۱۷ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۱۵

مطالعه و مرور؛

«آقای ایرانشهر» در بازار نشر/لاغری هم برای پرواز خوب است هم سلول!

«آقای ایرانشهر» در بازار نشر/لاغری هم برای پرواز خوب است هم سلول!

کتاب «آقای ایرانشهر» شامل روایت‌های حضور در تبعید رهبر انقلاب به ایرانشهر نوشته رحیم مخدومی امروز در شهرستان ایرانشهر رونمایی شد.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «آقای ایرانشهر» نوشته رحیم مخدومی که صبح امروز یکشنبه ۱۷ دی در شهرستان ایرانشهر واقع در استان سیستان و بلوچستان رونمایی شد، به‌تازگی در گروه آثار زمستان ۱۴۰۲ وارد بازار نشر شده است.

این‌کتاب روایت‌های حضور آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب در دوران تبعید پیش از انقلاب ایشان به منطقه ایرانشهر را شامل می‌شود.

روایت‌های «آقای ایرانشهر» در ۳۸ فصل گردآوری شده‌اند که به این‌ترتیب‌اند:

آغاز سفر تحقیقی به ایرانشهر، حکایت چهار واحد مسکونی که تداعی گر پنجره است، دستگیری علمای انقلابی توسط ساواک، ترور فعالان انقلابی توسط گروهک‌ها، اولین دستگیری در بیرجند، خاطرات همسر آقا از هجوم ساواک به منزل، بازداشت در ساواک مشهد، تبعید به ایرانشهر، مشهد تا بیدخت، قهوه خانه باغ آسیا، بیدخت تا زاهدان، تلگراف به علما، اجاره منزل در ایرانشهر، حکایت‌ها، مزار سردار، زاهدان تا ایرانشهر، حضور در مسجد آل رسول، سرکشی، دلجویی و کمک، ارتباط با علمای اهل تسنن، آشنایی با جوان انقلابی، ملاقات عبدالحسین برونسی، برنامه‌های کاری تبعید، ممانعت از اداره فعالیت‌ها، منطقه سرسبز ریکه پوت، انس و ارادت، تبعیدگاه جدید، محکوم کردن سرکوب تظاهرات مردم یزد، تبعید علی خلخالی به ایرانشهر، سفر به اطراف ایرانشهر، نامه به بانوی انقلابی فاطمه فکور یحیایی، مدیریت بحران، تشکیل ستاد جهادی، پایانی موفقیت آمیز، تبعیدبه جیرفت، خواب راحت، احیا مسجد جامع جیرفت، سپاسگزاری آقای ایرانشهر از مردم ایرانشهر.

علاوه بر طراحی جلد، روی بدنه کتاب «آقای ایرانشهر» برگه اطلاعات و مشخصات رهبر انقلاب در شهربانی ایرانشهر به‌طور ضمیمه قرار دارد که موارد آن به این‌ترتیب‌اند:

۱- نام: سیدعلی

۲- شهرت: حسینی خامنه‌ای

۳- لقب: آقای ایرانشهر

۴- درصورتیکه که نام دیگری داشته باشد ذکر گردد: سفرنامه یک تبعید

۵- نام و شهرت پدر: سید جوادی حسینی خامنه‌ای

۶- نام مادر: خدیجه

۷- تاریخ تولد با سن با ذکر محل تولد: ۱۳۱۸ مشهد

۸- شماره شناسنامه و محل صدور: ۲۱۷ صادره مشهد

۹- علائم مشخصه: قد بلند- لاغراندام

۱۰- شغل و رتبه: روحانی

۱۱- محل سکونت: مشهد- خیابان خاکی کوچه فروغ کوچه فریدون- پلاک ۱۳

۱۲- مذهب: تشییع

۱۳- مدارک تحصیلی: عربی

۱۴- بچه زبانهایی آشنایی دارد: ترکی، عربی، فارسی

۱۵- تالیفات: -

۱۶- سوابق خدمتی و مشاغل قبلی: روحانی مدرسی

۱۷- محکومیت کیفری، خلاف، جنحه، جنایت با ذکر علت، مدت و نوع محکومیت: مدت ۳ ماه در سال ۱۳۴۹ به‌علت سخنرانی بالای منبر در مشهد زندانی بوده‌ام

۱۸- تمایلات سیاسی

۱۹- دارای عیال و اولاد

توضیحات بیشتر ذکر گردد: از لفظ تبعید پیداست؛ این‌حرکت، افق بعیدی پیش رو دارد. بعید، دست‌نایافتنی است، اما برای کسی که در مبدا مانده، نه برای کسی که رو به سوی مقصد دارد و از نوک کاروانِ حرکت واقع است؛ نه برای کسی که حمله‌دار است و همواره بعیدها را قریب می‌کند.

در ۲ برش از متن این‌کتاب می‌خوانیم:

***

خون نقش‌بسته بر پاچه‌های شلوار طلبه، خشک شده است. سرما حجم سلول را پر کرده و شنی چرخهایش را میغلتاند روی پاهای طلبه. از آنجا میخزد به سمت ساقها؛ همان‌جا که لایه نازک پوستِ روی قلم پا، لهیده شده. حفره روی ساق پا، مثل مشک سوراخ، شره کرده تا پایین؛ تا روی برآمدگی پا؛ تا جای مسح. چرخهای شنی سرما، به زخمها که می‌رسد، میگزد و میگذرد؛ نه، نمیگذرد، درجا می‌زند! یا شاید میگذرد، اما تمام نمیشود! قطاری است که واگنهایش پایان ندارد.

چیدمان صندلی‌های هواپیما، سلولی است؛ مثل کندوی زنبور. این یعنی برای پرواز هوایی باید لاغر باشی! مهماندارها لاغرند، صندلی‌ها لاغر، راهروها لاغر و گاری‌های پخش غذا، لاغر.

با شرایطی که در هواپیما تعبیه شده، مسافران فربه، خیلی سختی می‌کشند؛ انگار بزور بخواهند در قبر یک‌وجبی بچپانندشان. هم خودشان آزار می‌بینند، هم اطرافیان را آزار میدهند. درست مثل بنده که یک مسافر فربه در سمت چپم نشسته. یک‌چهارم حجمش را روی صندلی من ریخته، دوچهارم روی صندلی خودش و یک‌چهارم باقیمانده نصیب هم‌سلولی سمت چپش شده.

من در این‌شرایط میخواهم جزوات خاطره را بخوانم و حال و هوای سلول ساواک مشهد در سال ۵۶ را درک کنم.

لاغری، هم برای پرواز خوب است، هم برای سلول!

***

اینجا مسجد آل رسول (ع) ایرانشهر است. اولین فرودگاه و پناهگاه مسافر غریب تبعیدی؛ پناهگاهی که خیلی زود با تدبیر او تبدیل به پایگاه شد. پایگاه باید سوق‌الجیشی باشد؛ سوق‌الجیشی یعنی استراتژیک، یعنی راهبردی، یعنی جایی که کمترین ضربه را از دشمن بخوری و بیشترین ضربه را بزنی. جایی که بتوانی به آسانی یارگیری کنی؛ کمتر هزینه بدهی، بیشتر بهره ببری؛ وصل به کُر باشی؛ در دنیای اسلام چنین پایگاهی تنها یک جا تعریف شده، آن هم مسجد و هیئت است. «المساجد مجالس الانبیاء»؛ «مساجد، جایگاه [پایگاه] پیامبران است.»

اگر ایرانشهر تاکنون مساجدی داشته؛ اما چنین عملیاتی در آن رخ نداده، یعنی در واقع آنجا و هرجای دیگر مثل آنجا، تاکنون مسجدی نداشته! مساجد سجده‌گاهی بوده‌اند بی‌فراز. سجده بی‌فراز یعنی افتادن و دیگر برنخاستن؛ یعنی مرگ!

«بنده وقتی در آنجا تبعید بودم، تقریبا کمتر از نصف مردم ایرانشهر سنّی بودند، بیشتر از نصف هم شیعه بودند. اینها با همدیگر زندگی میکردند، با همدیگر معامله میکردند، مساجد داشتند، اینها (شیعیان) مسجد آل رسول (ع) را داشتند، آنها مساجد متعددی داشتند.»

اگرچه آمار شیعیان ایرانشهر کمی بیش از اهل تسنن است، اما تنها نام یک مسجد شیعه زبانزد است، آن هم آل رسول (ع). با این حال اگر حق آل رسول (ع) اداء شود، آل رسول (ع) یعنی همه. یعنی یک حاکمیت قدرتمند بر جامعه؛ به شرط آنکه اکثریت همه، دست بیعت بدهند و بر عهدشان وفادار بمانند. ولی افسوس که الان (۱۳۵۶) مسجد آل رسول (ع) ایرانشهر نیمه‌تعطیل است؛ طبق مشاهدات سید عبدالکریم سجادی.

***

این‌کتاب با ۲۵۶ صفحه، شمارگان ۲ هزار و ۵۰۰ نسخه و قیمت ۱۶۵ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 5987758

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha