۱۲ بهمن ۱۴۰۲، ۱۲:۵۴

روایت «مجله مهر» از اجلاسیه پایانی کنگره ۲۴هزار شهید پایتخت؛

سلامی بر آخرین وداع‌های مادرانه

سلامی بر آخرین وداع‌های مادرانه

نمایشی از روزهایی که رزمنده‌ها به جبهه اعزام می‌شدند در حضور هزاران مادر شهید حال و هوایی تعزیه‌گونه رقم زده بود؛ مادرانی که در لحظه‌ای این چنین، برای آخرین بار با فرزند خود وداع کرده بودند.

خبرگزاری مهر؛ گروه مجله: ورزشگاه آزادی را همیشه در قامت برگزارکننده رویدادهای ورزشی دیده بودم، امروز اما لباس شهیدان را بر تن کرده و جایگاه برپایی اجلاسیه ۲۴ هزار شهید پایتخت شده بود. انگار پرچم سه رنگ ایران بر وسعت عظیم استادیوم افتاده بود و محوطه منتهی به آن با نمایش موشک‌های «خیبرشکن» و «قدر» نشان از آن داشت جنس حمله‌های این رویداد با حمله‌های فوتبالی متفاوت است و محوطه هجده قدم حریف، هزاران کیلومتر از این نقطه فاصله دارد.

در مسیر رفتن به سالن کنگره در راهروهای استادیوم نمادهای انقلاب و مقاومت به چشم می‌خوردند. ادوات نظامی و جیپ‌ها و موشک‌های بالستیک مثل اِلِمان‌هایی معنادار و بنرهای بلند شهدا ایستاده در کنارشان، قدم‌های میهمانان اجلاسیه نهایی کنگره ۲۴ هزار شهید پایتخت را محکم‌تر می‌کردند؛ از ماکت رزمنده دفاع مقدس گرفته تا ساواکی کلت به دست در صحنه‌ای از جنایتش. تصاویر جوانان یمنی با خنجرشان و عکس‌های امام خمینی روی مقواهای دسته چوبی حال و هوایی شبیه به راهپیمایی‌های سال ۵۷ را در آستانه چهل و پنجمین جشن پیروزی انقلاب رقم زده بود.

بالاخره وارد سالن شدم. نماد کنگره شهدا در چند جای مجموعه به چشم می‌خورد؛ برج میلاد سبز رنگی که دو طرفش دو بال سرخ رنگ بود و وسطش نوشته بودند «شهدا مظهر قدرت ایران». در سالن ۱۲ هزار نفره جای سوزن انداختن نمانده بود و تمام سکوها را مردم شهیدپرور و شهیددوست تهران پر کرده بودند. نام کنگره توی ذهنم مررو می‌شود؛ «۲۴ هزار شهید پایتخت» یعنی به ازای هر صندلی که اینجاست دو شهید! یا حتی می‌شود اینطور حساب و کتاب کرد. این جمعیت که سالن را پر کرده، نصف جمعیت شهیدان تهران هستند. تهران روی رودی از خون شهدا امروز به یک کلان شهر خوش رنگ و لعاب و شلوغ تبدیل شده است.

سلامی بر آخرین وداع‌های مادرانه

به یاد آخرین وداع...

تا چشم کار می‌کرد دور و بر را رقص پرچم ایران پر کرده بود. چقدر مادر شهید، چقدر جوان و نوجوان و چقدر دلباخته ایران آمده بود. آن پایین، روی زمین مسابقات، دست‌اندرکاران کنگره یک تهران کوچک ساخته بودند با تمام نمادهای مردمی شهر؛ گاری لبو و لبوفروش واقعی! نانوایی و مسجد؛ باجه تلفن عمومی و مردمی که یک زندگی روزانه را به تصویر می‌کشیدند. یک هنر نمایشی بدیع که توسط گروهی صد یا دویست نفره به اجرا درآمده بود. انعکاس چشم‌نوازی و دل‌چسبی از زندگی مردم پایتخت.

ایفاگران نمایش، صحنه‌هایی از جنایات ساواک را اجرا کردند و هنر روایی خود را تا پیروزی انقلاب و پخش کردن گل و شیرینی بین مردم برای بازگشت امام خمینی (ره) به کشور ادامه دادند. قصه این نمایش به شروع جنگ تحمیلی هم کشیده شد. نمایشی از روزهایی که رزمنده‌ها به جبهه اعزام می‌شدند، در حضور هزاران مادر شهید حال و هوایی شبیه به تعزیه رقم زده بود؛ مادرانی که در لحظه‌ای شبیه به این نمایش، برای آخرین بار با فرزند خود وداع کرده بودند. یک خلاصه ناب از تاریخ سال‌های ابتدای انقلاب.

به عشق شهدا...

در استادیوم، فرماندهان نظامی، مسؤولان کشوری و استانی دیده می‌شدند. اقشار مختلف مردم، بسیجی‌ها، روحانیون، جانبازان همه جا به چشم می‌خوردند و قاب‌های شهدا در دستان جمعیت می‌درخشید. می‌دانستم کنگره شهدای پایتخت از سال ۱۴۰۰ شروع شده و بزرگترین هدفش آشنایی نوجوانان و جوانان با مقاومت و ترویج مکتب شهدا بوده است. می‌دانستم همین امسال کارهای هم زیادی انجام داده‌اند؛ رزمایش کمک مومنانه، عطر باران گلزارهای شهدا، برگزاری نماز جمعه‌ها با حضور خانواده شهدا، کاشت ۲۴ هزار نهال در بوستان‌ها، رونمایی از کتاب‌های شهدا و همین چند روز پیش، برگزاری اعتکاف با حضور ۲۴ هزار دانش‌ آموز و نوجوان به نیت هر شهید.

