خبرگزاری مهر، گروه استانها: فراهم کردن آرامش و فضای معنوی در خانواده و نیز استقلال در اظهار نظر فرزندان سبب شد، تا ما به سوی قرآن سوق داده شویم، ما هیچگاه به انجام کاری مجبور نشدیم و هیچگاه با زبان و به طور مستقیم برای انجام کاری دعوت نشدیم، بلکه به صورت غیرمستقیم و با رفتار و طبق حدیث امام صادق (ع) که میفرمایند «کونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَیرِ ألسِنَتِکُم، لِیَرَوا مِنکُمُ الوَرَعَ وَالاِجتِهادَ وَالصَّلاةَ وَالخَیرَ، فَإِنَّ ذلِکَ داعِیَةٌ.» «مردم را با غیر زبان خود (به مذهب خویش) دعوت کنید، تا پارسایی و سخت کوشی (در عمل و عبادت) و نماز و خوبی را از شما ببینند؛ زیرا اینها، خود (بهترین) مبلّغند.» تشویق به قرآن شدیم.
تأثیر تشویق غیرمستقیم به خوبیها
در واقع با انسی که مادر و پدرم با قرآن داشتند، تشویق غیر مستقیم به قرآن شدیم، من یادم نمیآید نماز اول وقت پدرم ترک شده باشد.
از جمله فعالیتهای پدرم تدریس در آموزش و پرورش و قضاوت در دستگاه قضائی است و در شهرهای مختلف کشور مانند هندیجان، ماهشهر و آبادان به امر تبلیغ مشغول بوده و در دوران دفاع مقدس ۱۶ ماه توفیق حضور در جبهههای حق علیه باطل را داشته است.
پدر در حال حاضر به عنوان روحانی و مبلغ کاروانهای حجاج فعالیت دارد.
«هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم»
اینها را «زینب سلامی» میگوید؛ فرزند سوم حجت الاسلام علیرضا سلامی که ۲۳ سال داشته و هم خود و هم پدر و یکی از برادرانش حافظ قرآن هستند، زینب خواهر احمد سلامی ۳۶ ساله و محمد سلامی ۳۲ ساله و دختر فاطمه محمدی است.
زینب فرزند آخر خانواده است، که بار پاسخگویی به سوالهای ما را به دوش میکشد و از خودش، پدرش، مادر و برادرهایش میگوید؛ از اینکه پدر همواره به فرزندان میگوید: «شما به هر موفقیتی رسیدید، به خاطر قرآنی است، که در قلبهایتان جای گرفته است» و در واقع این جمله همان شعر حافظ است، که میگوید: «هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم»
پدرم طلبه و پاسدار و فارغ التحصیل رشته تخصصی تفسیر قرآن در حوزه علمیه قم و دکترای دانشگاه دفاع ملی است و همواره معتقد بود، باید به فرزندان و به جوانان استقلال نظر داد، در واقع همین استقلال نظر باعث شد، ما سه فرزند وارد فضای قرآنی شده و اهل قرآن باشیم.
زینب و احمد سلامی ۱۳ سال داشتند که حافظ کل قرآن شدند
همه اعضای خانواده ما یک ویژگی مشترک دارند که نسبت به محیط اطراف خود بی تفاوت نیستیم و سعی کردیم، در هر جایگاهی که هستیم، رسالت تبلیغی خود در حوزه طلبگی و قرآنی را انجام دهیم، به عنوان مثال احمدآقا سلامی (برادر بنده) استاد دانشگاه است و در سن ۱۲ سالگی حافظ کل قرآن شد، در آن ایام مادرم من را باردار بود و همین امر سبب خو گرفتن من با قرآن شد و ۱۲ سال بعد بنده نیز در سن ۱۲ سالگی توانستم، در مدت یک سال قرآن را در جامعه القرآن حفظ کنم.
احمدآقا برادرم عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله و دکترای ادیان و مذاهب از دانشگاه قم، فارغ التحصیل ارشد دانشگاه شهید بهشتی و دارای سطح سه خارج فقه اصول از حوزه علمیه قم بوده و مشغول فعالیت در زمینه سلامت معنوی در دانشگاه است.
اولین مدیر قرآنی دهه هشتادی / مربی تخصصی قرآن برای نوجوانان
بنده به عنوان یک دهه هشتادی در حال حاضر مشغول تدریس قرآن هستم و مدیریت یک مجموعه قرآنی را برعهده دارم و مبلغ تخصصی نوجوانان هستم، بعد از حفظ وارد فضای مسابقات قرآن شدم و رتبههایی اعم از مدرک سازمان تبلیغات اسلامی که معادل لیسانس است، را در سن ۱۵ سالگی کسب کردم، همچنین مدرک جامعه القرآن و مدرک وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را کسب کردم.
مدرک حفظ کل از آستان مقدس رضوی که برای من باارزش ترین مدرک حفظ است و احساس کردم از امام رضا (ع) گرفتم و برایم بسیار با اهمیت است، رتبه اول حفظ ۲۰ جز و حفظ کل در مسابقات نیروهای مسلح و رتبه سوم در مسابقات «الحافظون» بسیج کسب کردم و در مدرسه نیز توانستم، رتبه استانی حفظ کل را در دو دوره کسب کنم.
مسابقات کشوری دانش آموزی حائز رتبه در حفظ ۲۰ جز شده و سپس دورههای تربیت مربی را گذرانده و در حال حاضر در حوزه تدریس حفظ در مؤسسات «احسن الحدیث» و «مائده القرآن» مشغول هستم و به تازگی به عنوان اولین مدیر دهه هشتادی یک مؤسسه به نام «ربیع القلوب» تأسیس کردم که در حوزه آموزش مجازی فعالیت دارد و البته آموزشهای حضوری را نیز برگزار میکند.
مادرم فاطمه خانم محمدی نیز سطح دو حوزه علمیه را دارد و زمینه را برای فراگیری قرآن برای ما فراهم کرد.
برادر کوچکترم، محمد آقا سلامی نیز طلبه و قاری قرآن است.
نقطه عطف زندگی من حضور جهادی در مناطق محروم است
نقطه عطف زندگی من حضور به عنوان جهادگر و معلم قرآن به روستاهای مناطق محروم خواف از جمله «حسین آباد» و «حسن آباد» خراسان رضوی که مناطق اهل سنت نشین هم است، میباشد.
این مطالب را زینب سلامی میگوید و ادامه میدهد: «همیشه عاشق فعالیتهای جهادی در مناطق محروم هستم، حس میکنم که خودم بیشتر به این فعالیتهای جهادی نیاز دارم و فارغ از دنیا و سروصداهایش با این فعالیتها آرامش خاصی دارم.»
سرش را پایین میاندازد و با افسوس تکان میدهد. میپرسم: «چرا ناراحتید؟» جواب میدهد: «ناراحت نیستم، ولی میگویم کاش از روزهای بودن در مناطق محروم بیشتر استفاده میکردم.»
نظر شما