به گزارش خبرنگار مهر، محمود ظریف، پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی صبح امروز دوشنبه ششم آذر در برنامه صبح بخیر ایران شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی ایران حضور پیدا کرد و درباره روش گرتهبرداری صحبت کرد.
ظریف در ابتدا درباره روشهای واژهگزینی گفت: یکی از پرکاربردترین روشهای واژهگزینی گرته برداری یا همان ترجمه قرضی است؛ کلمه گرته برداری از هنر کاشیکاری میآید. استادان کاشیکاری در زمان آمادهسازی کاشی، کاغذی را بر روی کاشی قرار میدهند که از پیش با سوزن الگویی بر روی آن طراحی شده است. پس از قرار دادن آن طرح روی کاشی، گرده ذغال روی آن طرح میریزند و طرح به کاشی انتقال پیدا میکنند، پس از آن طراحی را پررنگ میکنند و طرح را روی کاشی کامل میکنند. به این روند گرتهبرداری میگویند.
وی ادامه داد: گرد به صورت عامیانه گرت نامیده شده و از نام این روند در زبانشناسی استفاده شده است. فرآیند مشابهی در زبانشناسی وجود دارد؛ به این صورت که گاهی در یک زبان اصطلاحی وجود دارد و در زمان ورود آن اصطلاح به زبان دیگر، گویشوران زبان دوم ساختار اصطلاح را بدون در نظر گرفتن ملزومات زبان خود وارد آن زبان میکنند.
پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی گفت: یک مثال از این اتفاق سیب زمینی است؛ زمانی که سیب زمینی به ایران وارد شد بسیاری از افراد نامی برای آن نداشتند و همچنان در برخی شهرها مانند شیراز نام سیب زمینی چیز دیگری است. سیب زمینی در واقع از نام فرانسوی خود pomme de terre میآید که به معنای سیب زمین است.
ظریف گفت: مثال دیگر راهآهن است که در زبان فرانسه chemin de ferre نام دارد. این اتفاق در تمامی زبانها وجود دارد و ما این مسئله را بسیار میبینیم. ما در زبان اول به یک دلیلی نامگذاری را انجام میدهیم و در زبان دوم آن را به زبان خود منتقل میکنیم و گاهی این اصطلاحات در زبان ما وجود ندارند.
وی ادامه داد: مرحوم ابوالحسن نجفی این ترجمه قرضی را گرتهبرداری نامید؛ گرته برداری اکنون به صورت رسمی گردهبرداری نامیده میشود. متأسفانه گاهی گردهبرداریها خوب نمیشوند؛ برای مثال معادل بلوتوث در فرهنگسرا یکی از این نمونهها است. زبان انگلیسی خود نام بلوتوث را از بلاتان سوئد به معنای دندان آبی برداشته است. اکنون ما در فرهنگستان دو معادل دندان آبی و بلوتوث را انتخاب کردهایم.
پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی درباره دلایل جا نیفتادن کلمات جدید فرهنگستان گفت: دلایل زیادی بر این مسئله تأثیر میگذارند، یکی از آنها شناخت فرهنگی است؛ برای مثال بلاتان در سوئد و انگلیس آشناتر بوده و در ایران ما تنها بلوتوث را به عنوان یک فناوری میشناختیم. مورد دیگر تأخیر در معادلسازی واژهای رایج مانند بلوتوث است که دیگر توسط مردم بسیار استفاده میشود. البته مواردی مانند استخراج داده و ارتباط ابری نمونههایی هستند که با گردهبرداری انتخاب شدهاند و مورد پذیرش قرار گرفتهاند.
نظر شما