویس صفحه ۲۹۳ کتاب آمده و راوی در این‌پانویس می‌گوید در سفری که به شهر بم داشته، یکی از افراد سپاه با او ملاقات می‌کرد که نسبت به افراد مختلف و روحانیت نظرات بسیار تندی داشت و می‌خواست افکارش روی منبرها مطرح و سپس اعمال شوند. اما مواجهه با این‌فرد باعث می‌شود قضاوت اولیه‌ای درباره‌اش در ذهن شیخ‌حسین شکل بگیرد که انسان درست و صالحی نیست. پس از چندی هم حراست سپاه پاسداران او را شناسایی کرده و با افشای هویت واقعی‌اش، مشخص شد از اعضای سازمان مجاهدین خلق است. این‌فرد در نهایت دستگیر و اعدام شد. شیخ‌حسین انصاریان می‌گوید: «این‌گونه افراد در کمیته‌های تهران و شهرها و در سپاه نفوذ داشتند. چون کنترل دقیقی نبود هرکس اسم می‌نوشت اگر چهره دینی داشت، قبولش می‌کردند.»

* سوءاستفاده‌های آقای عالمی و مقابله با آن‌ها

همان‌طور که در خاطرات شیخ‌حسین انصاریان ذکر شده، روحانی محوری شهر همدان در سال‌های منتهی به انقلاب اسلامی و پس از آن، سید اسدالله مدنی بود. اما پس از انقلاب، روحانی دیگری به‌نام آقای عالمی در همدان عرض اندام کرد که فرزندانش عضو سازمان مجاهدین خلق بوده و افکار خود را به پدرشان منتقل کرده بودند. درنتیجه عالمی نیز از نظر روحیه و تفکر تاثیر زیادی از فرزندانش پذیرفته بود. شیخ‌حسین انصاریان روایت می‌کند: «آقای عالمی که از افراد انقلابی و جزو تبعیدشدگان قبل از انقلاب به همدان بود، بدون اذن امام و خودسرانه خود را به‌عنوان نماینده امام در همدان معرفی می‌کند و فرزندانش با حمایت وی، دادگاه‌ها و کمیته‌های منطقه را در اختیار خود گرفتند.» (صفحه ۳۱۴)

آیت‌الله مدنی با اطلاع از سوءاستفاده‌هایی که عالمی و فرزندانش می‌کردند، به‌سرعت متوجه این‌خطر می‌شود که شهر همدان در کنترل منافقین است. در نتیجه نامه محرمانه‌ای به امام خمینی (ره) نوشت و از شیخ‌حسین انصاریان خواست آن را به قم نزد امام (ره) ببرد. او نیز نیمه‌شب از همدان حرکت کرده و خود را از جاده ساوه به قم رساند آیت‌الله مدنی با اطلاع از سوءاستفاده‌هایی که عالمی و فرزندانش می‌کردند، به‌سرعت متوجه این‌خطر می‌شود که شهر همدان در کنترل منافقین است. در نتیجه نامه محرمانه‌ای به امام خمینی (ره) نوشت و از شیخ‌حسین انصاریان خواست آن را به قم نزد امام (ره) ببرد. او نیز نیمه‌شب از همدان حرکت کرده و خود را از جاده ساوه به قم رساند. سپس با رسیدن به حضور امام خمینی (ره)، ماجرا را به اطلاع وی رساند. شیخ‌حسین انصاریان روایت می‌کند که امام (ره) با شنیدن ماجرا گفت «من این‌شخص را نمی‌شناسم و نمی‌دانم کیست.»

فردای گفتگوی شیخ‌حسین و امام خمینی (ره)، رادیو تهران اعلامیه‌ای از امام (ره) را قرائت کرد که درباره وضعیت همدان بود. در این‌اعلامیه به نقل از امام خمینی (ره) گفته شد: «نماینده تام‌الاختیار من درهمدان، سیدالاعلام حجت‌الاسلام جناب آقای سیداسدالله مدنی است و من غیر از ایشان در همدان نماینده دیگری ندارم.» با قرائت این‌اعلامیه، بساط سوءاستفاده‌های عالمی و فرزندانش در همدان جمع و مردم علیه او موضع گرفتند. به‌همین‌دلیل نیروهای مجاهدین خلق در منزل او سنگر گرفته و تیراندازی و تبادل آتش‌شان با نیروهای انقلاب آغاز شد. در این‌درگیری‌ها فرزندان عالمی با نیروهای سپاه و کمیته درگیر شده و یک یا دو نفر از آن‌ها در درگیری کشته شدند. عالمی نیز فرار کرده و چندسال بعد در انزوا درگذشت.

* ماجرای قتل سیدجواد ذبیحی

شیخ حسین انصاریان درباره سیدجواد ذبیحی نوحه‌خوان رادیویِ پیش از انقلاب می‌گوید او پیش از پیروزی انقلاب، در شب‌های احیای ماه رمضان پای منبر او در خیابان آبشار و حسینیه طریقیت حاضر می‌شده است. البته حضور ذبیحی نه برای خواندن و مداحی بلکه صرفاً برای استفاده از منبر بوده است. شیخ نیز که از مداحی‌های او در جلسات درباریان اطلاع داشته، تمایل نداشته ذبیحی پای منبرهایش بخواند. اما حضورش در جلسات را نیز مغتنم می‌شمرده است. او چندمرتبه ذبیحی را نصیحت کرد و گفت تلاش کند کارهایش خلاف دستورات مراجع تقلید نباشد. ذبیحی نیز با پذیرش این‌نصیحت‌ها چنین‌پاسخ می‌داده است: «چشم ولی از دو کلمه دعا کردن به شاه چاره‌ای ندارم اگر دعا نکنم اخراج می‌شوم و حقوقم را قطع می‌کنند.»

در یکی از ایام پیش از پیروزی انقلاب، ذبیحی شبی پس از منبر شیخ‌حسین در گفتگوی خصوصی با او، ضمن بدگویی از شاه و حکومت پهلوی می‌گوید این‌حکومت حکومت بهایی‌هاست و اصلاً آن‌ها را قبول ندارد. ذبیحی می‌گوید سران حکومت دین ندارند و کشور دست بهایی‌هاست اما او دعای فرج را خوانده که از رادیو پخش می‌شود و مسئولان بهایی کشور هنوز متوجه اهمیت این‌مساله نشده‌اند.

پس از انقلاب زمانی‌که ذبیحی دستگیر شد، آیت‌الله محمدی گیلانی رئیس دادگاه انقلاب به او ۲ ماه حکم زندان داد و پس از این‌بازه زمانی، هنگام آزادی ذبیحی از او خواست برای جمع حاضر مقداری روضه و مرثیه‌خوانی کند. شیخ‌حسین انصاریان روایت کرده شخص آیت‌الله گیلانی نیز با این‌روضه‌خوانی بسیار گریه کرده و سپس به ذبیحی گفته: «شما آزاد هستی برو!»

با گذشت چندروز از آزادی ذبیحی، مطبوعات خبر قتل او را توسط گروهی به‌نام شاهین منتشر کردند. شیخ حسین انصاریان می‌گوید اعضای این‌گروه به خانه ذبیحی ریخته و او را با این‌عنوان که مامور دادگاه هستند فریب داده و به بیابان‌های کهریزک برده و به‌طور فجیعی به قتل رساندند.

* رئیس گروهک فرقان مجذوب فرهنگ ماتریالیستی بود

یکی از گروهک‌های تندروی دیگری که در ابتدای تاریخ انقلاب حضور دارند و شیخ‌حسین انصاریان در خاطرات خود به آن‌ها اشاره کرده، گروهک فرقان است که چندچهره از بزرگان انقلاب ازجمله شهید مرتضی مطهری و محمد مفتح را ترور کرد. شیخ‌حسین درباره اکبر گودرزی رئیس گروهک فرقان می‌گوید این‌فرد تفسیری پنج‌شش‌جلدی بر قرآن کریم نوشته بود که وی از همان‌ابتدای مطالعه تفسیر مورد اشاره، متوجه شده مولف، مجذوب فرهنگ ماتریالیستی است و آیات قرآن را براساس فرهنگ کفرآمیز ماتریالیسم تفسیر کرده است.

* تشکیل دایره مبارزه با منکرات و توبه‌دادن زنان شهرِ نو

یکی از خاطراتِ پس از انقلاب شیخ‌حسین انصاریان، تشکیل دایره مبارزه با منکرات است که در اثر انجام آن، یک‌روزنامه فرانسوی گزارشی درباره این‌نهاد منتشر و اعلام کرد به‌خاطر فعالیت‌های دایره مبارزه با منکرات، در تهران فساد کمتر به چشم می‌آید.

