۲۲ مهر ۱۴۰۲، ۱۳:۱۹

یادداشت فرزند شهید «فخری‌زاده» برای «طوفان‌الاقصی»؛

شنبه حماس؛ ثمره خون‌هایی که خشک‌ نمی‌شوند!

شنبه حماس؛ ثمره خون‌هایی که خشک‌ نمی‌شوند!

آن جرثومه تصور می‌کرد اگر خون آزاده‌ای را بریزد، امتدادی نخواهد داشت، غافل از اینکه خون شهدا خشک نمی‌شود! عاقبت سیلی می‌شود، دیوارهای بلند حائل را فرو می‌ریزد و خانه عنکبوت را خراب می‌کند.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله _ حامد فخری‌زاده: پدرم می‌گفت: «تا من زنده هستم خواب راحت به چشمان نتانیاهو و ترامپ نخواهد آمد.» اولین بار این عبارت را بعد از دیدن نتانیاهو در آن شُوی تلویزیونی گفت؛ همان جایی که نخست‌وزیر رژیم موقت صهیونیستی نام پدرم را روی یک متن نشان داد و گفت: «فخری زاده! این اسم را به خاطر داشته باشید!»

اینکه می‌گویم شُوی تلویزیونی، کاملاً آگاهانه است! آن برنامه بیش از آنکه یک مصاحبه، یک کنفرانس یا حتی یک ارائه گزارش کار باشد، یک نمایش تلویزیونی بود که در آن یک تروریست با حرکات و حرف‌های مضحک خودش می‌خواست به ترور یک انسان آزاده مشروعیت ببخشد و شیری را به نفع کفتارها از دور خارج کند؛ کاری که هر روز انجام می‌دهد یا حداقل به آن فکر می‌کند.

آن روزها حرف پدرم را درک نمی‌کردم؛ وقتی حرفش را درک کردم که نتانیاهوی ملعون، شنبه بعد از ترور شهید فخری‌زاده در حساب کاربری توئیتر خود نوشت: «شنبه‌ی آرام برای اسرائیل!» و شنبه آرامی را برای مردم اسرائیل که البته رژیمی منحوس و جعلی است، آرزو کرد.

البته این اتفاق برای ما دور از ذهن نبود. چهار ترور ناموفق پدر در بیست سال آخر زندگی و فیلم پخش شده از اولمرت، نخست‌وزیر سابق رژیم صهیونیستی که در آن به صراحت می‌گوید: «ما می‌خواستیم فخری‌زاده را ترور کنیم ولی چند دقیقه قبل از عملیات دستور بر لغو رسید»، جوّی را حاکم کرده بود که خانواده‌مان هر روزِ این بیست سال، منتظر شنیدن این خبر بود، هر روز! درست همان روز بود که حرف‌های پدرم را تمام و کمال فهمیدم!

شنبه هشتم آذر ۱۳۹۹ همان شنبه آرام تل‌آویو بود، همان شنبه‌ای که آن جرثومه تصور می‌کرد اگر خون آزاده‌ای را بریزد، آن خون امتداد نخواهد داشت، غافل از اینکه خون شهدا هرگز خشک نمی‌شود! مگر خون این همه شهید راه آزادی قدس خشک شد؟

شنبه، ۱۵ مهر ۱۴۰۲ آن خون‌های خشک‌نشده، عاقبت سیلی شدند و دیوارهای بلند حائل را فرو ریختند و خانه عنکبوت را خراب کردند. حوالی ظهر بود که قلبم پس از سه سال آنقدر آرام بود که احساس کردم می‌خواهم از ته دل بخندم و از شنبه آرام تهران حرف بزنم؛ از همان شنبه‌ای که شهر قلب من آرام گرفت! همان شنبه‌ای که سرزمین‌های اشغالی میان آژیر و آتش می‌سوخت! و من از صبح شنبه این بیت خودم را همینطور توی ذهنم مرور می‌کنم: «گفتی از شنبه آرام و ندانستی که؛ خون مردان خدا از خودشان تیغ‌تر است»

به مردم غزه فکر کردم، به تمام آنها که هم‌خانواده‌های ما بودند؛ آنهایی که یک روز پنجه‌های مست و خون‌آلود یک رژیم جنایتکار زخمی به شجره‌نامه‌شان چنگ زده و یکی از شاخه‌های درخت خانواده را جدا کرده بود. با خودم فکر می‌کردم همین آدم‌هایی که روی این صحنه‌ها می‌روند و به دل دشمن می‌زنند چقدر «من» هستند! چقدر مشتاق‌اند که گلوی بی‌عدالتی را فشار دهند! چقدر بغض و خشم فروخورده دارند و از همه مهم‌تر، چقدر در عین خشم و هیجان، آرام‌اند!

«طوفان الاقصی» قلب تمام مسلمانان جهان را آرام کرد، چرا اصلاح نکنم؟ قلب تمام آزادگان جهان را آرام کرد! در این دنیا هیچ‌کسی نیست که آزادگی در چشمانش باشد و زخمی از این جرثومه بر سینه نداشته باشد. این موجی که امروز بلند شد هرروز و هرروز بلندتر می‌شود و یک روز فرعون را در خودش می‌بلعد!

شک ندارم روزی خواهد رسید که این آرامش در تمام دنیا تکثیر پیدا می‌کند و مردم دنیا همه تجربه آرامش پس از طوفان را جشن می‌گیرند. روزی که خورشید طلوع می‌کند، روزی که دور نیست! همین الان هم می‌توان بشارت سپیده‌دم را روی مرز زمین و آسمان دید که خورشید خط نازکی از روشنی روی تاریکی شب انداخته است!

شک ندارم حرکات برادران آزادی‌خواهم در فلسطین اشغالی، که یقیناً زاییده تفکرات و اندیشه‌های آزادی‌خواهی و مبارزه با استکباری است که حضرت امام خمینی (ره) در جهان منتشر کرد به ثمر خواهد رسید. شک ندارم این بیداری که نتیجه تفکرات آن بزرگ‌مرد تکرارنشدنی تاریخ بشریت و تدابیر رهبر معظم انقلاب است به ثمر خواهد رسید؛ و شک ندارم تمام جهان طعم میوه‌هایش را می‌چشند، نه فقط در فلسطین اشغالی؛ بلکه با خشک شدن ریشه استکبار و ظلم در سراسر دنیا…

کد خبر 5910857

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha