خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب: حسین قربانزاده خیاوی، مربی قصهگویی که تجربه نوشتن ادبیات دفاع مقدسی ویژه کودکان و نوجوانان را دارد، همزمان با هفته دفاع مقدس گفتگویی با مهر داشت که در آن با اینپژوهشگر درباره جنگ و قصههای جنگ، دفاع مقدس و قصههای رزمندان و شهدا گفتوگو کردیم.
مشروح اینگفتگوی کوتاه در ادامه میآید؛
* شما داستانهای مختلفی با موضوع دفاع مقدس و جنگ نوشتهاید. بهنظرتان داستان دفاع مقدسی با قصه و قصهگویی از جنگ باید چه تفاوت ساختاری یا محتوایی داشته باشد؟
ذات دفاع، مقدس است. گاهی صحنههایی را میبینیم که پرنده یا موجودی از خانه یا فرزندان خود ایثارگرانه و جسورانه دفاع میکند. این صحنه در نظر همه ارزشمند و تحسینبرانگیز است. اگر این دفاع از شکل غریزی، سیمای آگاهانه پیدا کند، ارزش و جایگاهش بالاتر میرود. دفاع انسانها از داشته و باورهای خودشان مبتنی بر شناخت و آگاهی است؛ هر چه این شناخت صحیح و بنیادین باشد شکوه و ماندگاریاش بیشتر میشود. شاهد هستیم با گذشت سالها هنوز از آن یاد میکنند و عظمت و دستاوردهایش را پاس میدارند.
روند دفاع، قابل روایت است. مخاطبها دوست دارند شنونده جلوههای آن باشند. روایت جلوههای مبارزه و دفاع اگر با هنر آمیخته شود ماندگار میشود. در مسیر روایت جنگ، ما علاوه بر خاطرهگویی به هنر قصهگویی میرسیم. قصهگویی هنری ماندگار است؛ اما شاخصههایی دارد که باید به آن توجه شود. در میان این ویژگیها باید اول به داستان بعد به نوع روایت دقت کنیم. قصهگویی نیازمند شخصیت، تعلیق، هیجان، کشش و جذابیت است. این موارد همواره از خصوصیات و داشتههای دفاع و جنگ است؛ پس میشود با هنر قصهگویی به سراغ دفاع و جنگ رفت. قصهگویی به محتوای غنی هم نیاز دارد؛ این محتوا را باید از میان تصویرهای ماندگار ساخت و عرضه کرد.
* قصهگویی از دوران دفاع مقدس ظرفیت این را دارد که یکی از ابزار حفظ، پاسداشت و انتقال خاطرات و ارزشهای آن دوران به نسل بعد باشد؟
اشاره شد که قصهگویی با توجه به قدمت و قبول عامه، هنری ماندگار است. توانایی بالای انتقال مفاهیم، ساده و در دسترسبودن و ارتباط مؤثر با مخاطب از امتیازهای ویژه هنر قصهگوی است. پس میتواند در خدمت مفاهیم باشد. ظرفیت ارائه و تأثیرگذاری هنر قصهگویی آن را بسیار حائز اهمیت کرده است. هنر قصهگویی توانسته در طول سالها گردِ فراموشی از چهره رخدادها دور کند و بسیاری اتفاقها در دل این هنر زنده مانده و ماندگار شدهاند. نفس سینه به سینه بودن این هنر آن را از حیطه قدرت و چارچوبها رهانده و چهرهای مردمی به آن داده است. برای همین خاموش نمیشود؛ پس باید جدی گرفته شود؛ چرا که قابلیت بینظیری برای انتقال ارزشها و زنده نگه داشتن اتفاقها دارد.
بدونشک جنگ و دفاع مقدس هم میتواند از ظرفیت قصهگویی بهره ببرد؛ همچنان که بیشتر کشورها که درگیر جنگ و دفاع از وطنشان بودهاند از این فرصت استفاده کردهاند. قصهگویی ریشه در هنر و ادبیات دارد و زبان هنر و ادبیات هم گویا و هم ماندگار است.
* در آن دوران، قصههای جنگ وجود داشت و احتمالاً بیشتر مادران برای فرزندانشان قصهای از دلاوریهای شهدا میگفتند. آیا همچنان میتوان از قصههای جنگ استفاده کرد؟ نیاز به بازنویسی و بازسازی دارند؟ به نظر شما در کدام بخش بیشتر به بهروزرسانی نیازمندند؟
قصهها زمانی شکل میگیرند که خاطرهها و اتفاقها رخ داده، تلخی یا شادی آن سپری شده باشند. در چنین زمانی هنر و ادبیات فرصت قد کشیدن و سر برآوردن پیدا میکنند. آتش جنگ، ایثار، شجاعت، کشتن و کشتهشدن خاطره میسازند و تصویر میآفرینند در این عرصه. بذر هنر و ادبیات فرصت جوانه زدن و تناور شدن ندارد؛ باید زمان بگذرد تا هنر و ادبیات خودنمایی کند. بسیاری از قصهها از دل خاطرهها رشد میکنند. خاطرهها صورت واقعی اتفاقها هستند. قصهها چهره درونی یک اتفاق را هم در خود دارند. قصه نیازمند خلاقیت و نگاهی تازه است، موشکافی دارد و جزئینگر است. همین نگاه ریز ماندگارش میکند. در قصهگویی از بیان ساده یک رخداد دور میشویم و آن را چنان ارائه میدهیم که نیاز مخاطب است. کدام وجهه مدنظرمان است؟ قصه به همان میپردازد، پس باید هنرمندانه شکل بگیرد.
قصهگویی هنر باستانی با امتیاز نقل سینه به سینه است. زمانی که قصهای به این جایگاه رسید نقل میشود و به حرکت درمیآید. اگر مبتنی بر اخلاقیات و ارزشهای والای انسانی باشد از حرکت نمیایستد. مهم نیست مخاطب از خاستگاه قصه باشد یا از سرزمین دیگر، شده قصههایی را دشمن هم پاس میدارد و راویاش میشود. باید به قصه چنین قدرت حرکتی بدهیم. این توانایی، زمانی وارد دنیای قصه میشود که قصه حاوی ارزشهای اخلاقی و انسانی باشد. در جنگها جلوههای شگفتانگیزی رخ میدهد؛ رفتار و کردار انسانی که همواره ارزشمند و مورد پسند عموم هستند. این جلوهها قابلیت نقل دارند و میبایست روایت شوند. کسانی که چنین خاطرههایی دارند، در واقعهها حضور داشتند یا شاهد و ناظرش بودند باید در ثبت و ضبط و روایت آن بکوشند. اینها داشتههای غنی یک ملت محسوب میشوند که میتوانند در آینده جلوی تکرار اشتباهی را بگیرند، اتفاق مشابه را رقم بزنند یا تقویت کنند. قصهها سازندهاند، انسانساز و تمدنساز و باعث غنای فرهنگ؛ پس باید شکل بگیرند و حفظ شوند.
* بهنظرتان نوجوانان و جوانان هم میتوانند قصهگویان خوبی با موضوع جنگ شوند؟
قصهگویی هنری مردمی است؛ متعلق به تمام اقشار مردم. زمانی مختص افرادی سخنور و توانا بود. قصه را از زبان بزرگان و عالمان میشنیدند؛ چرا که نقش تربیتی قصه ایجاب میکرد از زبان کسی بیان شود که آگاه و نامور بود؛ قصهگویان بزرگ و معتمد که با قصه میتوانستند درهای اندیشه را به روی مخاطب بگشایند. هنوز هم قصه شنیدن از زبان پیری توانا در سخنوری و صاحب نفس تأثیرگذار، حلاوت و گیرایی خاصی دارد؛ اما امروزه قصه تبدیل شده به هنری که میشود آن را آموخت و هنرمندانه ارائه کرد. قصهگویان خوب و موفق نوجوانی داریم که مستعد بوده و تواناییهایش را گسترش داده و الان قصهگویی موفق است. همه میتوانند قصهگویی کنند؛ اما توانا و مقبولشدن در عرصه این هنر، مانند تمام هنرها نیازمند تمرین و آموزش است.
* در بخش قصههای نامداران جشنواره قصهگویی، قصهگویان میتوانند سراغ شهدای دفاع مقدس بروند و قصه بسازند. بهعنوان سوال آخر، به اینمساله بپردازیم که دفاع مقدس در کدام زاویهها و جنبهها کمتر رونق گرفته و سوژههای ناشناختهای دارد؟
از همانابتدا جنبههای دینی و عرفانی جنگ هشت ساله ما بر سایر جنبههای آن غلبه کرد. بسیاری از هنرمندان و نویسندگان سراغ رفتارهای دینی و عارفانه رزمندگان، اعتقادات مذهبی و خداشناسی رفتند و شدند اولویت اول رزمندهها و تا مدتها اصل همین بود و دیگر نویسنده یا هنرمندی جرأت نکرد رزمندهای را به تصویر بکشد که در این ارزشها ضعف داشته باشد. در چنین وضعی برخی ویژگی مختص انسانهای معمولی، خطا و لغزشها از چهره و دامن رزمندگان زدوده شد و بیشتر رزمندگان شدند شبیه هم که همه میشناختیمشان؛ اما رزمندگان در کنار خصوصیات مشترک، با هم تفاوتهایی داشتند که شلوغ و طناز یا اذیتکردن همرزمها میتوانست از این ویژگیها باشد.
پرداختن به چهرههای شاد، سرشار از عشق به زندگی، طناز و شوخطبع رزمندگان هنوز هم، با وجود خلق نمونههایی که موجودند، جای کار دارد. ما در عرصه سینما و ادبیات داستانی نمونههای مختلفی از چهرههای موفق از رزمندگان داریم که عابد، زاهد و خداترس هستند؛ اما رزمندهای که به اصطلاح آتش بسوزاند کم داریم. قصهگویی از چنین رزمندههایی علاوه بر جذابیت، میتواند ابعاد شخصیتی دیگری از رزمندگان را هم به مخاطب معرفی کند.
نظر شما