دامنه گسترده این‌مبارزه محبت‌آمیز با فساد، باعث شد امام خمینی (ره) به آیت‌الله گیلانی بگوید «اگر از تبرعات مردم و کمک‌های دولتی و مردمی برای این‌کار کم می‌آورند، آقای انصاریان مجاز هستند برای نجات آن‌ها از سهم امام خرج کنند.» بررسی کتاب هزار صفحه‌ای خاطرات شیخ‌حسین انصاریان و مطالبی که روی منبر می‌گوید، به‌خوبی نشان می‌دهند که دغدغه زیادی برای نجات زناکاران و مبتلایان به فساد اخلاقی دارد. پس از پیروزی انقلاب، روزی شهید آیت‌الله قدوسی به‌عنوان دادستان وقت انقلاب، شیخ‌حسین را به دفتر خود دعوت کرد و از او پرسید درباره قلعه (شهر نو) چه باید کرد؟ این‌محله در جنوب تهران یکی از مراکز متمرکز فساد بود که پیش از پیروزی انقلاب، هر روز تعداد زیادی از تهرانی‌ها و اهالی دیگر شهرها را به‌سمت خود جذب می‌کرد. شیخ‌حسین انصاریان با قبول مسئولیت مبارزه با این‌محله، هزینه تمام خانه‌های فساد در این‌محله را پرداخت و اسنادشان را به‌نام دادستانی انقلاب منتقل کرد. تمام زنانی را هم که در این‌خانه‌ها گرفتار و ناچار به گناه بودند، به خانه و خانواده‌هایشان بازگرداند. این‌کار با همکاری حسین عطری‌نژاد به‌عنوان فردی متدین و مورد اعتماد انجام شد و تعداد زیادی از این‌زنان به خانه‌های خود در شهرستان بازگشتند.

شیخ‌حسین انصاریان در راه مبارزه با فساد، به ۴ هزار تن از زنان تن‌فروش ساکن در شهر نو به‌طور حضوری صحبت کرده و پای درد دل‌شان نشست. به این‌ترتیب با حل مشکلات اقتصادی این‌زنان، مشکل اخلاقی‌شان نیز حل و مقدمات ازدواج بسیاری از آن‌ها فراهم شد که در سال‌های بعد تبدیل به شهروندان سالمی شدند.

دامنه گسترده این‌مبارزه محبت‌آمیز با فساد، باعث شد امام خمینی (ره) به آیت‌الله گیلانی بگوید «اگر از تبرعات مردم و کمک‌های دولتی و مردمی برای این‌کار کم می‌آورند، آقای انصاریان مجاز هستند برای نجات آن‌ها از سهم امام خرج کنند.»

به این‌ترتیب بود که محله بدنام شهرنو، پس از انقلاب پاکسازی شد.

* برگزاری جلسات سه‌شنبه برای حفظ جوان‌ها

یکی از دغدغه‌های همیشگی شیخ‌حسین انصاریان، حفظ جوانان بوده و هست که به‌خاطر همین‌دغدغه، پس از پیروزی انقلاب، جلسه‌ای را برای شب‌های سه‌شنبه برپا کرد که از سال ۱۳۶۱ تا ۶۴ یعنی اوج جنگ تحمیلی ادامه داشت. او به‌خاطر حضور در این‌جلسه، منبرهای دیگر خود را در شهرستان‌ها تعطیل کرد و خود را در زمان مقرر به تهران می‌رساند.

این‌سلسله‌جلسات در دو مکان برگزار شدند؛ یکی منزل حاج محمد مقدم و دیگری حسینیه همدانی‌ها. موضوعی هم که شیخ‌حسین انصاریان برای این‌جلسات در نظر گرفته بود؛ حول محور سه‌مساله عرفان، محبت و توبه بود.

* ظهور مداحان نوظهور؛ آفتی که دامن مجالس عزا را گرفت

شیخ‌حسین انصاریان در چندفراز از خاطرات خود، آفت‌هایی را که دامن‌گیر جلسات روضه و عزاداری اهل بیت شده گوشزد می‌کند. او می‌گوید «آفتی که پس از انقلاب، دامن مجالس عزاداری را گرفته، ظهور مداحان نوظهور و مداحی‌های جدیدی است که حامل شعرهای سبک، گاه بی‌ربط و روضه‌های دروغین است.» (صفحه ۳۴۹) افرادی که شیخ‌حسین به آن‌ها اشاره می‌کند، در لباس مداحان به علمایی مانند آیت‌الله خویی یا آیت‌الله مکارم شیرازی که در پی تبیین گونه صحیح مداحی و عزاداری بوده‌اند، اهانت می‌کردند.

این‌خطیب و منبری قدیم تهران می‌گوید از ابتدای انقلاب خطر انحراف در مداحی و ذکر مصائب را درک و از همان‌زمان علیه این‌نقیصه سخنرانی کرده است.

شیخ‌حسین انصاریان پس از انقلاب برای قرائت دعای کمیل شب‌های جمعه به مهدیه دعوت شد.

ادامه دارد...

کد خبر 5872950

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha