به گزارش خبرنگار مهر، زندگی مسؤولان و نمایندگانی مانند چمرانها، رجاییها و پرورشها باید برای مسؤولان کشور در همه دورانها الگو و اسوه باشد و علت اینکه ما هر سال یاد و خاطره آنها را گرامی میداریم، در حقیقت پاسداشت ارزشهای واقعی انقلاب است که امیدواریم ثمره خون شهیدان پا برجا بماند و صالحان این امت همیشه بر مصدر امور قرار گیرند.
به انگیزه دهمین سالگرد درگذشت مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش، مرتضی نجفی قدسی یادداشتی را به شرح ذیل قلمی کرده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَمَا هَذِهِ الْحَیَاهُ الدُّنْیَا إِلَّا لَهْوٌ وَلَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ
و این زندگانی دنیا چیزی جز بازیچه و سرگرمی نیست و به راستی زندگی حقیقی در سرای آخرت است اگر میدانستند (سوره عنکبوت، آیه ۶۴)
ششم دی ماه دهمین سالگرد ارتحال مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش است، انسان والایی که متأسفانه برای نسل جدید شناخته شده نیست و رسانهها هم نسبت به معرفی این شخصیت گرانقدر کمتر توجه داشته اند.
انسانهای بزرگ همانند چراغهایی پرتو افکن هستند که از خود نور ساطع میکنند و دیگران در شعاع آن نور راه مییابند و از دل تاریکیها گذر میکنند، حیات و ممات برای علما و دانشمندان تفاوتی ندارد و شخصیت وجودی آنها بعد از مرگشان نیز هدایتگر انسانهای حق طلب و نفوس مستعد است، لذا فرموده اند: «العلماء باقون ما بقی الدهر» عالمان تا دنیا و روزگار باقی است، وجود دارند.
سخن ما در این مقال از شخصیت بزرگی است که عالمانی چون حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته) او را از مصادیق این روایتی که عرض شد، میدانند، بنابراین جا دارد که هر سال و همیشه از مناسبتها و فرصتها استفاده کنیم و به معرفی این رجال الهی بپردازیم، مخصوصاً در این شرایط امروز که نسل جدید کمتر انسان فرهیخته ای را میبینند و باید برای یافتن انسانهای والا چراغی به دست گرفت و دنبال پیدا کردن یک انسان واقعی به جستجو پرداخت.
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت می نشود، جسته ایم ما گفت آن که یافت می نشود، آنم آرزوست
واقعاً زمانه عجیبی شده و به شدت دچار قحط الرجال شده ایم! کجا رفتند آن انسانهای باتقوی که زرق و برق دنیا نتوانست آنها را فریب دهد و بر عهد و پیمان الهی وفادار ماندند و حیات ابدی خود را به تکاثر طلبی دنیای زودگذر و فانی نفروختند.
سخن از انسانهای والایی است که در پرتو نهضت الهی امام خمینی (ره) طلوع کردند و خالصانه او را یاری نموده و به مثابه سربازانی فداکار در رکاب او قدم برداشتند و اسوه زمان خود بودند.
یکی از این رجال برجسته مرحوم استاد سید علی اکبر پرورش است که رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله) او را یاور صدیق انقلاب خوانده و فرمودند «مرحوم آقای سید علی اکبر پرورش (رحمت الله علیه) چهره محترم و اثر گذاری که بخش اعظم عمر با برکت خود را در خدمت اسلام و ارزشهای متعالی دین گذرانید و لهجه صادق و دل با اخلاص و خُلق نیک را به ترویج و تحکیم انقلاب و نظام اسلامی گماشت، تلاشهای مبارزاتی در دوران طاغوت را به خدمات ارزنده و مسؤولیتهای سنگین خود در قوه مجریه و قوه مقننه و شورای عالی دفاع در دوران جمهوری اسلامی پیوند داد و با همه توان به کشور و ملت خود خدمت کرد و سلامت و راحت خود را بر سرِ انجام وظیفه نهاد».
سخنرانیهای مرحوم استاد پرورش را هر کس میشنید شیفته او میشد، در زمان رژیم گذشته او پیوسته برای ایراد سخن به شهرهای مختلف ایران دعوت میشد و جمعیتهای انبوه به پای سخنرانی او مینشستند، در سخنوری بسیار متبحر بود و چون یک فرهنگی ادیب، مسلط به تفسیر قرآن و نهجالبلاغه و آشنایی عمیقی با روایات اهل بیت (ع) و معارف اسلامی داشت، سخنرانیهایش بسیار پربار و قابل استفاده بود، بطوری که بخشی از همین سخنرانیها از نوارها پیاده شده و توسط فضلای حوزه علمیه تنظیم و برای استفاده جویندگان معرفت به صورت کتاب منتشر شده است.
