۴ بهمن ۱۴۰۲، ۹:۲۱

مدرس فلسفه اسلامی دانشگاه در گفت‌وگو با مهر:

فلسفه اسلامی برای زیست اجتماعی برنامه دارد

فلسفه اسلامی برای زیست اجتماعی برنامه دارد

بهتاش گفت:امکانات فلسفه اسلامی حتی در فلسفه صدرا این ظرفیت را دارد که بتواند بر اساس آنها در حوزه اجتماع و مسائل عینی‌تر ورود کند،حتی اگر خود فیلسوف نتوانسته باشد از این امکانات استفاده کند.

خبرگزاری مهر -گروه دین و اندیشه-مصطفی شاکری: «فلسفه اسلامی» تعبیری است که برای اشاره به دستاوردهای فلسفی مسلمانان در طی سیزده قرن گذشته به کار می‌رود؛ تلاشی که با یعقوب بن اسحاق کندی و شکل‌گیری نهضت ترجمه آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. خاستگاه فلسفه اسلامی، یونان باستان است. مسلمانان از قرن دوم هجری، ترجمه آثار فلسفی را آغاز کردند. در این قرن بخش زیادی از تألیفات ارسطو و شارحان مدرسه اسکندریه و بسیاری از کتب جالینوس و برخی مکالمات افلاطون به عربی ترجمه شد. فلسفه اسلامی با یعقوب کندی شروع شد ولی با فارابی هویت مستقل خویش را پیدا کرد و با ابن‌سینا به اوج رسید. گفته شده فارابی، اصول و مبانی فلسفه اسلامی را پایه‌گذاری کرد اما نتوانست آن را گسترش دهد اما ابن سینا با نظریه‌پردازی در موضوعات گوناگون و طرح اصول و فروعات فلسفی جدید به گسترش و تکمیل فلسفه اسلامی پرداخت.

در سالیان اخیر بحث‌های بسیاری پیرامون هویت «فلسفه اسلامی» شکل گرفته است. برخی نگاه انتقادی دارند و «فلسفه اسلامی» را تعبیری متناقض‌نما در نظر می‌آورند چون از نظر آنها فلسفه یعنی تفکر آزاد که هیچ قید و پسوندی نمی‌پذیرد. گروهی دیگر فلسفه اسلامی را فلسفه‌ای که توسط مسلمانان در کشورهای اسلامی دنباله شده است می‌دانند ولی گروه دیگری هستند که فلسفه اسلامی را یک دستگاه اندیشه‌ای مستقل از فلسفه یونان و فلسفه غرب و شرق تلقی می‌کنند چنانکه علامه مصباح یزدی بر این باور بود که وجود کم‌ترین ارتباط میان فلسفه و اسلام، برای درستی عنوان فلسفه اسلامی کفایت می‌کند؛ چنانکه برخی از مسائل فلسفه اسلامی، از آموزه‌های اسلامی نشأت گرفته و برخی از آنها در خدمت اثبات آموزه‌های اسلامی است.

برای تبیین این مسئله با محمدرضا بهتاش، مدرس فلسفه اسلامی دانشگاه علامه طباطبایی هم‌صحبت شدیم.

* آیا اساساً چیزی به نام فلسفه اسلامی امکان‌پذیر است یا خیر؟

نکته اول اینکه بین سوال و مسئله تفاوت وجود دارد. سوال زمانی مطرح می‌شود که نسبت به چیزی جهل داشته باشیم ولی مواجهه ما در نسبت میان فلسفه و اسلام مواجهه با یک مسئله است، نه مواجهه با یک سوال.

نکته دوم اینکه این مسئله صرفاً در مورد فلسفه اسلامی نیست بلکه در فضای غرب هم در مورد فلسفه مسیحی مطرح است و کسانی تلاش کردند به این مسئله پاسخ دهند. کسانی مثل ژیلسون معتقد بودند فلسفه مسیحی داریم و کسانی مثل امیل بریه با این عنوان مخالف بودند و می‌گفتند فلسفه مسیحی ممکن نیست. پس از لحاظ تاریخی نمونه‌هایی در این زمینه هست و اختصاص به فلسفه اسلامی ندارد.

برای حل این مسئله به نظر می‌آید باید این مسئله را در چند دوگانه دنبال کنیم یعنی باید این‌طور تعبیر کرد وقتی فلسفه اسلامی می‌گوییم آیا منظورمان فلسفه در مقام گردآوری است یا مقام داوری. مقام گردآوری یعنی مطالب و محتوایی که در فلسفه اسلامی است از کجا آمده و گردآوری شده است ولی مقام داوری یعنی مقام استدلال. ما برای اینکه بگوییم چیزی فلسفه است یا نه به مقام گردآوری کاری نداریم و اهمیت ندارد چیزی که فیلسوف می‌گوید الهام است، وحی است، خواب است یا یک سنت و شهرت است. آنچه موجب می‌شود این محتوا فلسفی باشد ناظر به مقام داوری و استدلال است یعنی آیا ملاک‌های برهان و استدلال‌های فلسفی، منطقی و برهانی را دارد یا ندارد. وقتی به فلسفه اسلامی مراجعه می‌کنیم و آثار ابن سینا و صدرا را می‌بینیم، درمی‌یابیم ملاک‌های منطقی و فلسفی در آن رعایت می‌شود یعنی در مقام داوری نمی‌گویند چون اسلام فلان مطلب را گفته است یا چون متن دینی گفته است آن را می‌پذیریم.

هگل که از بزرگترین فیلسوفان تاریخ فلسفه غرب است وقتی از میان آموزه‌های دین مسیحیت مسئله تثلیث را وارد فلسفه خودش می‌کند، برایش استدلال می‌آورد و پایه‌های فلسفی برایش می‌چیند. آیا این باعث می‌شود فلسفه هگل فلسفه مسیحی شود و بگوییم چون او در مقام گردآوری از آموزه‌های دینی استفاده کرده است، مطالبش فلسفه نیست؟ به نظر می‌رسد این‌طور نباشد.

فلسفه اسلامی به مثابه فرآیند یا فرآورده؟

دومین دوگانه، دوگانه فرایند و فرآورده است. فلسفه به مثابه فرآیند، فلسفه به مثابه فرآورده. تفاوت این دو در چیست؟ وقتی شما می‌گوئید فلسفه به مثابه فرآورده یعنی آنچه الآن با آن مواجهیم به عنوان تاریخ فلسفه ولی فلسفه در مقام فرآیند یعنی یک پروسه و تلاش فلسفی. ممکن است به لحاظ فرآورده آنچه الآن با آن مواجهیم رگه‌هایی از اسلامی بودن داشته باشد مثل معاد جسمانی که یک آموزه اسلامی است همانطور که تثلیث یک آموزه مسیحی است اما اینکه در مقام فرآورده فلسفه‌ای رنگ و بوی اسلامی یا مسیحی داشته باشد منافاتی ندارد با اینکه در مقام فرآیند یعنی پروسه‌ای که انجام شده تا نهایتاً به نتیجه فلسفی برسیم، فلسفه باشد. در فلسفه اسلامی به مثابه فرآیند پروسه کار فلسفی رعایت می‌شود یعنی کار منطقی انجام می‌شود، سنجش‌گرانه است. ویژگی‌های کار فلسفی چیست؟ تحلیلی باشد سنجش‌گرانه باشد، نقادانه باشد یعنی نگوییم چون یک کسی این حرف را گفته باید بپذیرم بلکه تحلیلی و انتقادی برخورد کنیم. همچنین باید ساختاری باشد، کل‌نگرانه باشد. در کل مهم این است ویژگی‌های فرآیند فلسفی را داشته باشد نه اینکه صرفاً محتوایش به لحاظ فرآورده از مسیحیت یا اسلام گرفته شده باشد.

دوگانه سوم، دوگانه در مقام ماده و صورت است. ممکن است بگوییم به حیث ماده و محتوا، محتوای فلسفه اسلامی آموزه‌های دین است مثل اثبات معاد جسمانی، جاودانگی نفس که البته اینها اختصاص به آموزه‌های اسلامی ندارد ولی در اسلام روی آنها تاکید شده است؛ ولی در مقام صورت و فرم باید ببینیم ضوابط فلسفی، استانداردهای فلسفی را دارد یا ندارد. به نظر می‌رسد آثار فیلسوفان مسلمان این ملاک‌ها را دارد.

