به گزارش خبرنگار مهر، خسرو باباخانی نویسنده با حضور در رویداد ادبی «تهران به روایت دختران» کلمه را، مهمترین عنصر و ابزار یک نویسنده دانست و گفت: بزرگترین و تنها ابزار یک نویسنده کلمه است. به همین دلیل نویسنده یک هنرمند است.
این نویسنده کودک و نوجوان با حضور در دومین رویداد ادبی «تهران به روایت دختران» (بورسیه نویسندگان نوجوان) با بیان این مطلب افزود: هر داستانی الزاماً باید احساسهای خواننده را روشن کند و در غیر این صورت ناداستان خواهد بود یعنی در زمره خاطرهنویسی و زندگینامهنویسی قرار میگیرد. ما، به مدد همین کلمههاست که باید کاری کنیم که خواننده دلش بخواهد کتابمان را بخواند و سراغ موبایل نرود.
وی با طرح این سوال که «چگونه بنویسیم؟» بر دو نوع زبان گفتاری و نوشتاری تاکید کرد و گفت: در زبان نوشتاری معمولاً جملهها بلندتر هستند و از کلمههای سخت استفاده میشود. ما، در اینجا کلمهها را نمیشکنیم اما در زبان گفتاری از کلمههای سادهتری استفاده میکنیم و کلمهها میشکنند. زبان یک نویسنده ترکیبی از این دو زبان است که باید با توجه به ساختار داستان به موقع و بهجا از هر دوی آنها بهره گرفته شود.
نویسنده کتاب «مثل دستهای مادرم» افزود: داستاننویسی بزرگترین هنر است. در تحقیقهایی که بر روی دو قبیله بدوی انجام شده است مشخص شده است که قبیلهای که در آن داستانگویی پس از کار محوریت داشته، بیش از قبیلهای که از این توانایی بیبهره بودهاند، ماندگاری و تداوم داشته است یعنی لزومی ندارد برای ماندگاری هر تجربهای به صورت تجربه شخصی ما، در بیایند.
باباخانی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من نویسندگی را عاشقانه دوست دارم اگرچه که نویسندگی جز مشاغلی نیست که رفاه مادی به همراه داشته باشد و نویسنده پیوسته از این لحاظ به شدت در مضیقه است. ولی ما، وقتی نوشتن را شروع میکنیم وارد عالمی میشویم که به آن عالم کشف و شهود میگویند. این عالم بسیار زیباست و در حالت عادی دست نیافتنی است. هر نویسندهای در این مرحله با ضمیر ناخودآگاه خود ارتباط میگیرد و به حقایقی دست مییابد که بسیار خیره کننده است.
خالق کتاب «گنج متروک» افزود: برای نویسنده خوب شدن به یک مثلث با سه ضلع تجربه، تجربه مطالعاتی و تجربه نوشتاری نیازمندیم. شخصی که هر شب ننویسد، قلمش کُند میشود. باید هر شب بنویسید. خلاصه یک کتاب یا خاطرههایتان را بنویسید. از سوی دیگر شما در قامت یک نویسنده باید یاد بگیرید که کم حرف بزنید. چون اگر زیاد حرف بزنید، بهانهای برای نوشتن نخواهید داشت. به جای حرف زدن، خوب گوش کنید و ببینید. چون صحبت کردن آدمها متفاوت است و این خیلی خیلی در نوشتن شما مؤثر است. اگر این فرق را متوجه نشوید مکالمه شخصیتهای داستانهایتان خوب در نمیآید.
نویسنده کتاب «مروارید» گفت: شما در قامت یک نویسنده باید زود بخوابید و زود بیدار شوید. نگویید امروز جمعه است و اشکالی ندارد. همچنین نباید انتظار داشته باشید که مردم پیوسته به آنچه مینویسید، واکنش مثبت نشان دهند. باید آماده هر واکنشی باشید. هر وقت تنها هستید، داستان خود را بخوانید و صدای خود را ضبط کنید و دوباره به آن گوش کنید یعنی خودتان را جای خوانندگان بگذارید.
این نویسنده که بخشی از فضای آموزشی خود را به تعریف برشهایی از زندگی اش اختصاص داده بود؛ گفت: بین خاطرهنویسی و داستاننویسی تفاوت فاحشی وجود دارد. چنانکه بین داستاننویسی و روایت تفاوت وجود دارد. ما میتوانیم روایت را کمی تغییر دهیم ولی عنصر خیال در روایت نقشی ندارد. در حالیکه خیال اولین و اساسیترین عنصری است که باید یک نویسنده از آن بهره ببرد و در داستاننویسی نقش کلیدی دارد. با این وجود ما روایتهای خوب هم داریم مثل آنچه در کتاب «شما که غریبه نیستید» و یا خیلی از کتابهای دیگر این دستی.
این نویسنده با بیان اینکه ما سه شکل گفتگو داریم، از مونولوگ (تک نفره)، دیالوگ (دو نفره) و پلی لوگ (چند نفره) یاد کرد و دیالوگ را برای رساندن اطلاعات به مخاطب، مهمترین ابزار دانست و گفت: دیالوگ خون داستان به حساب میآید و ما چند نوع دیالوگ داریم که اساسیترین نوع آن، پرسش و پاسخ است. مثل «دختر بی آبرو؛ چه وقت اومدنه؟» این جمله نشان میدهد که احتمالاً زمان شب است و مکان شاید خانه و شخصیت یک دختر جوان است. حالا دختر هر جوابی میتواند بدهد، جوابهای او نشاندهنده ادب و شخصیتش در دل داستان است.
باباخانی افزود: نوع دیگر دیالوگنویسی پرسش به علاوه جواب بیربط است مثل «مامان تیشرتمو اتو کردی؟ مادر: کی بر میگردی؟» یا دیالوگی که پرسش به علاوه سکوت است. مثل: «دوستم داری؟ زن به چمدان نگاه کرد.» یا پرسش به علاوه واکنش مثل «هنوز دوستم داری؟ زن حلقه را از دست خود در آورد.»
نظر شما