خبرگزاری مهر _ گروه استانها؛ میلاد کوچکیان، استراتژیست در یادداشتی که آن را در اختیار خبرگزاری مهر قرار داد نوشته است: معمولاً به روزهای آخر سال که نزدیک میشویم تب و تاب برنامه ریزی برای سال آینده و مشخص کردن اهداف و استراتژیهای شخصی و کسب و کاری بالا میرود. این چیز جدیدی نیست. سالها است که برای سال بعدمان کلی آرزو داریم، کلی هدف و استراتژی داریم اما آخر سال یک ارزیابی میکنیم و متوجه میشویم که به خیلی از آنها نرسیدهایم یا حتی در اولین ماههای سال جدید اصلاً فراموش میکنیم ما این اهداف و استراتژیها را داشتهایم و مجدداً به زندگی روزمره قبلی برمی گردیم.
من امسال میخواهم زبانم را تکمیل کنم؛ استراتژی امسال من این است که مهاجرت کنم و ادامه تحصیل بدهم. من امسال میخواهم به یک تناسب اندام خوب برسم؛ استراتژی امسال من کاهش هزینههای غیرضروری و تمرکز بر بهره وری در زندگی ام است. من امسال میخواهم از پایان نامهام دفاع کنم؛ من امسال میخواهم در کنکور ارشد شرکت کنم؛ امسال درآمدم را باید حداقل ۴۰ درصد افزایش دهم و کلی هدف و استراتژی که پشت سر هم ردیف میکنیم اما متاسفانه...
آمار نشان میدهد این اهداف معمولاً محقق نمیشوند و این استراتژیها اجرا نمیشوند. اما چرا؟
اولین دلیل این است که تقریباً اکثریت افراد چشم انداز و به طبع آن اهداف دراز مدتی برای خودشان ندارند یعنی آینده دوری برای خودشان تصور نکردهاند. نمیدانند ۵ سال آینده کجا هستند و به کجا میخواهند برسند؟ حتی به آن فکر هم نکردهاند.
دومین دلیل این است که استراتژی خاصی هم برای رسیدن به اهداف خودشان ندارند. معمولاً آدمها همه چیزهای خوب را با هم میخواهند. همه استراتژیهای خوب را برای خودشان میخواهند. این کاملاً غلط است. ماهیت استراتژی انتخاب است. یعنی فرد باید بین گزینههای مختلفی که او را به اهدافش میرساند یکی یا چند استراتژی محدود را انتخاب کند و روی آنها متمرکز شود.
به گفته مایکل پورتر استراتژیست معروف، استراتژی یعنی اول یاد بگیریم چه کارهایی را انجام ندهیم! نمیشود هم استراتژی کاهش هزینه داشت و هم استراتژی تمایز! هم سرمایه گذاریهای شخصی زیاد داشت، هم سبک زندگی را ارتقا داد، هم در آموزشهای گران قیمت شرکت کرد، هم تحصیلات خارج از کشور داشت، هم ذخیره پولی خوبی داشت و …این ها همه با هم نمیشود. اولویت بندی نیاز است و انتخاب!
استراتژیها را معمولاً یک تا سه ساله تنظیم میکنند و برای اجرای آنها تلاش میکنند و منابع پولی و اطلاعاتی و ارتباطی و… را اختصاص میدهند. این یعنی یک برنامه ریزی استراتژیک. موضوع این است که خیلیها استراتژیهای اولویت بندی شده هم دارند اما نمیتوانند آنها را اجرا کنند.
موضوع این یادداشت بیشتر موضوع اجرای استراتژیها است. فرض کنید شما چشم انداز خود را تعریف کردهاید (برای مثال قرار است در سال ۱۴۰۷ جز ۵ مشاور روانشناس برتر شهر اصفهان باشید)، خُب این چشم انداز خوبی است. اهداف کلان را با افق ۳ ساله افزایش درآمد ۲۰ درصدی، ارتقا سهم بازار ۵ درصدی، رضایت ۹۰ درصدی مشتریان، ارتقا ۲۰ درصدی کیفیت زندگی و سلامت فردی تعریف کردهاید.
تا اینجا همه چیز درست است. استراتژی سال ۱۴۰۳ شما چیست؟ چگونه میخواهید به این اهداف برسید؟ چه مسیری را قرار است طی کنید؟ اینجاست که کار سخت میشود چون قرار است انتخاب کنید. کلاً انتخاب کردن بسیار چالشی است چون قرار است آینده شما را مشخص کند.
فرض کنید برای مثال بالا استراتژی شما افزایش درآمد از طریق ارتقا برند شخصی است. یعنی امسال قرار است آدم متمایزی شوید، مشاور متمایزی شوید، خدمات متمایز به مشتریانتان بدهید و تصویر برند متمایزی در ذهن مخاطبین خودتان بسازید. این استراتژی خیلی خوب و حداقل جذاب و در اصطلاح دهن پُرکن است. اما سوال اینجاست که این استراتژی چگونه قرار است اجرا شود؟
آمار نشان میدهد که تقریباً ۹۰ درصد از استراتژیهای شخصی اجرایی یا عملیاتی نمیشوند چون در حد یک ذهنیت و مسیر کلی در افراد باقی میماند و پس از مدتی فراموش میشود.
بهترین ابزار کنونی برای اجرای استراتژیهای شخصی، کارت امتیازی متوازن شخصی است. در این روش استراتژیهای شخصی به اهداف سالیانه ترجمه یا تبدیل میشوند، برای آنها سنجه یا شاخص تعریف میشود، هدف کمی یا تارگت مشخص میشود و اقدامات اجرایی متناسب با تارگت ها تعیین میشوند. به زبان ساده میگوئیم استراتژیها به عمل ترجمه میشوند. برای این کار باید به اندازه کافی وقت گذاشته شود.
کارت امتیازی متوازن شخصی یک وضعیت واضح از اجرای استراتژی به فرد میدهد و اولویتهای زندگی کاری و شخصی فرد را برای او شفاف میکند و مهمتر از همه اینکه یک سیستم ارزیابی بسیار خوبی است که به فرد این امکان را میدهد که در طول سال یه صورت هفتگی، ماهیانه و فصلی میزان تحقق اهداف زندگی و کاری اش را اندازهگیری کند و اقدامات جدیدی را تعریف کند. به قول پیتر دراکر پدر علم مدیریت نوین «تا چیزی را نتوان اندازه گیری کرد نمیتوان آن را مدیریت کرد».
کارت امتیازی متوان این امکان را برای شخص فراهم میکند تا عملکرد خودش را مدام اندازه گیری کند و نسبت به بهبود آن اقدام کند. در طول سال اهداف را میتوان نسبت به شرایط تغییر داد، شاخصها را عوض کرد و حتی اقدامات ابتکارانه جدیدی طراحی کرد و این یعنی زنده نگه داشتن استراتژیهای شخصی. اینگونه استراتژیها اجرایی خواهند شد.
نظر شما