خبرگزاری مهر، گروه استانها: شهید محمد صبوری از شهدای والامقام استان مازندران به شمار میرود که در کارنامه زندگی پرافتخارش مبارزات سیاسی دوران قبل از انقلاب اسلامی نیز نقش بسته است، وی به همراه همسرش «جمیله قلعه نویی» از زندانیان سیاسی ساواک و مبارزان قبل از انقلاب بوده است.
روزهای انقلاب اسلامی، فرصتی است تا به معرفی برخی از چهرههای گمنام اما ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی بپردازیم و شهید محمد صبوری و همسرش از جمله آنان به شمار میرود و ۱۲ بهمن ماه مصادف با سالروز شهادت شهید صبوری است.
جمیله قلعه نویی همسر شهید صبوری که از مبارزان قبل از انقلاب و زندانیان سیاسی ساواک بود، گرایشهای انقلابی دارد و در جلسات مذهبی و انقلابی حضور مییافت. دختری متولد سال ۳۷ که در سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در اوج جوانی بوده و با سر پرشور سعی میکند از کارهای مختلف سر در بیاورد و فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی گوناگونی انجام دهد.
در گیر و دار همین فعالیتهاست که جمیله قلعهنویی با محمد صبوری، جوانی دانشجو و مذهبی در مرکز رفاه خانواده آشنا میشود و با هم ازدواج میکنند. در ابتدای این آشنایی شهید صبوری که حجب و حیایش اجازه نمیدهد مستقیماً از قلعهنویی خواستگاری کند، از جمیله میخواهد یکی از دوستانش را برای امر ازدواج به او معرفی کند.
خواستگاری شهید صبوری
همسر شهید صبوری میگوید: تصمیم گرفتم با چند نفر از دوستانم صحبت کنم، فکر میکردم اینها لیاقت داشتن همسری به خوبی او (محمد صبوری) را دارند. عصر که با بچههای جلسه قرار داشتم، سراغشان رفتم. یکی از آنها گفت: «جمیله تو مطمئنی که منظورش خودت نبودی؟.صدای آقای صبوری را شنیدم که آرام پرسید: «خانم قلعهنویی، میشه کنار اون گزینههایی که معرفی کردید درباره خودتون هم فکر کرد؟» بیاختیار سرم را بالا آوردم. نگاهمان به هم گره خورد.
با اینکه میدانست محمد یک انقلابی به تمام معناست، با او ازدواج میکند و نه تنها همسر، بلکه همراه او در تداوم مبارزات میشود و بعدها با زوایای دیگری از فعالیتهای انقلابی همسرش آشنا میشود: «تازه فهمیدم محمد یکی از اعضای اصلی گروه فجر اسلام است. از این گروه زیاد شنیده بودم؛ شبکه بزرگ و گستردهای بود برای تهیه و توزیع اعلامیههای امام. مسائل امنیتی و اطلاعاتی گروه، به گونهای بود که کسی زیاد از نفرات دیگر خبر نداشت.»
جمیله و محمد یک خانواده انقلابی تمام عیار را تشکیل میدهند. حتی پیش از آنکه با هم ازدواج کنند، در دوران عقد هر دو به زندان میافتند و پس از رهایی، زندگی مشترکشان را شروع میکنند. «زندگی من و محمد از خانه کوچکی توی جوادیه شروع شد؛ یک حیاط نقلی با دو اتاق کوچک که برای ما از دنیایی بزرگتر بود. مرداد ۵۷ بود و ماه رمضان توی چله تابستان افتاده بود… بعد از ماجرای زندان، محمد کارش را توی مراکز رفاه خانواده از دست داد. تمام وقتش را گذاشته بود برای مبارزه.»
بعد از پیروزی انقلاب، جمیله و محمد به قائمشهر آمده بودند، شهید صبوری به درخواست شهید دکتر فیاض بخش، به سرپرستی بهزیستی استان مازندران انتخاب میشود اما هرگز ارتباطش را با مسجد که پایگاه مبارزات انقلابیاش بود قطع نمیکند و همواره به عنوان یک جوان انقلابی در میدان مبارزه باقی میماند. چنانچه با شروع جنگ تحمیلی، چندین بار داوطلبانه به جبههها میرود.
گروهان مقداد
همسر شهید صبوری ادامه میدهد: محمد، (پسرمان) مقداد را گذاشت روی زمین، دستم را گرفت و گفت: مطمئن باش یک جوری بهت از خودم خبر میرسونم. بدرقه نرفتم زیرا اعزام شأن انفرادی بود، با چند نفر از بچههای مسجد میرفتند. اسم خودشان را گذاشته بودند گروهان مقداد.»
بعد از اتمام جنگ در حالی که محمد و جمیله صاحب دو فرزند پسر به نامهای مقداد و مصطفی شده بودند، شهید صبوری همچنان در سمت مدیرکلی بهزیستی مازندران فعالیت میکند تا اینکه در اواسط دهه ۷۰ به مدیرکلی دفتر ارزیابی، عملکرد و رسیدگی به شکایات بهزیستی کشور نائل میشود و اواسط سال ۷۶ مصدومیت شیمیاییاش تشدید میشود و میگوید: «سرفههای محمد از پاییز ۷۶ شروع شده بود… اردیبهشت ۷۷ دیگر نتوانستم صبر کنم و به تهران رفتیم.»
عاقبت محمد صبوری پس از تحمل چندین ماه بیماری شدید ناشی از عوارض شیمیایی، ۱۲ بهمن ماه ۷۷ به شهادت میرسد.«مطمئن بودم محمد آن شب عروج میکند. بلند شدم و به پاهایش دست زدم، دیدم دارد سرد میشود. کف پاهایش که سرد شد، آمدم بالاتر… انگار میخواستم روح را تعقیب کنم…»
یادواره سرداران و ۶۰ شهید سید محله عصر شنبه در قائمشهر برگزار شود.
نظر شما