محمدرضا دوستمحمدی هنرمند تصویرساز و طراح گرافیک در گفتوگو با خبرنگار مهر درباره بروز امکانات بیشتر همچون هوش مصنوعی در طراحی خلاق بیان کرد: میتوان گفت که امروز امکانات طراحی و دیجیتال بیشتر شده است و این موضوع آسیبهایی را دارد اما به اعتقاد من خلق اثر در بُردار صعودی قرار دارد و تربیت دانش بشری رو به بالاست اما معرفتهای انسانی و اخلاقی که در تخصص من نیست باید شخص دیگری دربارهاش صحبت کند.
وی در پاسخ به اینکه چطور میتوان نسل جوان را راهنمایی کرد تا آثار خود را در این پیشرفت تکنولوژی خلق کنند تا قلم خودشان را داشته باشند، گفت: خوشبختانه اتفاقی که اخیراً و با بروز هوش مصنوعی افتاد، تعارفها را کنار گذاشته شد؛ یعنی هنرمندانی که در حال موجسواری یا پنهانکاری بودند و بدون ایده کار میکردند، هوش مصنوعی بازی را رو و غول هوشمند ظهور کرد. در واقع هوش مصنوعی این موضوع را به ما یادآوری میکند که انسان باید انسانیت خود را کشف کند تا بتواند با ماشین کار کند و در واقع یک سیلی محکمی بود برای ما انسانها که باید بتوانیم جای خودمان را در خلقت کشف کنیم. به اعتقاد من این فرصت و گوشمالی خوبی بود تا متوجه شویم کارهایی که انجام دادیم چقدر ماشینی و تکنیکال و تا کجا و چقدر به قدرت انسان مرتبط است. نسل جوان هم به نظر من متوجه خواهند شد که در این عرصه کجا بایستند تا بتواند زندگی هنری خود را داشته باشند.
هنرمندان جوان چطور جذب اروپا میشوند؟
«هوش مصنوعی» در واقع سیلی محکمی بود برای ما انسانها که باید بتوانیم جای خودمان را در خلقت کشف کنیم
دوستمحمدی درباره در خدمت قرار گرفتن هنر تصویرسازی و گرافیک برای تبلیغات و دنیای مصرفی که پیامی قابل درکتر و صریحتر برای مردم دارد و اینکه چطور میتوان بر این موضوع غلبه کرد، توضیح داد: طبیعی است که بخشی از دنیا، دنیای قُلدری و اقتصاد و ثروت است و طبیعتاً در دعوای اقتصادی و قدرت، کسی که ثروتمندتر و قدرتمندتر است حرفش را میتواند در رسانه بلندتر مطرح کند و طبیعتاً نیز آن گروهی که میخواهد از اخلاق و انسانیت و حقیقت فطری انسان دفاع کند، زور رسانهای کمتری دارد. اقتصاد و مصرف را نمیتوان کنار هم گذاشت چون اقتصاد خوب است اما اگر بخواهیم بگوییم خروجی بد آنکه به دنیای مصرف و مصرفگرایی اشاره دارد، باید بگویم که این دنیای مصرفی زورشان زیاد است و طبیعتاً در بازار کار نیز هنرمندان طراح به سمت این فضا گرایش پیدا میکنند و بیشتر بچههایی که مهاجرت میکنند نیز دغدغههای رفاهی و ثروتی دارند. در هر حال ما نمیتوانم به نسل جدید هنرمند طراح دیکته کنیم اما جنس زندگی مرفه و این شیوه، طبیعتاً هنرمندان جوان را نیز به سمت خود جذب میکند؛ در همین کشور ایران، اگر برای یک مرکز فرهنگی کار کنید سر مبلغ دستمزد باید چانه بزنید اما اگر برای یک مرکز تبلیغاتی اقتصادی کار کنید اختلاف قیمت بالایی دارد.
وی تصریح کرد: این جریان در دنیا نیز وجود دارد و ابرقدرت اقتصادی ترجیح میدهد نیروهای زبده را برای خودش جذب کند. ما هم نمیتوانیم جلوی کسی را بگیریم چراکه این موضوع، درونی و انسانی است و خود انسانها باید به نتیجه برسند که زندگیشان را با چه هدفی بچینند. هم افرادی هستند که در حوزه فرهنگ کار و در زمین اهریمن بازی میکنند و هم افرادی هستند که در حوزه تجارت فعالیت دارند و در زمین الهی بازی میکنند و تفکیک این ۲ غلط است و ممکن است در تعریفی، ایجاد دوقطبی کند. اگر هنرمند برای خود یک هدف انسانی را در نظر بگیرد، مسیر خوب و مناسبی را پیش میرود و این مساله قابل دیکته کردن نیست و من معمولاً سر کلاس اینگونه حرفها را نمیزنم.
این هنرمند تصویرساز در ادامه این بحث توضیح داد: میتوان موارد کلی را در کلاس مطرح کرد که من نیز معمولاً همین کار را میکنم؛ مثلاً میگویم «بچهها من یک ماشین دارم و دیگر دلم نمیآید ماشین دیگری بخرم و ترجیح میدهم مدام ماشینم را عوض نکنم چون این تغییر و لذت تنوع ته ندارد و چیزی که ته ندارد، مشکوک است.» اینکه به نسل جدید مستقیماً بگوییم اروپا نروید یا ایران بمانید، غلط است. ممکن است کسی به اروپا برود و افق دیدش وسیعتر شود. خوشبختانه خداوند درون انسان فطرت قرار داده که من بیشتر به این امر فطری انسان امیدوارم؛ فقط کافی است انسان تفکر کند. در کلاسهایم به نسل جدید میگویم «بچهها وقتتان را برای سرگرمی کم کنید و زمان زیادی برای سرگرمی نگذارید و کمی وقت برای مطالعه و فکر کردن بگذارید.» من فکر میکنم دنیای صنعتی معاصر، انسانها را سرگرم کار کردن، روزمرگی و بخور و بخواب کرده است و انسان نمیتواند به مسیر زندگیاش فکر کند.
وی تاکید کرد: من فکر میکنم مهمترین نکته این است که آدم خودش را درست کند و آدمها خوب بلد هستند حرف بزنند اما اگر این حرف در رفتار و رسیدن به آرمانهایش بروز کند، توسط مخاطب حرفها درک میشود و روی او تأثیرگذار خواهد بود.
اقتصاد در تبلیغات و نمای شهری نقش ویژهای دارد
دوستمحمدی در ارزیابی فضای بصری شهر تهران به عنوان یک تصویرساز و گرافیست، گفت: به دلیل کار گرافیک و تصویرسازی که دارم و از سال ۹۰ ذهن و چشمم درگیر فضای بصری و تبلیغات شهری است، میتوانم در مقام ارزیابی بگویم اوضاع فضای بصری شهر تهران از ۲۰ سال پیش بهتر است اما تا جایگاه ایدهآل خیلی فاصله داریم و میتوانم بگویم حرکت، حرکت نزولی نیست. مشکلات پیچیدهای وجود دارد و نمیتوان یکی را نام برد اما اقتصاد در تبلیغات و نمای شهری نقش ویژهای دارد. ما در جغرافیا و زمان و تاریخی هستیم که خیلی آشفتگی داریم و طبیعی هم است و تاریخ صدها سالهای نیز پشت این اتفاق است و تغییر دادن کاری سخت محسوب میشود اما در هر حال بخش عمده این موضوع با موضوعات اقتصادی گره خورده است. برای مثال، اگر در شهرستانهای کشور جستجو کنیم، طبیعتاً کلان شهرها اوضاع مناسبتری دارند. شهرستانهایی که بافت، معماری و محلیت بومی خود را با اتحاد و همکاری حفظ کردهاند، عالی هستند ولی به وفور شهرستانهایی داریم که دچار آشفتگی، آلودگی و بینظمی هستند که به اقتصاد برمیگردد و به همین دلیل اوضاع کلان شهرها به دلیل بهرهمندی بیشتر از اقتصاد، بهتر است.
وی با تاکید بر نقش ویژه و عمیق اقتصاد در ارکان زندگی شهری، بیان کرد: حتی میتوان گفت که اقتصاد در فرهنگ و هنر نیز نقش دارد و اینکه بتوانیم مسکن، رفاه و اوضاع روزمره مردم را سامان دهیم، در اولویت هستند و فرهنگ از اولویتهای اولیه محسوب نمیشود. در این موضوع عامل اقتصاد نقش پررنگی دارد؛ برای مثال خیابانهای بالای شهر به دلیل اینکه پول بیشتری میدهند، زیباتر هستند و شهرداری خرج میکند یا آنجایی که رسانه دارند، به آنها رسیدگی میشود اما محلههایی هم هستند که از چشم مسئولان دورند.
اولویتهای گرافیک شهر تهران باید تغییر کند
این هنرمند طراح گرافیک که مدتی در طراحی دیوارنگاره میدان ولیعصر (عج) نقش داشت، درباره دیوارنگارههای شهری پایتخت گفت: دیوارنگارههای شهری همچون میدان ولیعصر (عج) از آن اتفاقاتی است که بُردار گرافیک شهری را به سمت صعود میبرد ولی توقعی نیز داریم که میتواند بهتر باشد. در فضای تبلیغات شهری، چون موضوعات فرهنگی طی چند سال اخیر برای شهرداری نیز جدیتر شده است، به اعتقاد من موضوعات «حال خوب کن» و «زیبا» باید در اولویت اول باشد و بعد باید به نمایش موضوعات «محتوایی» پرداخت.
وی همچنین بیان کرد: ما همیشه یک ویترینی در رسانههای اروپایی داریم؛ برای مثال در یک کوچه در یکی از شهرهای اروپایی کاری خلاقه شده است و این سوژه ناگهان وایرال میشود و تصور اینگونه است که در همه کوچههای اروپا کار خلاقه هنری نصب شده است! ما ایرانیها معمولاً این حس عقبماندگی را داریم و خودمان را ناچیز میپنداریم و این حسهای منفی ضدهویتی ما را کمی گیج میکند و سبب میشود برآورد منطقی از مملکت و اوضاع داشته باشیم.
دوستمحمدی متذکر شد: هیچوقت ما بنگلادش و شیلی یا.. را در نظر نمیگیریم و خودمان را با کشورهای اروپایی قیاس میکنیم در حالی که در پاریس یا برلین زیست نکردهایم که بدانیم چگونه است و همیشه پاریس و برلین رویایی را در ذهن داریم. این حس مجازی بودن اطلاعات ذهنی ما، به بیهویت شدن کمک کرده است. از طرف دیگر نگاه افراطی ما نسبت به طرحها و ایدههای شهری دیگر نکتهای است که مشکل ایجاد کرده است؛ راحت نمیتوان به کاری که چندین نفر روی آن فکر کردهاند، خرده گرفت و آن را تخریب کرد. همچنین میگویند معماری تهران مزخرف است! این نگاه غیرواقعی و غیرمنطقی نیز دیگر مشکل ما است. در هر حال، حس من به رشد فضای شهری، امیدوارانه است و ما رو به جلو در حال حرکتیم اما غصه ما در این بخش است که میتوانیم شیب بُردار را کمی تندتر برویم.
نظر شما