دوگانه چهارم دوگانه مقام باید و هست است، یعنی باید ببینیم در مقام هست این فلسفه اسلامی که داریم کافی است یا اینکه در مقام باید، فلسفه اسلامی این ظرفیت را دارد که کار فلسفی انجام دهد.

نکته آخر اینکه بین مکاتب فلسفه اسلامی هم تفاوت‌هایی هست مثلاً وقتی انسان آثار ابن سینا را می‌خواند خیلی فلسفی، تحلیلی و منطقی است ولی ممکن است یکجاهایی در فلسفه صدرا ببینیم آیات قرآن به کار رفته است یا روایاتی به کار رفته است که این باعث شود گمان کنیم رنگ و بوی اسلامی بیشتری دارد. پس اینکه چه مکتبی مورد نظر است مهم است. ابن سینا یک فیلسوف اسلامی است ولی در کل آثارش شاید یکی دو مورد استناد به آیات قرآن وجود داشته باشد در حالی که این مسئله در آثار صدرا خیلی بیشتر است.

در این پنج مطلبی که گفتم می‌توانیم بدون سوگیری و هیجان با هویت فلسفه اسلامی مواجه شویم. بر این اساس وقتی از فلسفه اسلامی سخن می‌گوئیم سخنمان ناظر به مقام داوری است، به عنوان فرآیند، در مقام صورت و فرم فلسفی، در مقام باید نه آنچه الآن هست و همچنین آن مکتب فلسفه اسلامی که به صورت محض شیوه‌ای منطقی و فلسفی دارد.

ورود فلسفه اسلامی به عرصه اجتماع؛ از هست یا باید

*ظرفیت فلسفه اسلامی در راستای کاربردی‌سازی و بهره‌مندی از آن بر حل مشکلات اجتماعی چه میزانی است؟

درباره اجتماعی بودن فلسفه، بر اساس آنچه در دوگانه باید و هست مطرح شد باید عرض کنم یک وقت نگاه می‌کنیم که فلسفه اسلامی الآن چقدر جنبه اجتماعی یا حتی سیاسی دارد ولی یک وقت نگاهمان به مقام باید است. ما در این زمینه با یک طیفی مواجه هستیم. در فلسفه ابن سینا جهات اجتماعی پررنگ است و پایان الهیات شفا بحث‌های مربوط به اجتماع و خانواده دارد که ذیلش بحث نبوت، هدایت، مدیریت جامعه را مطرح می‌کند یا مثلاً فارابی خیلی در فلسفه‌اش به مباحث اجتماعی پرداخته است. ایشان در فلسفه خودش به این مباحث می‌پردازد که مدیر جامعه باید چه کسی باشد، چه شرایطی داشته باشد. ایشان می‌گوید اداره جامعه یا باید دست فیلسوف باشد یا اداره جامعه با مشورت فیلسوف انجام شود. فارابی خیلی مباحث تأثیرگذاری دارد ولی متأسفانه آثارش در حوزه و دانشگاه تدریس نمی‌شود در حالی که بحث‌های اجتماعی سیاسی بسیاری دارد.

در عین حال باید توجه داشت یک روندی وجود دارد که در برخی کتاب‌ها به آن پرداخته شده و آن اینکه هرچه در روند تاریخی از ابن سینا و فارابی دور می‌شویم و مباحث عرفانی‌تر می‌شود، تفکر اجتماعی و سیاسی به محاق و رو به افول می‌رود. لذا در فلسفه صدرا خیلی کمتر با مباحث سیاسی و اجتماعی مواجهیم. پس وقتی تاریخمند و زمان‌مند به فلسفه نگاه می‌کنیم این روند را می‌بینیم و می‌توانیم بگوییم مباحث اجتماعی و سیاسی رو به افول بوده است که خود این مسئله دلایلی دارد. از جمله اینکه ممکن است فلاسفه به جهت اتفاقاتی که برای فیلسوفان قبل از آنها افتاد که هر جا در این مباحث ورود کردند مشکلاتی برایشان ایجاد شد، از این مباحث فاصله گرفته باشند. شاید این دلیل یک دلیل جدی باشد یا دلایل دیگری بوده که فلاسفه وارد مباحث انتزاعی شدند و از جنبه کاربردی فلسفه کاسته شده است.

امکانات فلسفه اسلامی حتی در فلسفه صدرایی این ظرفیت را دارد که بتواند بر اساس آنها در حوزه اجتماع و مسائل عینی‌تر ورود کند، حتی اگر خود فیلسوف نتوانسته باشد از این امکانات استفاده کند

آنچه تا اینجا گفتم ناظر به مقام هست بود ولی مقام باید مهمتر است و باید سوال را اینطور مطرح کرد که آیا فلسفه اسلامی امکاناتی دارد که بتواند بر اساس آنها در حوزه اجتماع و مسائل عینی‌تر ورود کند یا نه. به نظر من می‌آید امکانات فلسفه اسلامی حتی در فلسفه صدرا این ظرفیت را دارد، حتی اگر خود فیلسوف نتوانسته باشد از این امکانات استفاده کند. به عنوان مثال ملاصدرا انسان را مسافر و سالک می‌داند و برای انسان چهار سفر مطرح می‌کند؛ سفر اول سفر از سوی خلق به سمت حق یا سفر از کثرت به وحدت. سفر دوم سفر در اسماً و صفات حق تعالی، در سفر سوم مسافر باید از حق به سوی خلق برگردد یعنی سالک نمی‌رود در غار انزوای خودش بماند بلکه به سمت اجتماع برمی‌گردد. وقتی به کثرت برگشت سفر چهارم سیر در میان خلق است. در این سفر چهارم سالک باید یک موجود اجتماعی شود.

از اینجا معلوم می‌شود که این در مقام باید و امکانات در فلسفه اسلامی هست. حال برخی فلاسفه بیشتر به آن پرداختند و برخی کمتر پرداختند و علی رغم این فراز و نشیب، چنین ظرفیتی در فلسفه اسلامی وجود دارد؛ چه در مکتب مشاء، چه در اشراق و چه حکمت متعالیه ولی نیاز به کار دارد.

جمع‌بندی من این است باید فلسفه را با زندگی و فضای واقعی جامعه نزدیک کرد و صرفاً به فضای آکادمیک و حوزوی و فضاهای انتزاعی محدود نشود. البته به مباحث حکمت نظری هم نیاز است و باید روی آن کار بشود ولی همانطور که از ارسطو به یادگار ماند، فلسفه در مقام حکمت نظری باید منتهی شود به حکمت عملی که در مقام عمل و برای زندگی است، برای زندگی کردن یک انسان در فضای جامعه و خانواده. ما باید در این زمینه تلاش کنیم کما اینکه در غرب نیز تلاش‌هایی در این زمینه شروع شده تحت عنوان فلسفه برای کودک یا مشاوره فلسفی یا فلسفه برای زندگی که همان حکمت عملی است که از زمان افلاطون و ارسطو بوده و فلاسفه اسلامی هم به آن توجه کردند ولی بیشتر حکمت عملی به صورت انتزاعی مورد نظر آنها بوده و به صورت انضمامی و اینکه در متن زندگی و برای نحوه زیستن باشد کمتر مورد توجه بوده است.

فلسفه، هنر زیستن است و اگر انسان قرار است موجودی زنده و نامیرا باشد نحوه زیستن برای هر مرحله از زندگی‌اش اهمیت پیدا می‌کند. ما باید تلاش کنیم این مسائل را به فلسفه اسلامی عرضه کنیم و به پاسخ برسیم و اگر روزگاری به این نتیجه برسیم این پاسخ‌ها از فلسفه اسلامی به دست نمی‌آید باید به دنبال مرگ فلسفه اسلامی باشیم و برایش فاتحه بخوانیم که البته من به آن باور ندارم و معتقدم اگر این مسائل به فلسفه عرضه شود، حتماً پاسخی خواهیم یافت.

کد خبر 5999234

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha