خبرگزاری مهر - گروه دین و اندیشه: علم اقتصاد، هرچند اکنون در شمار مهمترین و مؤثرترین مسائل علوم اجتماعی است، ولی علمی جدید به شمار میرود که مبانی و اصول آن فقط از چهار پنج قرن به این طرف تدوین و به صورت علم درآمده است. بعد از پایان جنگ جهانی دوم که مناسبات نظم منطقهای در خاورمیانه تغییر کرد و در پایان دهه چهل و پنجاه میلادی، نظام استعماری جای خود را به دوره استقلال بسیاری از کشورها داد و جریانهای اسلامی در کشورهای مختلف که امکان ظهور نداشتند، بروز و ظهور جدی پیدا کردند. در این هنگام متفکران مسلمان، آنانی که مسئولیت اجتماعی بیشتری احساس میکردند، به ناچار تلاشهایی را شروع کردند. ایده اقتصاد اسلامی و بانکداری اسلامی به عدم استقبال مسلمانان از تودیع پول در بانکداری ربوی غربی بر میگردد. چرا که به دلیل نحوه معاملات و قراردادها در این نوع بانکداری، مسلمانان سرمایههای خود را به طور معمول در این بانکها سپرده گذاری نمیکردند. منظور از بانکداری اسلامی نوعی سیستم بانکداری است که مبتنی بر قوانین اسلامی باشد. اگر مؤلفههای اصلی بانکداری اسلامی را حذف ربا از تمامی عملیات بانکی و انطباق عملیات بانکی با موازین شرعی بدانیم، اساس بانکداری اسلامی، تسهیم سود، مشخص بودن مسیر مصرف منابع و نظارت بر عملیات بانکی خواهند بود.
برای تبیین مسائل مرتبط با اقتصاد اسلامی و اقتصاد ایران با کارشناسان دینی، اقتصادی و اقتصاد اسلامی به گفت و گو نشستیم. در دهههای اخیر، گروههای مختلفی فعالیت در عرصه اقتصاد اسلامی داشتهاند و گاهاً برخی از اقدامات در ساختارهای مالی، همچون بانکداری اسلامی را ماحصل این تلاشها دانستهاند. اما همیشه تردیدی وجود داشته است که مطالبه اسلامیسازی اقتصاد و بانکداری باید از کدام مراکز و نهادهای علمی صورت پذیرد و این نهادها هرکدام چه رسالتی را دنبال کردهاند. از اینرو با دکتر محمد جواد توکلی استادیار و عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) پیرامون این موضوع به گفت و گو پرداختهایم که بخش دوم آن تقدیم نگاهتان میشود:
* به نظر حضرتعالی از حوزههای علمیه و طلاب چه موضوعاتی را باید برای اسلامیسازی اقتصاد و بانک مطالبه کرد؟ آیا این مطالبه تاکنون تحقق یافته و دستاوردهای آن در حوزه اقتصاد و بانکداری بروز داشته است؟
حوزههای علمیه به عنوان پیشرانهای مباحث فقهی و دینی در فرهنگ اسلامی و اعتقادی ما نقش بسیار جدی در تدوین اصول و اساس پایههای اسلامی علوم مختلف دارند. دین مبین اسلام در اقتصاد رهنمودهای بسیار خوبی راجع به عدالت، مالکیت، تخصیص منابع، چگونگی توزیع درآمد وجود دارد، ولی به صورت مشخص و کامل تدوین نشده است. یکی از کارکردهای حوزههای علمیه در اقتصاد اسلامی این است که نظریات را گردآوری کند تا به کشف قواعدی برسد که اساس آنها در اسلام وجود دارد و با نگاه تطبیقی بتواند رسالت خودش را در اسلامیسازی اقتصاد را دنبال نماید. از سوی دیگر ما نیازمند این هستیم تا کارشناسان و محققانی که نگاه اسلامی دارند در مراکزی که به حضور آنها برای ارائه مشورتهایی برای اسلامیسازی فرآیندهای مالی و اقتصادی نیاز هست، حضور داشته باشند. مثلاً سازمان بورس ما، ادارات مالیاتی و همچنین وزارتخانه اقتصاد در کشور ما نیازمند این نگاههای تطبیقی و مطالعات اسلامی هست. اما این ظهور و بروز در زمان فعلی خیلی محدود است و فرآیند حضور جریان اسلامیسازی اقتصاد و نظام بانکداری در کشور ما علاوه بر موفقیتها دارای نواقصی هم هست و این نیازمند حضور جدیتر نهادی مثل حوزهها در مسائل اقتصادی میباشد.
* یکی از مباحثی که در اسلامیسازی اقتصاد و بانکداری طرح میگردد، این نکته است که پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی ما با تمام تلاشهای حوزه و دانشگاه در بانکداری و اقتصاد اسلامی مشکلات فراوان داریم. به نظر شما علت این مسئله و عدم موفقیت چیست؟
باید گفت تلاش نهاد علم ما در بحث اسلامیسازی اقتصاد و ایجاد ابزارها و سازکارهای اسلامی، متأسفانه به درستی اجرا نشده است و نگاه قانون بانکداری اسلامی به بانکداری ظاهریست نه یک نگاه واقعی. به دلیل اینکه کارشناسان و فعالان حوزه اقتصادی ما برای این کار تربیت نشدهاند و از اهداف و اصول بانکداری اسلامی اطلاع کافی ندارند. برای مثال بانکداری اسلامی معتقد است که بانک باید کارهای واقعی انجام دهد و خلق سرمایه نماید. اما متأسفانه بیشتر بانکها با پول به سود میرسند و در عرصه تولید نیستند و فقط نقدینگی خلق میکنند.
تلاش نهادهای دانشگاهی و حوزوی ما برای طراحی مبانی اقتصاد و بانکداری اسلامی به ابزارهای اجرایی نرسیدهاند و ما تربیت نیروی محدودی داشتهایم. سرفصلهای دانشگاهی این رشته و همچنین متون تخصصی مباحث اسلامی که امری است بین دانشگاه و حوزه و باید با تلاش هر دو صورت گیرد، روند کندی را پشت سرگذاشته است. همه این مجموع عوامل باعث شده تا ما توفیق جدی در اسلامیسازی اقتصاد و بانکداری نداشته باشیم. همچنین بصورت کلی باید گفت که ما در اقتصاد اسلامی هم در بُعد نظری و هم در بُعد اجرایی دچار اختلالاتی هستیم. ابتدای انقلاب اسلامی در بعد نظری به خاطر شرایطی که وجود داشت اقتصاد ما دولتی شد. در بُعد عَملی هم ما درست اجرا نکردیم. هنوز در سیستم بروکراسی ما مشکلاتی مثل فساد وجود دارد. شما باید در فضایی کار کنید که شفاف باشد اگر فساد و رانت وجود داشته باشد، اجازه نمیدهد شما حرکت کنید، چون منابع و توزیع را جابجا میکند و امروز منابع ما نامناسب توزیع میشود. اقتصاد اسلامی یک علم متفاوت نیست بلکه در کنار اقتصادهای متعارف قرار میگیرد. نگاه جدیدی دارد، از اقتصادهای دیگر هم استفاده میکند. اقتصاد اسلامی الگو دارد، هم خریدار هم فروشنده اطلاعات کامل و شفاف دارند. اگر این بازار درست شود میتواند مشکلات اساسی ما را حل کند.
* به عنوان آخرین پرسش الان در شرایط کنونی باید نگاه ما به اسلامیسازی اقتصاد چگونه باشد و این مطالبه را باید از دانشگاه مطالبه کرد یا حوزه؟
اسلام، نظام اقتصادی مبتنی بر شریعت ارائه میدهد که از احکام ارزشی شایسته برای تنظیم حیات اقتصادی جامعه تشکیل یافته است؛ امّا افزون بر این، قرآن کریم، سنت شریف نبوی و نتایج معارف متکی بر آنها مجموعهای از متغیّرها، پیش فرضها و مقولات اقتصادی وصفی را نیز در اختیار ما میگذارند که باید از آنها در کنار مشاهده، تجربه و استنتاج منطقی صورت گرفته به وسیله مسلمانان و غیر مسلمانان، برای تجزیه و تحلیل و تفسیر واقعیتهای اقتصادی جامعه استفاده شود؛ بر همین اساس ما میگوئیم که اقتصاد اسلامی ما از دو حوزه اصلی، نظام اقتصادی و تجزیه و تحلیل اقتصادی اسلامی بهرهمند میباشد. حال ما در بین فعالان عرصه اقتصاد اسلامی با حوزه و دانشگاه روبهرو هستیم. نظام و مکتب اقتصادی که برخاسته از اندیشه اسلامی و دینی باشد، امری است که در اختیار دینشناس و فقها قرار دارد. لذا این بعد از تشکیل یک ساختار اسلامی صحیح در اقتصاد و نظام مالی ما برعهده حوزههای علمیه میباشد. اما از سوی دیگر تجزیه و تحلیل ابزارها و رویکردهای اقتصادی و نظریات متعدد در جهان را دانشگاهیان که نگاه و رویکرد اسلامی را دنبال میکنند باید انجام دهند و مکمل عمل حوزههای علمیه به ترسیم روشهای اسلامیسازی ساختارها بپردازند.
به نظر بنده به عنوان عرض پایانی، باید بگویم، یکی از ظلمهایی که در دهههای اخیر به اقتصاد اسلامی شده این هست که برخی ناکارآمدیهای اقتصاد ایران به پای اقتصاد اسلامی نوشته شده است و من اینجا میخواهم بگویم ما در این چهل سال اخیر هیچ وقت فرصتی برای اجرای اقتصاد اسلامی را فراهم نیاوردهایم و نسخههای اقتصاد اسلامی را اجرا نکردهایم. نمونه عینی این مسئله همین موضوع اقتصاد مقاومتی است که یک دهه هست توسط مقام معظم رهبری مورد اشاره و تأکید قرار گرفته اما مورد کم لطفی واقع شده است. ما باید هم در حوزههای نظری و علمی و همچنین اجرایی به اقتصاد اسلامی بها بدهیم و عرصه بحث و گفتگو را ایجاد کنیم و از الگوهای غلط غربی و تجربه شده ناموفق پیشین از نظریات اقتصادی گذشته دور شویم و آنها را کنار بگذاریم.
نظر شما