عناوین کتابهای استاد پرورش
برخی از عناوین کتابهای ایشان که از همین رهگذر چاپ و انتشار یافته عبارتند از: راهیابی به ملکوت قرآن، جلوههایی از عاشورا، در انتظار ظهور، نگرشی به نظام خانواده در اسلام، نبرد نور و نار (در شرح مبارزات پیامبر اکرم (ص) با مشرکین تا هجرت)، مردان آنجلس (در تفسیر سوره کهف)، قرآن و خطوط انفاق، ما و قرآن (در شناخت قرآن)، مستشرقین (در موضوع دیدگاههای خاورشناسان درباره اسلامی)، جاهلیت پدیدهای بی مرز، پیامبر در مکه، علی در مدینه، علی و فاطمه، شناخت انسان، ما و پیامبر، اخلاق تشکیلاتی، فرصتهایی برای خودسازی و آموزههایی از قرآن.
همچنین مجموعه اسناد ساواک در شرح فعالیتها و مبارزات استاد پرورش با رژیم ستم شاهی در یک کتاب مستقل ۳۰۰ صفحهای توسط انتشارات مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات در پاییز ۱۳۹۴ منتشر شده است که بسیار خواندنی و بیانگر آن است که تمام فعالیتهای ایشان در مدارس، مساجد، انجمنها، اجتماعات و سخنرانیها و مسافرتها پیوسته تحت نظر و اشراف ساواک بوده و بارها، احضار، دستگیر و زندانی شده است، اما استقامت وی در مبارزه بسیار جدی بوده و هیچگاه عرصه مبارزه را رها نکرده است.
استاد پرورش یک انسانی جامع الاطراف بود، بدین معنا که صرفاً عالم نبود، صرفاً ادیب نبود، صرفاً پیشتاز در مبارزات انقلابی نبود، صرفاً یک سخنران برجسته و متبحر نبود، او یک عارف سالک هم بود بطوری که همه این اوصاف حمیده در بحث عرفانی او رنگ میباخت.
برای بنده که تقریباً از سن ۱۳ سالگی و قبل از انقلاب به جلسات تفسیر قرآن ایشان راه یافتم و تا آخر عمر همیشه عاشقانه شیفته کلام و معارف الهی و قرآنی شأن بودم، بیشترین جلوه گری را مباحث عرفانی و حالات روحی و معنوی عارفانه ایشان داشته است که وصف و بیان آن مشکل است.
ساده زیستی و زندگی زاهدانه استاد پرورش
امّا ساده زیستی ایشان در عین حال که مدتها مسؤولیتهای مهم دولتی و حکومتی مانند وزارت آموزش و پرورش و یا نمایندگی مجلس و نایب رئیسی مجلس شورای اسلامی و یا دیگر مسؤولیتها را داشتند، واقعاً درس آموز است.
در دهه شصت که کشور درگیر جنگ شده بود و بسیاری از ارزاق مردم به صورت سهمیهای و کوپنی توزیع میشد، یک روز صبح در منزل مرحوم استاد پرورش مهمانشان بودم که دیدم ایشان یک سینی نان و چایی آورد و از نبودن پنیر عذرخواهی کرد و گفت: ببخشید کوپن پنیرمان تمام شده است!
در آن زمان سلوک مرحوم شهید رجایی و بسیاری دیگر از دولتمردان، وضع زندگی شأن چنین بود و با عموم مردم هیچ تفاوتی نداشتند و مردم میدیدند که مسؤولانشان هم مانند آنها زندگی میکنند و مثل آنها مایحتاجشان از کوپن تأمین میشود و هیچ فرقی با هم ندارند، به عدالت در نظام اسلامی عملاً ایمان میآوردند و برای دوام و بقا نظام اسلامی هم از جان خود مایه میگذاشتند.
استاد پرورش، چندین دوره نماینده مجلس بودند امّا هیچگاه از حقوق نمایندگی مجلس استفاده نکردند و خود را یک معلم میدانستند و به همان حقوقی که از بابت معلمی و آموزش و پرورش میگرفتند اکتفا میکردند و در طول نمایندگی هیچ ماشینی هم از مجلس نگرفتند و از هیچ امتیاز خاصی برخوردار نبودند.
استاد پرورش چند سالی رئیس گروه فرهنگی کشورهای عضو اکو بودند که حقوقشان ماهی چند هزار دلار بود ولی حتی یک دلارش را هم مصرف نکردند و دستور دادند بخشی را به کمیته امداد امام و بخشی را به مجمع جهانی اهل بیت (ع) واریز کردند.
اگر کسی زندگانی دنیا را موقتی و کوتاه و طبق تعبیر قرآن کریم بازیچه و سرگرمی بداند و آخرت را حیات اصلی و ابدی اش حساب کند، قطعاً سلوکش در زندگی زاهدانه خواهد بود و به بیت المال تعرض نمیکند.
نکتهای که امروز بسیاری از مردم را ناراضی و دلسرد کرده است، فاصلههای طبقاتی وحشتناک و سو استفادههای کلان و میلیون و میلیارد دلاری از بیت المال است که به عناوین مختلف اتفاق میافتد و این افراد پست ولو ظاهری آراسته داشته باشند نمیدانند که با این ثروت اندوزی بناحق و دست اندازی به حقوق مردم پای روی خون شهدا میگذارند و جهنم ابدی را برای خود میخرند، گیرم که اینجا با لطایف الحیل از مؤاخذه عبور کنند، پیشگاه الهی را چه میکنند؟! آیا به جهنم و عذاب الهی و اخروی میارزد؟! آیا اینکار آنها خسران مبین نیست؟ آنها فکر میکنند سود کردهاند و لیکن خسارتبارترین کار را برای خود، مردم، کشور و نظام و انقلاب انجام داده اند و خیانت به خون شهدا و مردمی که با تمامی رنجها بخاطر اسلام، پای نظام ایستادند، قابل بخشش نیست.
زندگی مسؤولانی مانند چمرانها، رجاییها و پرورشها باید برای مسؤولان کشور در همه دورانها الگو و اسوه باشد و علت اینکه ما هر سال یاد و خاطره مرحوم استاد پرورش را گرامی میداریم، در حقیقت پاسداشت ارزشهای واقعی انقلاب است که امیدواریم به ثمره خون شهیدان پابرجا بماند و صالحان این امت همیشه بر مصدر امور قرار گیرند.
یکی دیگر از ابعاد وجودی شخصیت استاد پرورش، تربیت نسلی از جوانان مهذب و پاکباخته برای انقلاب بود که بسیاری از آنها به صفوف رزمندگان اسلامی پیوستند و به فیض شهادت نائل گشتند، چهرههای درخشانی چون شهید جلال افشار که در وصیتنامه اش نوشت: استادم پرورش! شما با اخلاص تان مرا سوزاندید!»
نقل رؤیای استاد پرورش از شهید آیت الله بهشتی
آری، استاد پرورش یک دبیر در دبیرستانهای اصفهان بود ولی مُهذّب نفوس بود و انسان میساخت و در حقیقت شهید پرور بود و در آخر خودش نیز پس از یک عمر تلاش و مبارزه با نفس درون و بیرون و مجاهدتهای خستگی ناپذیر در کنار شهیدانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید.
استاد پرورش شیفته شهدا و عاشق شهادت بود و در همین رابطه برایم نقل کردند که شبی شهید بزرگوار و مظلوم انقلاب مرحوم آیت الله بهشتی (ره) را خواب دیدند در حالتی که کتاب بزرگی در زیر بغل شهید بهشتی بود و آقای پرورش به شهید بهشتی عرض میکنند آقا، این چه کتابی است زیر بغل شما؟! شهید بهشتی میفرمایند این کتاب، اسامی شهدای آینده است! و آقای پرورش هم سوال میکنند که آقا! اسم من هم در این کتاب هست؟! در این هنگام شهید بهشتی کتاب را از زیر بغل در آورده و باز میکنند و چند ورقی میزنند و پس از تأملی به آقای پرورش میفرمایند آقای پرورش! هر وقت نوبت شما شد، من خودم قبلش خبرتان میکنم! بر اساس همین خواب، استاد پرورش دلگرم بود که نامش در کتاب شهدای انقلاب ثبت و ضبط است!
آری، این انقلاب چهرههای درخشانی داشته است که دشمن در صدد است یاد و نام این شخصیتهای والا و گرانقدر انقلاب اسلامی محو و فراموش شود و لیکن برماست که نام و یاد شهدا را همیشه زنده بداریم و بر ادامه راهشان پابرجا بمانیم. و السلام علی عباد الله الصالحین.
نظر شما