اما این را هم می‌دانستم که اینها فقط بخشی از اقدامات فرهنگی کنگره بوده که از دوم تا دوازدهم بهمن در تهران برگزار شده، برای همین از یکی از مسوولان برگزاری خواستم اطلاعات بیشتری بدهد. او گفت: «طی این ده روز جملات ناب شهدا در فضای تهران به نمایش درآمدند و مکان رویدادهای ترور، بمب گذاری و محل شهادت شهدا هم مورد توجه قرار گرفته بودند. قرار است سرود ۲۴ هزار شهید تهران با حضور ۲۴ هزار نفر بهار سال آینده در میدان آزادی اجرا شود.»

بخش قابل توجهی از تلاش این تیم در راستای اقدامات خیرخواهانه بوده است. جمع‌آوری ۲۴ هزار بسته معیشتی، ۲۴ هزار بسته لوازم‌التحریر و ۱۰۲۴ سری جهیزیه ظرف ۴۵ روز توسط مردم شریف تهران در محلات و مساجد اقدامی بود که برگزارکنندگان این کنگره را خرسند ساخته بود؛ چرا که معتقد بودند با وجود تنگنای معیشتی، هنوز مردم به عشق شهدا و به نام شهدا به یکدیگر محبت می‌کنند و هوای یکدیگر را دارند.

به شوق شنیدن آقا...

حین گفت‌وگو، از نمایشگرهای سالن، ویدیویی از دیدار رهبری با مسوولان کنگره ۲۴ هزار شهید پایتخت پخش شد. صدها بازیگری که کف سالن نمایش اجرا می‌کردند، به احترام سخنان رهبری و برای شنیدن نظر ایشان درباره این کنگره کف زمین روبروی مانیتور بزرگ نشستند؛ درست مثل خانواده‌ای که در خانه تلویزیون تماشا می‌کنند.

معلوم بود منتظر حرف‌های آقا بوده‌اند. بیانات رهبری برای آنها و تهرانی جذاب و شنیدنی بود. مثلاً آنجا که گفتند: «کارهایی که در جهت فکر اسلامی و معنوی و مذهبی در تهران انجام گرفت در هیچ شهری از شهرهای کشور انجام نگرفت. جریانِ فعّالِ مذهبیِ روشن‌بین و روشنفکر و دارای حرف نو در تهران بیش از همه‌جای کشور رواج پیدا کرد و پیشرفت پیدا کرد. مساجدِ آباد، روحانیّتِ مبارز و روشنفکر…» با شنیدن این جملات از سوی رهبری، شعف از چهره تهرانی‌ها می‌بارید.

سخنان رهبری جمعیت را به وجد برده بود و چهره‌ها در تأمل بودند. آقا فرمودند: «سال ۵۷، تهران الهام‌بخشِ دیگرِ شهرها شد؛ هم در راه‌پیمایی‌ها، هم در تولید شعارها. این شعارهای هماهنگی که می‌دیدید در همه‌جای کشور پخش می‌شود، از تهران الهام داده می‌شد. این تکبیر روی پشت بام را تهرانی‌ها ابتکار کردند و به جاهای دیگر خبر دادند. مردم تهران انصافاً سنگ تمام گذاشته‌اند. بنابراین یادبود شهدای تهران باید همراه باشد با تدوین شناسنامه‌ی انقلابی تهران، مثل دیگر شهرها؛ یعنی این شناسنامه‌ی انقلابی تهران باید برای جوان‌ها روشن شود.»

به لطف خانه‌هایی که معراج‌اند...

دوازده هزار نفر به یاد ۲۴ هزار نفر جمع شده بودند و عکس‌هایشان در دست داشتند. به کنار دستی‌ام نگاه کردم؛ در دستش قاب شهیدی بود به نام «نوید صفری». گفت: «آقا نوید وصیت کرده که هرکسی زیارت عاشورا بخواند و به روحش هدیه کند، برای شفاعتش دعا خواهد کرد».

یکی از خواهران شهدا هم سمت دیگرم نشسته بود که پوستری با عکس ۳ شهید را بر قلبش می‌فشرد و حال و هوای رویداد، منقلبش کرده بود. خواستم شهدایش را معرفی کند؛ اما امتناع کرد: «وقتی کسانی بالاتر از ما هستند چه بگوییم ما؟ خانواده‌هایی که سه شهید، چهار شهید و حتی یازده شهیده داده‌اند، برای اولین بار یادواره مخصوصشان برگزار می‌شود. خانه این خانواده‌ها که چند شهید داده‌اند خودش یک جور معراج است. ما به لطف آنها اینجاییم.» اصرارم بی‌فایده بود. بنای آنکه از شهیدش چیزی بگوید نداشت.

گفت: «حتما شنیدید؛ کمتر از ۵۰۰ پدر و مادر شهید تهرانی در قید حیات هستند؛ باید از آنها قدردانی شود که معلمان آن مردان بزرگ بوده‌اند. باید حرف آنها شنیده شود؛ شهید آنها معرفی شود؛ تا والدین شهدا هستند ما که باشیم؟»

سلامی بر آخرین وداع‌های مادرانه

کد خبر 6011063

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha