خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و ادب: حکیم الیاس بن یوسف بن زَکِیّ بن مُؤَیَّد ملقب به نظامالدین، متخلص به نظامی شاعر و پیشوای داستانسرایی در ادبیات پارسی در سده ششم هجری که بهعنوان صاحب سبک و پیشوای داستانسرایی در ادبیات فارسی شناخته شدهاست. وی بین سالهای ۵۳۰ تا ۵۴۰ هجری قمری در شهر گنجه متولد شد. نظامی در زمره گویندگان توانای شعر فارسی است، که نهتنها دارای روش و سبکی جداگانه است، بلکه تأثیر شیوه او بر شعر فارسی نیز در شاعرانِ پس از او آشکارا پیداست. مهمترین اثر وی «پنج گنج» یا «خمسه» است. دیوان اشعار او مشتمل بر قصاید، غزلیات، قطعات و رباعیات است. نظامی از دانشهای رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، فلسفه، علوم اسلامی، فقه، کلام و زبان عرب) آگاهی گستردهای داشته و این ویژگی از شعر او به روشنی دانسته میشود.
هنوز هم درباره اصالت و زادبوم نظامی اختلاف نظرات فراوانی وجود دارد. دولتشاه سمرقندی، تراجمنگار قرن نهم قمری، نظامی را متولد گنجه (شهری در کشور آذربایجان که بخشی از خاک ایران آن زمان بود) دانسته است اما به گفته آقابزرگ تهرانی تراجمنگار شیعه، اصل او از تفرش، شهری نزدیک اراک بوده ولی در گنجه رشد یافته است. برخی دیگر از ادبا معتقدند که نظامی در عراق عجم متولد و در زمان کودکی با پدر به گنجه رفته است. اما تقریباً تمام تذکرهنویسان میگویند که نظامی در گنجه متولد شده، اما عراقیالاصل بودن وی مسلم است بدین دلیل که در همه جا عراق را ستایش و همواره به دیدار عراق و مسافرت بدین صوب اظهار شوق کردهاست.
نظامی بین سالهای ۵۹۹ تا ۶۰۲ هجری قمری درگذشته و آرامگاهش در حاشیه غربی شهر گنجه قرار دارد. ۲۱ اسفند در تقویم رسمی ایران روز بزرگداشت نظامی گنجوی است. به مناسبت این سالروز با وحید ضیایی شاعر و مدرس ادبیات خلاق به گفتوگو نشستیم.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* آقای ضیایی درباره زادبوم و اصالت نظامی اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. برخی او را ایرانی و برخی عراقیالاصل میدانند. شما در اینباره چه نظری دارید؟
ما در حوزه ادبیات مرزبندی جغرافیایی نداریم. زبانهای گذشته، زبانهای فرهنگی جهان شمول بودند. تا اوایل دوره مشروطه این مرزبندیها مطرح نبود چراکه شعرا چند زبانه بودند. به عربی قرآن میخواندن و به ترکی صحبت میکردند و استفاده و حفظ این زبانها جهت ارتباط بیشتر با جهان و شناخت بیشتر آن بود. در کل جغرافیای ایران یک چهارراه سیاسی _ فرهنگی است به همین خاطر جایی هستیم که مجبوریم به چند زبان مسلط باشیم. به همین خاطر شاعران ما شاعران فوقالعادهای هستند.
* نظامی از شعرا و داستانسراهای قرن ششم هجری است. بهنظرتان تفاوتش با دیگر شاعران همقرن خودش چیست؟
اطلاعات زیادی از شاعران هم قرن نظامی نداریم. آن اطلاعات اندکی هم که از زندگی و زمانه آنها در دسترس ماست براساس و برمبنای اشعار و تذکرههایی است که از آنها به جای مانده است. اما نظامی برخلاف شاعران هم عصر خودش چون حافظ و سعدی یادگارهای بزرگی به زبان فارسی برای ما گذاشته است شاهکاری که نظامی به جا گذاشته است یک دایرهالمعارف است.
دایرهالمعارفی کامل از اشعار، داستانها، روایات و حکایات تمامی کشورها از ازمنه گذشته تا زمان خودش. یک خصوصیت مهم دیگر نظامی مؤلف بودن و نظاممند بودن اوست. وقتی ما در مورد حافظ صحبت میکنیم درباره یک شاعر حرف میزنیم اما وقتی از نظامی حرف میزنیم درباره یک شاعر و منظومهسرا صحبت میکنیم. یعنی با آدمی سروکار داریم که هم شعر را کاملاً میفهمد و هم میتواند حکمت و روایتهای داستانی را در شعر بگنجاند. در حقیقت نظامی جمع مابین حافظ و سعدی و مولانا است. نکته مهم آنجاست که چون زبان نظامی زبان منظومهنگاری تمثیلی است خیلی برای جهان امروز ما قابل دسترس و قابل نقد و بررسی است. جالب اینجاست که سیستم پژوهش یا آکادمیک ما ایرانیها روی شعر بیشتر کار کردهاند. اما روی بحث منظومهنگاری، روایت و چیستی روایتها و بازخوردی که میشود از این مجموعهها داشت - مخصوصاً «هفتپیکر» نظامی- کار نکرده است. در صورتی که نظامی شاعر خیلی سختی است. شما میبینید که شرحهای مختلفی روی دیوان شاعران زیادی چون حافظ و سعدی و غیره زده شده است اما وارد شدن در جهان نظامی خیلی سخت است، چراکه پیچیدگیهای آرایههای اشعار نظامی زیاد است. به همین خاطر پژوهشگران کمی به تفسیر و حاشیهنویسی بر آثار وی داشتند. پس به قول اساتید فن کسی که میخواهد شاعر یا نویسنده خوبی بشود الگوی شعرای کلاسیکش باید نظامی باشد تا هم خوب روایت بداند و هم شعر.
* شما بین آثار نظامی «هفتپیکر» را برتر میدانید. چرا؟
تأیید من بر اعجاز نظامی یعنی «هفتپیکر» اوست. به نظر من نظامی در «هفت پیکر» آداب ادبورزی و آداب تمدن ایرانی _ اسلامی را به نحو احسن پیاده کرده است. یعنی داستانهای هفتپیکر مقدمهای از جهان فکری و فلسفی همه جهان دوره نظامی است نه بخشی از آن. تازگیها کتابی با نام «تفسیر مایکلبری بر هفتپیکر نظامی» منتشر شده است که فقط به پژوهش درباره «هفتپیکر» نظامی پرداخته است و از نقد و بررسی خود به این نتیجه رسیده که نظامی تمام داستانهای کشورها و اقلیمهای زمان خودش را خوانده و جمعآوری کرده و از آنها در جایجای خرده روایتهای منظومش استفاده کرده است. یعنی تمام منظومههای داستانی نظامی ملقمهای است از تمام عناصر داستانی جهان زمانه خودش است؛ از مشرق دور تا مغرب زمین.
با این حساب نظامی یک شاعر مطلق است. شاعری که هر بیت از مثنویهایش خود یک اتفاق کامل شاعرانه است. یعنی شاعر نیامده فقط لفاظی کند بلکه علاوه بر شعرسرایی، منظومهنگاری میکند و چنان آرایهها را در خودش میپیچاند که زیباییهای شعر را به اوج میرساند. کلیت هفتپیکر اینگونه است که ما با داستان بهرام گور سروکار داریم. بهرام بعد از به پادشاهی رسیدن، هفت گنبد یا قصر ساخت و در این هفت قصر، هفت همسرش که از هفت اقلیم بودند را جایگزین کرد. او هر شب پیش یکی از همسرانش میرفت و آن همسر قصهای را برای بهرام تعریف میکرد. ببینید تا اینجا ما چند تا ارجاع داریم؛ میدانید که عدد هفت برای ما ایرانیها و مسلمانها عدد کاملی است: هفت همسر، هفت اقلیم، هفت قصر، هفت شب که هفتهها را یادآوری کرده است. نظامی هر قصر را به یک رنگ ارجاع داده و هرکدام از روزها را به یک ستاره مربوط دانسته است و سعد و نحس این ستاره را در کالبد داستان جای داده است.
بهعنوان مثال بهرام گور در روز شنبه وارد قصر سیاه میشود و با همسر سیهچرده هندی خود روبهرو میشود و زن داستان شهر سیاهپوشان را برای او تعریف میکند. در هفتپیکر رنگ روز شنبه سیاه است. سیاهی رنگ عظمت و پادشاهی است. نظامی در داستان شهر سیاهپوشان ارجاعات فراوانی دارد به بحث جستجوی اصل خویشتن، بحث برافتادن آدمی از سینه مادر بر روی خاک و آرزویش که برگشتن به عالم زر و موعود است. بعد وارد یکشنبه میشویم؛ روز طلایی که متعلق به بانوی رومی است که در قصر طلایی خویش ساکن است و داستان بُشر پرهیزگار را برای بهرام روایت میکند. آدمی مشهور به پرهیزگاری که سر راهش زنی را میبیند که برقع از صورتش کنار رفته و به یکباره عاشق او میشود.
بُشر پرهیزگار برای اینکه عاشقی از سرش بپرد به سفر میرود و با بلخی نامی آشنا میشود و با او به مجادله فلسفی میپردازد. (فلسفه اسلامی و غربگرا) آخر داستان فرد بلخی میمیرد و بُشر به سفارش او به شهرش برمیگردد تا وسایل بلخی را به زنش بدهد که میبیند آن زن همان زن بلخی است و در نهایت با او ازدواج میکند. شیرینی ماجرا اینجاست که درست مثل داستانهای پلیسی جنایی وقتی که ما روایت نظامی از این داستان را میخوانیم، میبینیم که در بیتهایی یک گرههای داستانی است که علامت سوال ایجاد میکند. انگار در روایت داستانی ما با یک دروغ بزرگ سروکار داریم و با خودمان میگوئیم نکند راوی دارد به ما دروغ میگوید؟ نکند قضیه چیز دیگری باشد؟ چرا در فواصل داستان راوی بیطرف یک دفعه از این بُشره دفاع میکند؟ بعد که دوباره داستان را میخوانیم میبینیم که مسئله داستان چیز دیگری است. بشر عملاً میدانسته که آن بلخی همسر آن زن است و اصلاً برنامهاش کشتن بلخی و رسیدن به همسر او بوده است. میشود برداشتهای مدرن از روایتهای کلاسیک نظامی داشت. و جالب اینجاست که ظرفیت شعر هم این اجازه را میدهد.
ایام هفته با رنگهای متعلق به آن طی میشود تا روز جمعه که سپید رنگ است و متعلق است به بانوی ایرانی. داستان این روز داستان یک پسر جوان پولداری است که مسیرش به باغی میافتد که در بین آدمهای درون باغ کنیزکانی هستند که او عاشق یکی از آنها میشود و درصدد است تا به وصالش برسد. هر بار که میخواهد به او برسد یک اتفاقی رخ میدهد که اجازه خلوت با این کنیز را پیدا نمیکند. تا اینکه بعد از هفت سال جوان به این نتیجه میرسد که اگر خداوند دیدار من با این کنیز را مسیر کرده، قرار را بر این گذاشته که من پاکی خودم را حفظ کنم و شرعا به وصال این کنیز برسم. ببین چگونه آداب مهرورزی را بیان میکند. همین آداب مهرورزی را ما در داستان خسرو و شیرین میبینیم. نظامی داستان آبتنی شیرین را از نگاه خسرو چقدر محجوبانه روایت میکند در حین اینکه هم ادب حرف زدنش را رعایت میکند و هم عفت کلام دارد و هم در اوج آرایهها مفهوم را میرساند. یعنی از ظرفیت آرایهمندی شعر استفاده میکند و شما تصویر را به عینه میبینید اما آن حجب و حیا توأمان میآورد که این شاهکار است.
پس ما در هفتپیکر هفت رنگ داریم و اگر در کل شعرای کلاسیک بگردیم رنگهای اصلی ایرانی از همین رنگها هستند. حال ما میتوانیم سبک زندگی مان را از همین ادبیات استخراج کرده و روزهایمان را براساس آن رنگ ترتیب بدهیم؛ رنگ لباسمان را، سنگ زیورآلاتمان را و … در حقیقت ما میتوانیم سبک زندگی خود را از ادبیات الگوبرداری کنیم و از دل ادبیات فرهنگ استخراج کنیم و در همه ابعاد جامعه گسترش دهیم.
* گفتید منظومههای داستانی نظامی مجموعهای از روایات و حکایات و داستان است. بهعنوان یکمعلم به دانشجوهای خود مطالعه نظامی را توصیه میکنید؟
۱۳ سال است ادبیات خلاق تدریس میکنم. اصول کلاسی من این است که از همان ابتدا به دانشجوهایم میگویم ادبیات ایران و جهان را نمیشود تبدیل به هنر جامع کرد مگر اینکه اولاً کتابها مقدس و حتی کتب اساتید یونان را بخوانید و بر آنها اشراف داشته باشید. کسی که اینها را نخوانند نه فهمی از آثار کلاسیک خواهد داشت و نه از آثار مدرن. حتی اگر شما اساتید ایران باستان را چون مانویت، میترایسم و … نشناسید نمیتوانید بفهمید که ارجاع خیلی از داستانها کجاست. دوم آنکه ما در حوزه ادبیات کلاسیک برای بالا بردن دایره واژگانمان باید آثار گذشتگان را بخوانیم.
گلستان و بوستان و نظامی به گسترش واژگان ما کمک میکند. مخصوصاً نظامی که برای امروز است چه ادبا و چه شعرا نظامی یک منبع بیپایان و تمام نشدنی است از جهان روایت، داستان و… است. در حقیقت کالبدشکافی و تحلیل داستانهای هفتپیکر نظامی ما را به کشف فرهنگ و حکمت اصیل ایرانی میرساند. اگر درست انجام شود یک دورنمای عالی برای فرهنگ ایران آرمانی خواهیم داشت.
* بهعنوان ایرانی، چگونه میتوانیم نظامی و فرهنگ آثارش را زنده نگه داریم؟
شهریار شعری دارد که در آن از دست روزگار و جبر زمانه مینالد و گلهمند است. او هشدار میدهد که ما به نظامی کم محلی میکنیم. هشدار او به حق بود چراکه همین امر باعث شده که در سالهای اخیر جمهوری آذربایجان منظومههای نظامی را ترجمه کرده و دیوانی ترکی ترتیب داده است. جالب است بدانید که آنها سنگهای اطراف مقبره نظامی را که اشعار او بر آنها حک شده را کندند و شعرهای ترکی مندرآوردی خودشان را زدهاند. منظومهایی به اسم دیوان نظامی که مجوز ارشاد هم دارند. و این اتفاق خطرناک بزرگی برای فرهنگ و ادبیات ایران است چراکه اگر اقدامی نکنیم در سالهای آینده دولت جمهوری آذربایجان نظامی را به نام خود تصرف خواهد کرد. البته اقدامات کوچکی صورت گرفته اما بحث اینجاست که اهمیت دادند به نظامی و آثارش و مقبرهاش به یک مطالبه سالیانه مدون تبدیل شود و آثار نظامی دوباره و دقیقتر خوانده شود. نه اینکه قسمتی از خسرو و شیرین را سانسور کنند. آثار نظامی یکی از شاهکارهای ادبی جهان است پس همه باید بر آن اشراف داشته باشند و نه فقط ادبا بلکه حتی روانشناسها و کسانی که در حوزه داستان و فلسفه هستند. باید اساتید فن روایتهای منظوم نظامی را به شکل داستان استخراج کرده و رواج بدهند تا فردا روز همین کلماتی که من به فارسی میخوانم و لذت میبرم به ترکی ترجمه نشوند. چرا که اینها به زبان فرهنگی و مادری ما ترجمه شدهاند.
الهام قاسمی
نظر شما